عنوان مجموعه اشعار : ❤❤
عنوان شعر اول : خسته ام
خسته ام مثل مریضی که جوابش کرده اند
خسته چون ذوق جوانی که خرابش کرده اند
خسته از تکرار بی پایان و سردِ زندگی
خسته ام از آرزویی که سرابش کرده اند
خسته ام مانند یک دختر که از جبر پدر
بهرِ پیوند زناشویی مُجابش کرده اند
خسته ام مانند رنجِ مردمی کز دردشان
قصه ها گفتند و آن را یک کتابش کرده اند
خسته چون یک بی گناهم که به حرفش دیگران
بی توجّه بوده و مجرم خطابش کرده اند
خسته از انبوهِ درد و پُر زِ آه و حسرتم
شاید این بَختِ مرا یک گوشه خوابش کرده اند
عنوان شعر دوم : مرد رویایت
با سوز و حسرت میکنم امشب تماشایت
جانم به قربانِ تو و آن قدِّ رعنایت
امشب چه زیباتر شدی اِی نازنینِ من
خوشبخت باشی در کنار مردِ رویایت
او هم شبیهِ من برایت شعر میخواند؟
یا درد ها را میکِشد بر دوشِ خود جایت!؟
مانند من دیوانه ی موی بلندت هست!؟
هر دَم نوازش میکند گیسوی زیبایت!؟
سازش نکردی با دلم اما شکایت نیست
راحت برو بی من، بمان در فکر فردایت
عنوان شعر سوم : همون دو شعر رو میخوام نقد کنین
همون دو شعرم رو میخوام نقد کنین . ممنونم
نقد این شعر از : روحالله احمدی
سلام دوست گرامی. چون اولین باری است که نوشتههای شما در اینجا نقد و منتشر میشود، جا دارد به شما خوشآمد بگویم. حتماً پی بردهاید که نقد شدن یکی از بهترین راهها برای ارتقاء کیفیت آثارتان است و همین قدم رو به جلویی است. این که مشتاق یادگیری هستید خیلی خوب است؛ البته یادگیری را فقط به نقدهای پایگاه محدود نکنید و با توجه به نکاتی که در نقدها وجود دارد، به مطالعه هم بپردازید. در پیامی که برای ما فرستادهاید، اول از هر چیز دربارۀ درستی وزن نوشتههایتان پرسیده بودید. این یعنی خودتان میدانید که یکی از اولین مقدمات شعر در قالبهای کلاسیک وزن است و آثاری که در این قالبها نوشته میشوند، حتماً باید موزون باشد. من هم قبل از هر چیز دربارۀ وزن حرف میزنم و نکات دیگری را هم زیرمجموعۀ وزن به شما میگویم. با توجه به اطلاعات و تجربۀ کمی که دارید، در قدم اول بهخوبی توانستهاید وزن را رعایت کنید. البته که رعایت کردن وزن به معنی خوب بودن وزن نیست. نوشتۀ اول شما در وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» و نوشتۀ دوم در وزن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن» نوشته شده است. اگر مصرع به مصرع تقطیع کنیم متوجه میشویم که ظاهراً وزن درست است؛ پس چرا میگویم که خوب نیست؟ دلایل مختلفی دارد که شاید همۀ آن دلایل را بشود زیرِ عنوان «عدم تسلط به وزن» جا دارد. در ادامه موارد مختلف را بررسی میکنیم.
وقتی شاعر به وزن مسلط نباشد، برای موزوننویسی هر کاری انجام میدهد و سعی میکند هرطور که شده وزن را جور کند اما کارهایی مثل جابهجایی ارکان جمله، انتخاب نامناسب واژگان، جملهبندی ضعیف و... وزن را از روانی میاندازد و زیبایی موزون بودن را از آن میگیرد. حتی گاهی ممکن است به نارسایی مضمون هم برسد. البته همۀ این موارد برای شمایی که نوشتن را تازه شروع کردهاید، بد نیست؛ چون نوشتههایتان را به همین دلیل فرستادهاید تا مشکلات را رفع کنید. نوشتۀ اول با مصرعی شروع میشود که جذاب و شاعرانه نیست اما جملهبندی ساده و مناسبی دارد؛ اما در مصرع دوم ضعف جملهبندی را بهوضوح میبینیم. شما میخواستید بگویید «خستهام مثل جوانی که ذوقش را خراب کردهاند» یا به قول خودمان توی ذوقش زدهاند. «خسته بودن» باید به «جوان» برگردد اما مصرع «خسته چون ذوق جوانی که خرابش کردهاند» این معنی را نمیرساند و میگوید «خستهام مثل ذوقی که...» در حالی که نمیدانیم ذوق چطور خسته میشود! جابهجایی ارکان جمله این مشکل را به وجود آورده است. درواقع شاعر نتوانسته جملۀ سالم را در وزن جا بدهد و مجبور شده ارکان جمله را بههمبریزد. این همان عدم تسلط به وزن است.
مصرع «خسته چون یک بیگناهم که به حرفش دیگران» هم مثال خوبی برای جابهجایی ارکان جمله است. این نوع جملهبندی غیر از اینکه از زیبایی نوشته کم میکند، به مخاطب این پیام را منتقل میکند که شاعر نتوانسته است بهخوبی از پس وزن بربیاید. یکی دیگر از نشانههای عدم تسلط به وزن، استفادۀ زیاد از هجای کوتاه به جای هجای بلند است. درست است که بعضی جاها میشود هجای کوتاه را مثل هجای بلند خواند و این کار غلط نیست اما تعداد آن و موقعیتهایی که از این شیوه استفاده شده است، نشان میدهد که شاعر به زحمت افتاده است. استفاده از واژههایی مثل «بهر»، «کز» و «ز» هم بیشتر به همین دلیل است. گاهی هم بعضی واژهها صرفاً برای پر کردن وزن آمدهاند و مضمون به آنها نیازی ندارد؛ مثل واژۀ «یک» در مصرع «قصهها گفتند و آن را یک کتابش کردهاند». استفادۀ زیاد از واژۀ «خسته» هم خستهکننده شده است.
اوجِ بههمریختگی جمله در نوشتۀ دوم و مصرع «یا دردها را میکشد بر دوش خود جایت!؟» است. چون این جابهجایی ارکان در قافیه هم اتفاق افتاده بیشتر به چشم میآید. حذف «را»ی نشانۀ مفعول در مصرع «هر دَم نوازش میکند گیسوی زیبایت!؟» هم زیبایی را از جمله گرفته است. بعضی از مواردی که برای نوشتۀ اول گفتم، در نوشتۀ دوم هم دیده میشود. پس پیدا کردن آنها با خودتان!
اگر همۀ این موارد وجود نداشت و نوشتهتان بهزیبایی موزون شده بود، میتوانستم به مضمون و شیوۀ مضمونپردازی اشاره کنم. در نوشتۀ اول، حرفها خیلی معمولی و مستقیم گفته شدهاند و تلاشی برای بیان هنرمندانه دیده نمیشود. تعابیر و تصاویر نوشتۀ دوم هم خیلی تکراری و معمولی است و نگاه نویی در آنها نیست. پس از رفع موارد قبلی میتوانید به فکر افزودن خلاقیت و شاعرانگی به نوشتههایتان باشید.
رفع مواردی که گفتم کار سختی نیست. این موارد در نوشتههای شما وجود دارند چون احتمالاً نمیدانستید که اینها میتوانند ضعفهای نوشتۀ شما باشند. حالا که بیشتر دربارهشان میدانید، میتوانید آنها را رفع کنید. شعر خواندنِ زیاد میتواند به شما کمک کند که جملهبندیهای سالم و موزونی داشته باشید. سعی کنید اشعار خوب شاعران امروزی را بیشتر بخوانید تا با زبان و بیان امروزی بیشتر انس بگیرید. مطالعه، تلاش و تمرین موتور شما را روشن میکند و بهزودی میتوانید شیواتر، رساتر و زیباتر بنویسید. منتظر نوشتههای بعدی شما هستیم. موفق باشید.