عنوان مجموعه اشعار : فالوده با مزه فلافل
شاعر : مهدی حسنلو
عنوان شعر اول : فالوده گاهی خجالت می کشم
تا بگویم
بعد 14سالگی ات که رفتی
هنوز هم در نبودنت با من
کاری می کنند که پاییز با درخت نمی کند
ابتدا لختم می کنند در خلوت خود
بعد ...در سوز شلوغ شهر
.......
گاه چنان دلتنگم
که بغض دست می کند
در جیب سیگارم
ونخ بعد را پشت هم روشن
که راه گریه را بند بیاورد!
در یواشکی, پاهایم
قدمهایش را
کند می کند
وکوچه کش می رود
درنوشته های هر از گاه دیوار
و رنگ درها
کسی نیست
گاه عابران غریبه گروه می آیند
-و تنهایی چون حوض ترَکَ میخورد
در یخ ... انزوا -
وقصه ها بدون راوی
در اتاقهای بسته اتفاق می افتند
و هزاران هزار بی من
در پشت پرده ها .....
و پنجره عادی لبخند می کند
به عابران وانگار نه انگار ...
سلام این شبهاست که به ماست ...
شبم با هزاران ستاره
تهران تنهایم
محصور ابرهای نازا
و کوههای اوین والبرز
ومحتاج سلول تازه ای به زخمم ..
وآن چند هزار در شیب اوین
که آب برایشان ایستاده کف می زند
داستانش راوی بی شمار دارد......
....
دست رود ناآرام خیال را میگیرم
سمت دریا
وخودکارم در هیبت پرنده
وتو صفحه آبی آسمان
می نویسم :
تو همانی
با صورت زیبا
وصدایی شیرین
فالوده شیرازم
و با جمع کردن ابروانت
که می گویی بالاتر پرواز کن
گویی لیمویی ترش
به فالوده اضافه میکنی
ومن مِن مِن می کنم
یعنی دوستم دارم لُپ های قرمزت را
روی فالوده
شراب سرخ آلبالوی عشقم
.......
اینبار مورب میروی
تا جلوتر نیافتدی ازم
که فحش نکشم
به عصای روزگار
می رسیم به درخانه
بغض کردی لای پیراهن صورتیت
میگویم در بزن
ونوشته ات را
برایش بخوان
:دوستت دارم ودلتنگم
و باور کن
حالم , کسی است
که در شیراز
با حافظ و فالوده
در 14سالگی گم شد
و در چهل سالگی
در تهران زیر پل حافظ
کنار دیوار"ژان پل سارتر"
خودش رابا فلافلی اقساطی
در دست ....پیدا کرد ...
عنوان شعر دوم : ...........
عنوان شعر سوم : .........
زبان شعر سالم اما گفتارگونه و نثرگونه است. اندکی هم فضای فانتزی بیش از حد بر شعر حاکم شده است و از همان نام شعر «فالوده با مزه فلافل» آغاز میشود؛ اما شعر حس و حالی عاطفه دارد.
شاعر قصد داشته در سرودن دست به نوآوریهایی بزند. نوآوریهایی که اکنون دیگر از رده خارج شدهاند. از نظر دستور زبان و با توجه به نحوهی به کار بردن زبان معیار و برخی اصطلاحات مشکلات اساسی در شعر است و شاید شاعر قصد داشته از همان حرکات نوآورانه تقلید کند اما تمهیدات لازم را به کار نگرفته است پس حتی همان نوآوریهای کار خراب کن احتمالی هم عموماً غلط محسوب میشوند چون ادله و تمهیدی در لزوم یا توجیه غلط به کار بردنشان به کار نرفته است.
در سطر سوم بعد ۱۴ سالگی صورت صحیح و غیر عامیانهاش بعد از چهارده سالگی است.
در سطر چهارم و پنجم: هنوز هم در نبودنت با من / کاری میکنند که پاییز با درخت نمیکند.
این بُرش، یادآور شعر مولانا در دفتر اول مثنوی است.
گفت پیغامبر ز سرمای بهار
تن مپوشانید یاران زینهار
زانک با جان شما آن میکند
کان بهاران با درختان میکند
البته در شعر دیگران هم قریب به همین مضمون دیده شده است.
میخواهم با تو آن کنم
که بهار میکند با همه گیلاس بُنان.
از پابلو نرودا و برگردان بیژن الهی
و سطر ششم و هفتم علاوه بر حذف بی دلیل و نابجای فعل که توی ذوق میزند شاعر به سمت ایضاح و حتی توضیح واضحات حرکت کرده است
اضافهی استعاری و تشخیص به کار رفته در سطر ۹ و ۱۰ یعنی بغض دست میکند و جیب سیگار اما بد به کار نرفتهاند و خوب از کار درآمدهاند و نشان دهندهی این است که شاعر میتواند با تمرکز بر به تصویر درآوردن ذهنیتش، تصاویر خوبی خلق کند.
در سطر یازده و «نخهای بعدی را» درستتر است چون نمیشود «نخ بعد» را بدون آوردن متمم لازم به کار برد و گفته شود: نخ بعد پشت سر هم روشن کرد!
و در سطر ۱۲ هرچند سیگار راه گریه را بند نمیآورد اما با کمی چشمپوشی میتوان پذیرفت که موجب تسکین شاعر شده است اما چون منطق لازمهی این شعر را مختل کرده است، آسیبی به شعر وارد کرده است.
در ادامه در «یواشکی» آشناییزدایی نسبتاً جالبی دارد.
«گروه میآیند» غرابت استعمال هزاران هزار بی من هم بهتر بود هزاران هزار تن بی من باشد هم از نظر قافیه درونی و موسیقی هم فصاحت جمله دیگر اینکه پنجره لبخند میزند لبخند نمیکند اما آب اگرچه کف میکند کف زدن به معنی دست بر هم زدن هم میتواند لحاظ شود.
دوستم دارم لپهای قرمزت را / روی فالوده / شراب سرخ آلبالوی عشقم
از آن نوآوریهای سردردآور است که ضرورت دارد شاعر از این دستاوردهای حداقلی برای نتیجههای زبان ورزانهی بسامان عبور کند.