عنوان مجموعه اشعار : .
شاعر : محمد عظیمی
عنوان شعر اول : .میدوم هر روز امّا بخت من خوابیده است
بخت من در خواب، پول و شغل و همسر دیده است
زن گرفتن کار سختی بود در شهر خسیس
آمدم ده چون که میگفتند: زن باریده است
با خودم گفتم که از شهر آمدم در روستا
دختری دیدم که قلب شهر را قاپیده است
دختری؛ حوری؛ پلنگی؛ دافِ میدان ونک
بیخ آغل ایستاده کرکِ بز را چیده است
نازنینی فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
شاه محمود از سلام و عشوهاش برخیده است
تا به او گفتم زنم شو گفت ماشین تو چیست؟
در حسابت اسکناس بیزبان خسبیده است؟
گفتمش پولم کجا بوده ندارم گاو هم
گر چه میگویم همیشه گاو من زائیده است
شاد و خوشحالم ولی علّت ندارد این خوشی
زندگی با کوهی از علّت به من خندیده است
گفت باشد همسر مادربزرگم میشوی؟
بیوهای قانع که مرحوم است و آمرزیده است
عنوان شعر دوم : ..
عنوان شعر سوم : ..
در این یادداشت نگاهی خواهیم داشت به غزلی طنز از جناب محمد عظیمی که در کارنامهشان اینگونه آمده که چند سالی میشود که مینویسند، از سایر شعرهای ثبت شده شاعر در پایگاه مشخص است که در سرودن شعر طنز اهتمام جدی دارند و میخواهند طنز پرداز باشند، این را از این جهت عرض میکنم که در کارنامه اکثر شاعران سرودن یکی دو شعر طنز هم به چشم میخورد اما جناب عظیمی سعی در اثبات طنز پرداز بودن دارد.
طنز میتواند در شئونات مختلف بیرونی و درونی یک متن نمود پیدا کند، گاه در زبان، گاه در محتوا و گاهی حتی در فرم بیرونی شعر، از این منظر شعر جناب عظیمی متمرکز بر درونمایه است، هر چند بازی های زبانی اندکی هم وجود دارند، و الاحق و الانصاف در رعایت قواعد سرودن در عین ایجاد طنز موفق هم بوده است.
به زعم من شعر جناب عظیمی از آن جهت دارای ارزشمندی ست که سعی دارد از لودگیهای فکاهههای سروده شده در این سالها فاصله بگیرد. و به سمت طنز درست و اصولی حرکت میکند، صرفنظر از موضوع خود غزل سالم و درست است و زبان یکدست است و همهی اینها در خدمت محتواست.
به ذکر چند نکتهی کوچک در شعرها بسنده میکنم که شاید شاعر با اصلاح آنها بتواند اثری منسجمتر بسازد.
زن گرفتن کار سختی بود در شهر خسیس
آمدم ده چون که میگفتند: زن باریده است
ترکیب شهر خسیس چندان ترکیب با مسمایی از آب در نیامده منظور شاعر را متوجه می شویم اما این ترکیب ساخته شده مناسب این شعر طنز نیست. اگر شاعر فقط می گفت زن گرفتن در شهر سخت بود کفایت می کرد.
با خودم گفتم که از شهر آمدم در روستا
دختری دیدم که قلب شهر را قاپیده است
در این بیت هم اندکی ضعف تالیف به چشم می خورد شاعر باید راحت تر می گفت وقتی به روستا آمدم دختری دیدم که دل یک شهر را می برد، تکرار شهر و روستا و شکل فعل در مصرع دوم قدری کار را سخت کرده است.
دختری؛ حوری؛ پلنگی؛ دافِ میدان ونک
بیخ آغل ایستاده کرکِ بز را چیده است
مصراع دوم زیباست اما آن میدان ونک در مصرع اول کاری نمی کند، کاش شاعر کاری از ونک هم می کشید!
نازنینی فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
شاه محمود از سلام و عشوهاش برخیده است
سهل انگاری در این بیت هم مشهود است و حس می کنم شاعر با سهل انگاری و ذوق زده از شکل قافیه از محکم کردن چفت و بست بیت غافل شده است.
شاد و خوشحالم ولی علّت ندارد این خوشی
زندگی با کوهی از علّت به من خندیده است
این بیت هم تاثیر بالایی در شعر ندارد مضافا بر اینکه مضمون هم بسیار کلیشهایست، باقی ابیات زیبا و شیریناند شاعر باید تلاش کند ظرایف شعر را بیشتر کند، شعر طنز بخش عمده ای از توفیقش ظریف نگاه کردن به چیزهایی ست که مخاطبان به آنها دقت نمیکنند. اینکه ما در طنز از گرانی و ازدواج و سیاست بنویسیم فی النفسه چیز بدی نیست اما چون در این موضوعات شعرهای طنز بسیاری سروده شده است خواه ناخواه مقایسه صورت میگیرد. میخواهم بگویم میشود در موضوعات بکرتر هم شعر طنز نوشت و اتفاقا اتفاقات تازهتر در آن موضوعات بیشتر هم خواهد بود.
در مجموع برای شاعر آرزوی موفقیت دارم و یقینا با کمی جدیت بیشتر شاعر میتواند به زودی نام خود را در میان طنز پردازان موفق جوان کشور ببیند.