جملۀ تشبیهی جملهای است که بهظاهر درست نمینماید، باعث اعجاب میشود و کسی به مفاد آن باور ندارد: «او مثل سرو است»، «او مثل شیر است». این جملات وقتی قابل قبولاند و از اعجاب آنها (تا حد اقناع مخاطب) کاسته میشود که وجهشبهی منظور شود: «او از نظر بلندی قد مثل سرو است»، «او از نظر شجاعت مثل شیر است».
از میان ارکان چهارگانۀ تشبیه، وجهشبه از اهمیّت بیشتری برخوردار است و غرض از تشبیه را از وجهشبه آن میتوان دریافت. وجهشبه باید در مشبهبه أعرف و أجلی باشد تا غرض از تشبیه مشخص شود؛ بنابراین از آنجاییکه وجهشبه در امور حسّی آشکارتر است، در تشبیهاتی با مشبهبه محسوس، دریافت وجهشبه معمولاً ساده و آسان است، برخلاف تشبیهاتی که مشبهبه آنها معقول است و در آنها دریافت وجهشبه بهسادگی ممکن نیست.
آنچه دربارۀ وجهشبه باید در نظر داشت این است که مشبه و مشبهبه، هریک دارای صفات و ویژگیهای متعددی هستند و وجهشبه، تنها به انتخاب یک یا چند ویژگی مشترک میان آن دو میپردازد؛ بنابراین در تشبیهاتی که مشبه و مشبهبه آنها وجوه اشتراک متعدد دارند و از آن میان، تنها یک وجه مشترک مدّ نظر شاعر است، لازم است که شاعر بهنحوی وجهشبه را معرفی کند. کورش صفوی در اینباره میگوید:
«صرف تشابه در انتخاب مطرح نیست. بهعبارت سادهتر نمیتوان تصور کرد که هر نشانهای صرفاً بهدلیل تشابه معنایی با نشانهای دیگر انتخاب میشود، زیرا در چنین شرایطی «قد یار» باید دستکم در یک شعر هم که شده به «چنار»، «منار»، «تیر چراغ برق» یا امثال آن تشبیه میشد و «وفای یار» به «وفای سگ» و «چشم بیگناهش» به «چشم گوسفند» و...، بنابراین از پیش واضح است که ورای تشبیه، مشخصات دیگری نیز مطرحاند که باید بهلحاظ علمی بازکاویده شوند تا از اینطریق بتوان مبنای انتخاب را برحسب تشابه مشخص ساخت و به تبیین صریحی در این مورد دست یافت»(صفوی، 1383: 145)
و توجه به این مسألۀ مهم دقیقاً توجه به چرایی همین نکته است که «وجهشبه» ذکر تنها یکی از صفات و ویژگیهای مشترکِ ویژه میان مشبه و مشبهبه است، نه هر صفت مشترکی. پاسخ این چرایی نیز برمیگردد به اهداف تشبیه. در اهداف و اغراض تشبیه دیدیم که تمامی اهداف، پیرامون تکریم و تفخیم و بزرگداشت و معرفی مشبه میگشت و گفتیم که مشبهبه، وجهشبه و اداتتشبیه همگی واسطههایی هستند در خدمت مشبه که برای برکشیدن آن بهکار میروند. بنابراین بدیهی است که برای برکشیدن مشبه، بهترین وجهشبه را از میان وجهشبههای بسیار انتخاب کنند و از میان مشبهبههای بسیار، زیباترین و محترمانهترین را؛ چنانکه هرگز ندیدهایم که «چشم یار» را در «درشتی» به «چشم گاو» تشبیه کنند، امّا تشبیه آن را در «زیبایی و معصومیّت» به «چشم آهو» بسیار دیدهایم.
وجهشبه علاوهبر اینکه مهمترین رکن یک تشبیه است و حذف یا ابقای آن در عبارت تشبیهی میتواند توأم با دلایل زیباشناسانه باشد و اهداف بلاغی خاصی را دنبال کند، انواع و اقسامی نیز دارد که هریک از آنها گونههایی خاص از تشبیه را رقم میزند. رفتار شاعران با وجهشبه مانند رفتاری که با اداتتشبیه دارند نیست که هرگاه بخواهند آن را حذف کنند یا برمبنای دلایل موسیقایی، یکی را از میان دیگر انواع آن انتخاب کنند؛ بلکه حذف یا ابقای وجهشبه متکی بر دقایقی است که نشأتگرفته از اهمیّت ویژۀ این رکن اصلی در تشبیه میباشد.
برمبنای حذف یا ابقای وجهشبه، دو نوع تشبیه «مجمل» و «مفصّل» داریم و بدیهی است که این نوع تقسیمبندی بستگی تام به ساختمان نحوی جملات تشبیهی دارد، چراکه در دیگر انواع تشبیه که وابستگی به نوع وجهشبه دارند، حضور یا عدم حضور وجهشبه را مؤثر در نوع تشبیه نمیدانیم.
ـ انواع وجهشبه
وجهشبه معنا و خصوصیّتی است که اشتراک طرفینِ تشبیه در آن موردنظر باشد؛ خواه این اشتراک، امری حقیقی باشد مانند تشبیه «گیسو» به «شب» با وجهشبه «سیاهی» و خواه تخیّلی باشد مانند تشبیه «خوی نیک» به «عطر» با وجهشبه «دلپذیری». از دیدگاه دیگر وجهشبه میتواند واحد و حسّی باشد مانند وجهشبه «لطافت» در تشبیه «موی» به «ابریشم» و گاه ممکن است واحد و عقلی باشد مانند وجهشبه «روشنگری» در تشبیه «انسان هدایتگر» به «چراغ». همچنین از همین منظر وجهشبه میتواند متعدد و حسّی باشد مانند تشبیه «کودک» به «گل» با وجوهشبه «لطافت و تازگی و زیبایی و خوشبویی» یا اینکه متعدد و عقلی باشد نظیر تشبیه «علی(ع)» به «پیامبر(ص)» در «شجاعت و سخاوت و بردباری و ایمان و تقوا». نیز از همین منظر وجهشبه را متعددِ مختلف نیز دانستهاند، نظیر شباهت «دختر» به «مادر»ش در «رنگ پوست و مو و بلندی قد و تیزهوشی و اخلاق. بر ایناساس به معرفی و شناخت پرکاربردترین نوع وجهشبهها میپردازیم:
ـ وجهشبه مفرد
وجهشبه مفرد آن است که از یکی بیشتر نباشد، یعنی فقط یک مطلب باشد؛ مانند وجهشبه «سرخی» در تشبیه «گل» به «آتش»(شمیسا، 1386: 42). وجهشبه مفرد اغلب در تشبیهاتی وجود دارد که مشبه و مشبهبه مفرد داشته باشند؛ نظیر بیت زیر که در آن وجهشبه «سیاهی» میان «خال» و «دانۀ اسفند» شباهت را برقرار کرده است:
خالی شدم از خویش و به خالت نرسیدم
آخر مگر این دانۀ اسفند به چند است؟
(حسین منزوی، تیغ و ترمه و تغزّل)
ـ وجهشبه متعدد
اینگونه وجهشبه از یکی بیشتر است و چند مطلب جدا از هم را یکجا دربر میگیرد؛ مثل وجوهشبه «لطافت و سرخی» در تشبیه «گونه» به «گل» یا وجوهشبه «درخشندگی و گردش» در تشبیه «قدح شراب» به «آفتاب»(شمیسا، 1386: 42). بهعنوان نمونه میتوان به سطرهای زیر از شاملو اشاره کرد که در آن وجوهشبه «سرد بودن» و «هلالی شکل بودن» ـ یکی مذکور و دیگری محذوف ـ «ماه نو» را به «داس» مانند کرده است:
به نوکردن ماه// بر بام شدم/ با عقیق و سبزه و آینه/ داسی سرد بر آسمان گذشت/ که پرواز کبوتر ممنوع است(شاملو، دشنه در دیس)
ـ وجهشبه مرکّب
وجهشبه مرکّب، هیأتی حاصل از امور متعدد و بهاصطلاح منتزع از چند چیز است؛ یعنی تابلو و تصویری است که از مجموع جزئیات گوناگون حاصل میشود(شمیسا، 1386: 43). اینگونه وجهشبه را در تشبیهاتی میبینیم که مشبه و مشبهبه آنها ـ یکی یا هردو ـ مرکّب باشند و چه در شعر معاصر و چه در شعر قدیم در مواردی دیده میشوند که کمتر جانب ایجاز را رعایت کردهاند:
گیسوان درازش ـ همچو خزه که بر آب ـ / دور زد به سرم(نیمایوشیج، مجموعهاشعار)
این دستهای غمگین، معصوم/ و انگشتهای چابک و خوشطرح/ با ناخن حنائی،/ چون شمعهای کوچک روشن کنار هم/ با این خطوط زنده و گویا...(اخوان، زندگی میگوید امّا...)
من سری بالا زنم چون ماکیان/ از پسِ نوشیدن هر جرعه آب(اخوان، آخرشاهنامه)
شعری به رنگهای شاد لباسهای زنان قشقائی/ که مثل گردبادهای کوچک رنگین/ از چادری به چادری دیگر میچرخند(آتشی، وصف گل سوری)
وجهشبه مرکّب را علاوهبر تشبیهات مرکّب که در آنها هیأتی به هیأتی دیگر تشبیه میشود، در «تشبیه تمثیل» و گونهای از «تلمیح» که زیربنای تشبیهی دارد نیز میبینیم.
ـ وجهشبه دوگانه
گاهی وجهشبه در ارتباط با مشبه یک معنی، و در ارتباط با مشبهبه معنی دیگری دارد(شمیسا، 1386: 42). این نوع وجهشبه را میتوان هنریترین و خلاقهترین نوع وجهشبه دانست، علاوهبر اینکه سازوکار خلق تصویر در این نوع نیز کاملاً متفاوت با گونههای دیگر تشبیه است. توضیح اینکه در دیگر گونههای تشبیه، شاعر ابتدا مشبه و مشبهبه را در نظر میآورد و آنگاه از میان مجموع صفاتِ هریک، صفت مشترکی را برمیگزیند و آن را بهعنوان وجهشبه بهکار میبرد تا ادعای شباهت را برقرار کند. امّا در تشبیهاتی که برمبنای وجهشبه دوگانه شکل میگیرند، شاعر ابتدا وجهشبه را در نظر میگیرد و آن را از میان واژههایی برمیگزیند که در ذات خود ایهام دارند، مانند واژۀ «روشن» که هم میتواند در معنای ضدّ «تاریکی» باشد و هم در معنای «وضوح»، یا واژۀ «خاموشی» که هم میتواند در معنای «تاریکی» باشد و هم در معنای «سکوت». آنگاه در پیِ یافتن مشبه و مشبهبهی برمیآید که هریک با یکی از جلوههای معنایی وجهشبهِ موردنظر او ارتباط برقرار کند و میگوید «روشنتر از خاموشی، چراغی ندیدم». وجهشبه دوگانه را در صنعت ادبی «استخدام» میبینیم.
ـ وجهشبه تخییلی
وجهشبه تخییلی آن است که در هر دو طرف تشبیه یا در یکی از طرفین، خیالی و ادعایی باشد(علویمقدم و اشرفزاده، 1387: 93)؛ یعنی وجهشبه از صفات و ویژگیهای واقعی مشبه یا مشبهبه و یا هردو نباشد، بلکه خیال شاعرانه آن را آفریده باشد. بهعنوان نمونه در بیت زیر از مسعود سعد «گریندگی» و «بیداری» که وجوهشبه هستند، در شاعر حقیقیاند امّا در «گل و نرگس» خیالی و ادعایی. درواقع این خیال شاعرانه است که نسبت میان «گریندگی و بیداری» و «گل و نرگس» را ایجاد کرده است:
از غم و درد چون گل و نرگس
روز و شب با سرشک و با سَهَرم
کاربرد این نوع وجهشبه را در تشبیهاتی میبینیم که در آنها برای مشبه یا مشبهبه یا هردو، صفاتی خیالی در نظر گرفته شده است؛ مانند تشبیه «وهمی» و «خیالی» و «جاندارانگاری» و «حسآمیزی».
ـ وجهشبه مشروط
«وجهشبه مشروط» آن است که ادعای همانندی را با وجود شرط یا شروطی بیان کند. درواقع در این نوع وجهشبه، شاعر صفت یا صفات مشترک میان طرفین تشبیه را برای برقراری ادعای شباهت کافی نمیداند، بنابراین خود صفات و ویژگیهایی به وجهشبه موجود میافزاید تا مشبه را بهتر و کاملتر معرفی کند. مثلاً «معشوق» را به «ماه» تشبیه میکند با وجهشبه «زیبایی»، امّا چون زیبایی را برای تعریف «معشوق» کافی نمیبیند، قید «کلاه بر سر داشتن» را نیز با استفاده از اداتشرط «اگر» به آن میافزاید، یا اینکه «معشوق» را به «سرو» تشبیه میکند، با این شرط که بر «سرو»، «لاله» هم بروید و باز «معشوق» را به «مورد» تشبیه میکند، مشروط بر اینکه «مورد» از بوتۀ گل «نسرین» بروید:
نشنیدهام که ماهی، بر سر نهد کلاهی
یا سرو با جوانان، هرگز رود به راهی(سعدی)
به سرو مانَد اگر سرو لالهدار بوَد
به مورد مانَد اگر مورد روید از نسرین(رودکی)
ـ وجهشبه قاطع
«وجهشبه قاطع» نیز آن است که با قطعیّتی ویژه همراه باشد. در این نوع وجهشبه چنین بهنظر میرسد که تنها یک صفت از میان صفات بسیارِ مشبه و مشبهبه بهعنوان صفت مشترک در نظر گرفته نشده، بلکه مشبه و مشبهبه تنها یک صفت دارند که بهعنوان وجه مشترک ایشان منظور شده است. بنابراین در تشبیهاتی که بر پایۀ چنین وجهشبهی شکل میگیرند، ادعای شباهت و همانندی به ادعای همسانی تبدیل میشود، بهگونهایکه از لحاظ قوّت صفت، تفاوتی میان مشبه و مشبهبه نمیبینیم و صفت در هیچیک از آن دو أعرف و أجلی و أقوی نیست و هردو با هم برابرند، یعنی هم میتوانیم مشبه را به مشبهبه تشبیه کنیم و هم مشبهبه را به مشبه، مثل اینکه از نظر «سفیدی»، گاه «شکر» را به «نمک» تشبیه کنیم و گاه «نمک» را به «شکر».
این نوع وجهشبه را در «تشابه» و «اینهمانی» میبینیم، همچنین در تشبیه «معکوس» که در آن نخست مشبه به مشبهبه مانند میشود و پس از آن جای این دو رکن عوض شده و مشبهبه به مشبه تشبیه میشود.
منابع:
«معانیوبیان». سیروس شمیسا. 1386. نشر میترا.
«صورخیال در شعر فارسی». محمدرضا شفیعیکدکنی. 1378. نشر آگاه.
«از زبانشناسی به ادبیات». کوروش صفوی. 1383. انتشارات سورۀ مهر.
«معانیوبیان». محمد علویمقدم و رضا اشرفزاده. 1387. انتشارات سمت.
برگرفته از کتاب "زبان شعر امروز"-لیلا کردبچه-انتشارات نگاه