چرا باید ویراستار خودمان باشیم؟ / احسان رضایی



هیچ توصیه‌ای برای یک شاعر یا ادیب، بهتری و مفیدتر از توصیه به بازخوانی مکرر اثرش و ویرایش چندبارۀ آن نیست. این، شاید مهمترین کاری است که در جریان آفرینش هنری می‌توان انجام داد. کافی است به زندگی و کارنامۀ شاعران بزرگ نگاهی بیندازیم تا ماجرا را بهتر درک کنیم. نمونه‌اش فردوسی بزرگ، کسی که فقط و فقط با یک کتاب، یعنی «شاهنامه» توانست به جایگاهی برسد که دیگران با آثار متعدد نتوانسته‌اند به آن نزدیک هم شوند. شاعران بزرگ بعدی بارها و بارها از فردوسی و هنرش به نیکی و عظمت یاد کرده‌اند که شاید بهترینش این قطعه منسوب به انوری باشد: آفرین بر روان فردوسی/ آن سخن‌آفرین فرخنده/ او نه استاد بود و ما شاگرد/ او خداوند بود و ما بنده

به این سوال که فردوسی چطور توانست به این جایگاه یگانه برسد، استادان ادبیات جواب‌های مختلفی داده‌اند و از حکمت و هنر فردوسی گفته‌اند. اما یک بخش ماجرا هم به همان حرف ابتدای مطلب برمی‌گردد. ماجرا کاملاً ریاضی است. می‌دانیم که فردوسی سرودن «شاهنامه» را ظرف ۳۰ سال به انجام رساند. این عدد ۳۰ را هم خود شاعر گفته («بسی رنج بردم در این سال سی») و هم شواهد بیرونی تایید می‌کنند. سرودن «شاهنامه» و تبدیل قصه‌های ایران باستان به نظم را اول دقیقی، دوست فردوسی به عهده داشته. این وظیفه را دولت سامانی به او محول کرده بود. دقیقی حدود هزار بیت را که درباره پادشاهی گشتاسپ و ظهور زرتشت و تاختن ارجاسپ به ایران است می‌سراید، اما بعد در سال ۳۶۹ قمری، در حادثه‌ای به قتل می‌رسد. فردوسی بعد از کشته شدن دقیقی شاعر انجام کار ناتمام او را برعهده می‌گیرد. فردوسی آخر «شاهنامه» که از ۷۱ سالگی خود می‌گوید، تاریخ پایان کتاب را این‌طور قید می‌کند:

سر آمد کنون قصه یزدگرد/ به ماهِ سفندارمذ روز اِرد

ز هجرت شده پنج هشتاد بار/ به نام جهان‌داورِ کردگار

از این پس نمیرم که من زنده‌ام/ که تخمِ سخن را پراکنده‌ام

در ایران باستان، هر روز از ماه اسمی داشته که به جای عدد، آن روز را با اسمش می‌شناختند. مثلا روز ۱۱ ماه به اسم خور (آفتاب) بوده و روز ۱۲ به اسم ماه. روز اِرد، بیست‌و‌پنجم ماه است. پس پایان کار بزرگ فردوسی، روز «اِرد» از ماه اسفند سال ۴۰۰ (پنج هشتاد بار) هجری است که می‌شود همان ۳۰ سال کار. حالا حجم کار چقدر بوده؟ از قدیم معروف بود که «شاهنامه» ۶۰هزار بیت دارد و محمود غزنوی هم اول به فردوسی ۶۰هزار سکه نقره داد که باعث رنجش او شد، با این وجود قدیمی‌ترین دست‌نویس‌های کامل شاهنامه حدود ۵۰هزار بیت دارند (مثلاً شاهنامه لندن، مورخ ۶۷۵ هجری ۴۹هزار و ۶۱۸ بیت دارد) و تصحیح «شاهنامه» خالقی مطلق هم شامل ۴۹هزار و ۵۳۰ بیت است. ما برای سهولت حساب و کتاب عدد ۵۰هزار را فرض می‌گیریم. این عدد را اگر تقسیم به ۳۰ سال کنیم و نتیجه را هم به ۳۶۵ بخش کنیم، میانگین بیت‌های سروده شده در هر روز از این ۳۰ سال کار به دست می‌آید: عدد حیرت‌انگیز روزی ‌پنج‌ونیم بیت. آیا طبع استاد بزرگ، فقط روزی این‌قدر می‌توانسته بسراید؟ طبیعی است که نه. این عدد، چیز دیگری به ما می‌گوید. صرف ۳۰ سال از عمر برای ۵۰ یا ۶۰هزار بیت یعنی تلاش خستگی‌ناپذیر برای ارتقای مداوم خود. طبق همان حساب و کتاب بالا، فردوسی برای هر یک بیت از «شاهنامه» به‌طور متوسط ۴ساعت و ۳۳ دقیقه زمان گذاشته و بیت به بیت کارش را بارها و بارها بازبینی و بررسی کرده. طبیعی است که چنین دقت و تعهدی برای کار، نتیجه هم می‌دهد.

اگر فکر می‌کنید فردوسی استثنا یا مورد خاص بوده، بگذارید مثال دیگری بزنیم. یک شاعر بزرگ دیگر داریم که او هم فقط و فقط با یک کتاب به قلۀ ادبیات فارسی رسیده است: خواجه شیراز. درباره حافظ اطلاعات زندگینامه‌ای بسیار کمی در دست هست. قدیمی‌ترین سند درباره او مقدمه‌ای است که دوستش وقت جمع کردن دیوانش برای آن نوشته و در آن آورده که حافظ تمام عمرش را صرف درس و تحصیل و «محافظت درس قرآن، و ملازمت بر تقوی و احسان، و بحثِ کشّاف و مفتاح (دو کتاب علمی و درسی آن روزگار) و مطالعۀ مَطالع و مصباح (دو کتاب معروفِ دیگر) و تحصیلِ قوانینِ ادب و تجسسِ دواوینِ (جمع دیوان، کتاب شعرهای) عرب» کرده است. حالا یک نکته دیگر: قدیمی‌ترین شعر تاریخ‌داری که توی دیوان حافظ می‌شود پیدا کرد، قطعه‌ای است که خطاب به یکی از امرای شیراز نوشته و به او شکایت کرده بوده که مأموران اسبش را برده‌اند (قطعه‌ای که با «خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا ...» شروع می‌شود و در آن با رندی مخصوصش می‌گوید دیشب توی خواب، اسبی از اصطبل شما با من حرف زد و «توبره افشاند و به من گفت مرا می‌دانی» یعنی گفت من آشنای تو هستم! این تعبیرش چیست؟) آن حاکم سال ۷۴۳ برکنار شده. پس این شعر قبل از آن تاریخ است. تاریخ مرگ حافظ را هم می‌دانیم که سال ۷۹۲ قمری است؛ پس یعنی حافظ حداقل ۵۰ سال شعر گفته. آن هم درحالی‌که به قول دوست نزدیکش صبح تا شب سرش توی کاغذ و کتاب بوده و کار دیگری هم جز همین نداشته؛ مثلاً شبیه مولانا مدرسه و منبر نمی‌رفته یا مثل سعدی جهانگردی نمی‌کرده. آن وقت حاصل این ۵۰ سال عمر شاعرانه چی شده؟ بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ غزل. (در تصحیح‌های مختلفِ دیوان حافظ، این رقم متفاوت است.) یعنی حداکثر سالی ۱۲ غزل. باز چیزی شبیه مورد فردوسی که خود شاعر بیشترین وقت و دقت را برای نقد شعر خودش خرج کرده است. برای هر غزل، یک ماه، اگر متوسط تعداد ابیات هر غزل را ده بیت هم فرض کنیم، یعنی بیتی سه روز. اتفاقاً اینجا برای ادعایمان شواهدی هم داریم.

می‌دانیم که شعر حافظ از همان زمان خودش معروف و مشهور بوده. در نسخه‌های خطی که از زمان زندگی حافظ به ما رسیده، گاهی شعرهای او هم نقل شده است. این شعرها، با چیزی که بعدا توی دیوان حافظ آمده، تفاوتهایی (گاهی جزیی و گاهی در حد دو، سه بیت) دارد. (یک مورد جالبش تفاوتی است که در ضبط این بیت معروف آمده که همه بلدیم: «با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی ...» که در بیاضِ علاء مرندی دقیقاً برعکسش ضبط شده: «با مدعی بگویید اسرار عشق و متسی/ تا بی‌خبر نمیرد در درد خودپرستی» که اتفاقاً این صورت اخیر، رندانه‌تر هم هست.) ممکن است بگوییم این اختلاف‌ها نتیجۀ حافظه ضعیفِ کسانی باشد که شعر حافظ را نقل می‌کرده‌اند. اما احتمال دیگر، همان است که ما گفتیم. اینکه خود خواجه حافظ مدام شعرهایش را اصلاح می‌کرده. نقل‌های تاریخی، این احتمال دوم را تایید می‌کند. مثلاً  در تاریخ «حبیب السیر» آمده که زمانی به حافظ ایراد گرفته بودند که چرا این بیت را گفته: «گر مسلمانی از این است که حافظ دارد/ وای اگر از پی امروز بود فردایی»؟ معنای شعر معلوم است، اما کسانی که با حافظ مسأله داشتند، همین را داستان کرده بودند که بگویند او در وجود قیامت و معاد شک دارد. این شد که حافظ به شعرش یک بیت اضافه کرد: «این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت/ بر درِ میکده‌ای، با دف و نی، ترسایی/ گر مسلمانی از این است ...» اینطوری دیگر آن بیت حرف خودش نبود و او از کسی نقل قول کرده بود.

همین شواهد تاریخی به خوبی به ما نشان می‌دهد که حافظ هم مقثل هر اغدیب بزرگ دیگری، بعد از سرودن یک شعر، بارها و بارها آن را می‌خوانده، برای آن وقت می‌گذاشته، چیزی که خوب نبوده را با عبارت بهتر عوض می‌کرده،... اصلا گاهی برای هر غزل یک ماه وقت می‌گذاشته.

نتیجه‌گیری ساده است. چطور کسی مثل فردوسی یا حافظ به چنین شهرت و محبوبیتی می‌رسد؟ در کنار همۀ عوامل دیگر، یک دلیل مهم هم این است که شلعران بزرگ برای کاری که می‌کردند وقت می‌گذاشتند و مورچه امیرتیموروار، هر اثر و هر بیت را بارها و بارها بازبینی می‌کردند. بزرگان به ما گفته بودند مداومت در کار، رمز موفقیت است. خب بفرمایید، این هم دو شاعر بزرگ ما، محض نمونه.




در تلگرام به اشتراک بگذارید
ارسال کننده مقاله : احسان رضایی
دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.