یکی از عناصر مهمی که در تعریف شعر به آن اشاره شده است «زبان» است. دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ارزشمند «ادوار شعر فارسی» می نویسد: «شعر حادثه ای است که در زبان روی میدهد و در حقیقت، شاعر با شعر خود عملی در زبان انجام میدهد که خواننده میان زبان شعری او و زبان روزمره عادی تمایز احساس می کند.» ( ادوار شعر فارسی- ص 93)
«اگر طبق آراء نظریه پردازان زبانشناسی، زبان هنجار (norm) را زبان رسمی و معیار، در نظر بگیریم، تغییر و تحولاتی که آن را به سمت و سوی دیگری غیر از قواعد حاکم بر زبان معیار سوق میدهد هنجار گریزی به شمار میآید و میتواند موجب برجستگی زبانی شود. در صورتی که این برجستگی، ممتاز باشد، زبان را به سطح هنری نزدیک میکند و به "آفرینش شعر" میانجامد.» (از این باغ شرقی- پروین سلاجقه- ص 327)
زبان شعر و دستور زبان
شک نیست که برای درک درست شعر توسط مخاطب، زبان شعر به لحاظ دستوری باید سالم باشد. اما دستور زبان، مجموعهای از قواعد ازلی و ابدی و غیرقابل تغییر نیست؛ شاعران و نویسندگان گاه با شکستن ساختارها و قواعد دستوری، تغییر و تحولات ارزندهای در زبان ایجاد کردهاند. بسیاری از واژهها و ساختارهای نحوی ابداعی شاعران گذشته، امروز جزء زبان شدهاند به گونهای که گاه در زبان گفتار و روزمره نیز به کار میروند.
بر این اساس، امروزه در پژوهشهای ادبی، مقولهای با عنوان «هنجارگریزی» یا «هنجارشکنی» ایجاد شده است. هنجارگریزی یعنی شکستن هنجارهای منطقی و طبیعی زبان با نگرش هنرمندانه که از طریق آن عناصر زیباشناختی و ادبی سخن، نمود مییابند. هنجارگریزی شکل ها و گونه های متعددی دارد. ما در این بحث به «هنجارگریزی یا هنجار شکنی دستوری» میپردازیم.
هنجارگریزی دستوری به معنی گریز از قواعد نحوی حاکم بر زبان است؛ هر زبان دارای ساختار دستوری خاصی است که مطابق زبان معیار، نظم مییابد اما در زبان شعر، این نظم و ساختار به هم میخورد و نوعی برجستهسازی شکل میگیرد؛ به عبارت دیگر شاعر از امکانات دستوری زبان و به هم ریختن آنها در جهت برجسته نمودن شعرش بهره میجوید.
هنجار شکنی در شعر دیروز و امروز
هنجار شکنی در شعر قدیم فارسی نیز مشاهده میشود. به ویژه در آثار شاعران بزرگی چون مولانا، حافظ، سعدی و... گاه نمونههای زیبای خروج از نرم(norm) مشاهده میشود.
شاید بتوان گفت هنجارگریزیهای نحوی برای ایجاد زبانی متفاوت و شاعرانه، اولین بار در ادبیات معاصر به به صورت جدی، توسط نیمایوشیج آغاز شد. او تلاشهای ارزشمندی در شکستن قراردادهای کلیشهای زبان و رها شدن از قید و بندهای شعر قدیم داشت. نیما و پیروانش توانستند به افقهای جدیدی در زبان شعر دست یابند. نمونه های ارزشمندی از این نوآوریها در اشعار کسانی چون احمد شاملو، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، شفیعی کدکنی و ... مشاهده می شود.
هنجارشکنی دستوری در اشعار سهراب سپهری
سهراب سپهری از جمله شاعران معاصر و پیروان نیماست که در اشعار خود رفتار تازه و متفاوتی با زبان دارد. عادت ستیزی، آشناییزدایی، برجستهسازی و هنجارگریزی هم در حوزهی زبان و هم در حوزهی معنا، از ویژگیهای اصلی شعر اوست. تشخیص، تصاویر پارادوکسی( متناقضنما) ساخت ترکیب های تازه، تصاویر و معانی بدیع، حسآمیزی و سایر هنجار گریزی ها، اشعار او را از شاعران هم دورهی خود، متمایز و شاخص کرده است.
در شعر سپهری با اشکال مختلفی از نوآوری و هنجار گریزیهای دستوری روبه رو هستیم که در ادامه به برخی از مهمترین آنها با ذکر مثال هایی از سروده های او میپردازیم:
جابهجایی صفت و موصوف به شکلی تازه و متفاوت در شعر معاصر کاربرد فراوان دارد. در این شیوه، صفت بر موصوف مقدم میشود و در نتیجه نقش اسمی مییابد و از این طریق معنای گستردهتری را انتقال میدهد:
صدای خالص اکسیر می دهد این نوش
شعر مسافر- مجموعه هشت کتاب
یعنی: صدای اکسیر خالص می دهد این نوش
ریخته سرخ ِ غروب
جا به جا بر سر سنگ
شعر روبه غروب - کتاب مرگ رنگ
شکل صحیح این جمله به این صورت بوده:
ریخته غروبِ سرخ...
نمونه زیر هم از این دست است:
جنگ زیبای گلابی ها با خالی یک زنبیل
شعر صدای پای آب – مجموعه هشت کتاب
یعنی:جنگ زیبای گلابی ها با یک زنبیل خالی
گاهی در شعر به ترکیباتی برمیخوریم که از یک« مضاف+مضاف الیه+صفت» تشکیل شده اند. در چنین ترکیباتی گاه شاعر به جای نسبت دادن صفت به موصوف، آن را به مضاف نسبت میدهد و از این طریق بر ظرفیت معنایی شعر میافزاید.
من به آغاز زمین نزدیکم
آشنا هستم با، سرنوشت ترِ آب، عادتِ سبز ِ درخت
شعر صدای پای آب - هشت کتاب
«تر» صفت آب است که به «سرنوشت» نسبت داده شده و «سبز» صفت«درخت» است که به «عادت» نسبت داده شده است. در حالی که مطابق هنجار زبان باید گفته می شد:
سرنوشت آب ِتر و عادت درخت ِسبز
در این جا شاعر فرمول «مضاف+مضاف الیه+صفت» را به این شکل تغییر داده است: «مضاف+صفت+مضاف الیه»
پشت سر، باد نمی آید
پشت سر،پنجرهی سبز صنوبر، بسته است
شعرصدای پای آب-هشت کتاب
یعنی پنجرهی صنوبر سبز
شبنم مهتاب می بارد
دشت، سرشار از بخار آبی گل های نیلوفر
شعرگل آینه- کتاب آوار آفتاب
یعنی: بخار گلهای نیلوفر آبی
گاه نیز اسم در معنای صفت به کار میرود:
و یک بار هم در بیابان کاشان
هوا ابر شد
شعر به باغ هم سفران- کتاب حجم سبز
یعنی هوا «ابری» شد.
آن چه را ما مطابق دستور زبان، قید و ضمیر مینامیم، در شعر معاصر تغییر مییابد و در جایگاهی تازه با کارکردی ویژه قرار میگیرد.
در وسط این همیشههای سیاه
حرف بزن خواهر تکامل خوش رنگ!
شعر همیشه- کتاب حجم سبز
مثل پریروزهای فکر، جوان بود
شعر تا نبض خیس صبح- کتاب حجم سبز
کلمههای «همیشه» و« پریروز» قید هستند و طبق قواعد دستور زبان، قید جمع بسته نمیشوند.
در برخی شعرها قید در معنای صفت به کار رفته است:
دلخوشیها کم نیست
مثلاً این خورشید
کودک ِ پس فردا
کفتر ِ آن هفته
شعر جنبش واژه زیست- کتاب حجم سبز
در این شعر، شاعر قید «پسفردا» را در معنای صفت «آینده» و قید «آن هفته» را در معنای صفت «گذشته» به کار گرفته است. شاید اگر این جسارت شاعر در شکستن هنجار نبود به جای این کلمه، برای ادای مفهوم مورد نظرش باید از یک جمله استفاده میکرد.
به عنوان مثال میگفت: «کودکی که پس فردا به دنیا خواهد آمد.» و یا «کفتری که آن هفته دیدم.»
نمونهی دیگر:
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند!
شعر در گلستانه-کتاب حجم سبز
صفت تعجبی «چه» از صفتهای پیشین است. یعنی قبل از موصوف میآید. هنگامی که «چه» به یک موصوف و صفت دیگر اضافه میشود، باید در ابتدای ترکیب بیاید. مثلاً:
چه ابرهای سیاهی!
سپهری در چنین موردی به جای آن که «چه» را در ابتدای ترکیب وصفی بیاورد آن را در وسط ترکیب به کار برده است. که شکل معمول آن اینگونه باید باشد:
چه دشتهای فراخی!
چه کوه های بلندی!
نقش منادا یا ندایی یکی از نقشهای اسم است. اسم اگر در جمله مورد خطاب قرار گیرد منادا نامیده میشود. در شعرهای سپهری، گاه صفت مستقیماً مورد خطاب بوده و به جای اسم، نقش منادا گرفته است:
ای عجیب قشنگ!
با نگاهی پر از لفظ مرطوب...
شعر تنهای منظره-کتاب ما هیچ، ما نگاه
گاه حتی یک جمله مورد ندا قرار میگیرد که یک اسم محذوف در خود مستتر دارد:
ای میان سخن های سبز نجومی!
شعر متن قدیم شب-کتاب ما هیچ، ما نگاه
یعنی: ای (کسی که)....
ای کمی رفته بالا تر از واقعیت!
شعر اینجا پرنده بود - کتاب ما هیچ، ما نگاه
یعنی: ای (کسی که)...
شاعران معاصر، در زمینهی ترکیب سازی، ذهنی فعال و خلاق دارند و نمونههای بیشماری از ترکیب های بدیع و زیبا در شعر آنها مشاهده میشود.گاه در شعر معاصر به ترکیباتی برمیخوریم که از تلفیق اسم+پسوند« ستان» ساخته شده اند. مثل «سنگستان » و «مردستان» در شعر اخوان ثالث و نیمایوشیج.
دو نمونهی «کاجستان» و «هیچستان»در شعر سپهری، ترکیبات تازهای هستند که اولی از ترکیب اسم ذات(کاج) با پسوند و دومی از ترکیب اسم معنا(هیچ)با پسوند ساخته شده است:
پشت کاجستان، برف
برف، یک دسته کلاغ
شعر جنبش واژهی زیست- کتاب حجم سبز
به سراغ من اگر میآیید
پشت هیچستانم
شعر واحهای در لحظه-کتاب حجم سبز
کلام آخر:
توجه به این نکته ضروری است که اگرچه نوآوری و هنجارگریزیهای دستوری جزء ذات زبان شعر است، اما نمیتوان به آسانی هرگونه نوآوری و انحراف از هنجارها را پذیرفت.
هرگونه نوآوری در حوزهی زبان و ساختار یا در عرصهی محتوا و مضمون باید تابع قوانین و چهارچوب خاصی باشد. هر نوع هنجار شکنی و گریز از قواعد مرسوم، لزوماً موفق نبوده و از سوی ذوق های سلیم مورد پذیرش و اقبال واقع نمیشود. هرگاه نوآوری و هنجارشکنی به پشتوانهی آگاهی عمیق از سنت های گذشته صورت بگیرد، بر ارزش هنری کلام بیفزاید و نیز با طبیعت هنری زبان و کلام سازگاری داشته باشد، میتوان آن را پذیرفت و حُسن و نقطهی قوت شعر به حساب آورد.
ناهماهنگی برخی از این شگردها با ساختار و روح زبان، موجب پس زدن آنها میشود. چنانکه برخی از سهلانگاریهای دستوری و ضعفهای زبانی در شعر برخی از شاعران جوان، به بهانهی نوآوری و هنجارشکنی،که عمدتاً از ناآگاهی و عدم تسلط کافی به قواعد زبان ناشی میشود، قابل پذیرش نیست.
منابع:
ادوار شعر فارسی، شفیعی کدکنی، محمدرضا، سخن، چاپ نهم 1395
موسیقی شعر- شفیعی کدکنی، محمدرضا، توس، چاپ اول 1358
از این باغ شرقی، سلاجقه، پروین، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، چاپ اول 1385
روزنه، کاظمی، محمدکاظم، سپیده باوران، چاپ پنجم 1393
گونه های نوآوری در شعر معاصر- حسن لی، کاووس، ثالث، چاپ دوم 1386
ساختار زبان شعر امروز، علی پور، مصطفی، فردوس، چاپ اول 1387
هشت کتاب، سهراب سپهری، طهوری، چاپ چهل و چهارم، 1386