یادی از طاهره صفارزاده و نگاهی کوتاه به یک شعرش
رضا قنبری شاعر و منتقد ادبی ●
در جامعهشناسی ادبیات نگرهای وجود دارد مبنی بر این که هیچ کس بدون ایدئولوژی نیست بنا بر این طبیعی است که بازتابی از ایدئولوژی شاعر یا نویسنده در متنش باشد (شعر یا داستان یا مقاله حتا).
طاهره صفارزاده شاعری تحصیلکرده و روشناندیش بود که به مرور زمان زبان شعرش به سمت نوعی سادگی و حتا گزارشگونهگی حرکت کرد زیرا در نگاه او اولویت اصلی شعر، بروز و ظهور اندیشهها و دیدگاههای شاعر بود. هرچند چنین نگاهی به شعر معمولاً شعر را به شعارنویسی میکشاند، در شعر او در موارد زیادی چنین چیزی رخ نمیدهد و شعرش رنگ و بوی شعار ندارد بلکه دارای گزارهها و واحدهای تصویری و نمادسازی و استعارهسازیهای پیاپی است که در نهایت زبانی ماسوای زبان روزمره یا زبان شعاردهی ایجاد میکند، زبانی که نظام دلالتی معمول زبان را در هم میشکند و رابطۀ دلالتی مخصوص به خود را میسازد و مخاطب را به وادی کشف و تاویل میکشاند. کُدسازی و نمادسازی درباره موضوعات مورد دغدغهاش و برونریزی اندیشگی در قالب این کدها و نمادها یکی از خصوصیات شعری اوست. اخلاقیات و همچنین نگارههای دینی و نگرههای سیاسی بسیار مستقیم در شعر او نمود و بازنمود دارند، در زمانهایی در قالب کُدسازی و استعاره و نماد خود را نشان میدهند و در زمانهایی در شکل بازنمودی و گزارشی که کل شعر بر شانه روایت محض حمل میشود.
بازنمود در معنای جامعهشناسیاش یعنی بازسازی ذهنی و فردیشده از امور، اشیاء یا پدیدهها در قالب کلمات یا تصویر. در بازنمود، آنچه بیان میکنیم، نه یک عینیت و حقیقت بلکه وانمودهای از امر واقع است که حاوی عقاید و حسیات ماست در راستای القای نگره و سویهای.
شعر برای صفارزاده یک مکانیسم و یک رسانه برای برونریزی باورها و هدفهای ایدئولوژیک است، هرچند در بیشتر موارد اشعارش به شعار سقوط نمیکنند و با کنش و منش نمادین و استعاری و کمی دخل و تصرف زبانی، شعر را به معنای واقعیاش خلق میکند. تلمیح نیز در آثار او کاربرد زیادی دارد، بازتاب مستقیم آیات و روایات دینی در نوشتار و گاه بازتاب غیر مستقیم در شعرش. او از این بیان تلمیحی برای گواه آوردن بر اندیشه و مکاشفه شاعرانهاش و گاه برای تثبیت نگرهاش استفاده میکند.
میان شاعران زن معاصر از منظر اهمیت ادبی و ارزش زبانی، او در ردیف شاعرانی چون فرشته ساری و نازنین نظامشهیدی و نسرین جافری قرار دارد؛ آنها با زبان منحصر به فرد خود اهمیت دارند و صفارزاده با زبانی تا حدی مصرفی اما شخصی (یعنی موارد قابل شناسایی و منحصر به خود در نوشتار ...دارد) و اندیشهگری در شعرش.
نمونهای از شعرهای خوب و مهم او شعر زیر است که در آن عناصر طبیعت در وجه نمادین بروز میکنند و در عین حال شاعر با فضاسازی و حسآمیزی قدرتمند و عمیقی مخاطب را به دامنه تاویل و تفسیر میکشاند؛ شعری که اگرچه دیدگاه و ایدئولوژی شاعر در آن نمود دارد، بسیار هنری و تفسیرپذیر است و در عین حال به اتکای ساخت و سازهای درونزبانی، ارزش ادبی بالایی دارد. با هم این شعر را بخوانیم:
گلها تو را نمیشناسند
رودخانهها تو را نمیشناسند
همسایهها تو را نمیشناسند
درختهای پایه_کاغذی تو را نمیشناسند
جیب تو پر از یادآوریهاست
آزمندی دستها
و پرندگانی که تمبر شدهاند
تو در وضعی نیستی که آینهها را نجات دهی
روزگاری در چارچوب پنجره یک اداره به دنیا آمدی...