بررسی جهان شعری شهرام شیدائی / رضا قنبری شاعر و منتقد ادبی



بررسی جهان شعری شهرام شیدایی

پرسش‌گری از چرا و کجای هستی


رضا قنبری شاعر و منتقد ادبی

شهرام شیدایی شاعری‌ست که بن‌مایه‌های اندیشگی و معرفت‌شناختی درباره انسان و جهان از مهمترین شاخصه‌های شعر اوست. مکاشفه‌گری درباره زوایای پنهان انسان و وجوه زندگی یک عنصر دایمی در شعرهای اوست؛ پرسش مداوم ذهنی شاعر درباره وجوه زندگی و به‌ویژه کلان‌روایاتی چون جنگ و عشق و تنهایی و زندگی شهری، او را به مکاشفه درباره ابعاد این موضاعات در شعرهایش می‌کشاند. پرسش از کجا و چرای موضوعات از منظری معرفت‌شناختی که شاعر را به کشفی شاعرانه و همچنین زبانی می‌رساند:
"...ابرها فکرهای مرا به تو می‌پیوندند
به همان دنیایی که در آن
نه تو هستی و نه من
که در آن، تنها فکرهای سردشده‌مان می‌توانند
                                         همدیگر را ببوسند
دنیای خیال نیز غنیمتی‌ست
وقتی که می‌گویند تو مرده‌ای..." (از کتاب آتشی برای آتش‌های دیگر)

به نوعی می‌توان شهرام شیدایی را از منظر اهمیت اندیشگی و داشتن یک نظام معرفت‌شناختی با بیژن الهی و نازنین نظام‌شهیدی سنجید. اگرچه در شعر نظام‌شهیدی این معرفت‌شناختی کنش و ماهیتی بسیار درونی و زیرپوستی و عمیق دارد و در شعر بیژن الهی این معرفت‌شناختی بیشتر تنه به یک نوع شبه‌عرفان می‌زند اما در شعر شهرام شیدایی جنس و ماهیت این معرفت‌شناختی از مدرنیته و بازاندیشی مدرن سرچشمه می‌گیرد؛ یک نوع واکاوی و پرسش‌گری مداوم از چرا و کجای هستی و انسان که به نوعی شبیبه به کار فیلسوفان است:
"... از دست‌هایمان بیرون رفته‌ایم
از چشم‌هایمان
همه چیز این خاک را کاویده‌ایم
ما به همراه آب و باد و خاک و آتش
به این سیاره تبعید شده‌ایم
واینجا
زیباترین جا برای تنهایی‌ست...". (از کتاب آتشی برای آتش‌های دیگر)

اهمیت زبان و کار زبانی در اشعار او نیز دقیقاً حاصل همین بازاندیشی‌ها و داشتن نظام معرفت‌شناختی است؛ این اندیشه‌گری و پرسش‌گری شاعرانه اوست که وقتی به رهیافتی فکری منجر می‌شود درون زبان جاری و ساری می‌شود و ظرف معمول و آن سیستم مصرفی زبان را درهم‌می‌شکند و اندیشه و رهیافت در ظرف زبانی و ساختار نامتعارف و نو زبانی جاری می‌شود:
"...چرا هیچ‌کس به ما نگفته است
که زمین مدام چیزی را از ما پس می‌گیرد
و ما فکر می‌کنیم زمان می‌گذرد
شاید زمین آن سیاره‌ای نیست
      که ما باید در آن می‌زیستیم
و از این رو
    چیزی همیشه در ما پنهان می‌ماند..." (از کتاب خندیدن در خانه‌ای که می‌سوخت)
زبان برای او نه مانند خیلی از شاعران امروزی فقط شکلی مصرفی و معمولی دارد نه مانند برخی شاعران افراطی صرفاً بازی‌های زبانی روبنایی را اساس کارش گذاشته است؛ زبان در شعر او حالتی مواج و سیال دارد؛ در عین اینکه چندان از بازی زبانیِ روبنایی در آن خبری نیست اما از سطحی و مصرفی نوشتن نیز دور است. اندیشه و آنچه رهیافت فکری اوست درون زبان شناور می‌شود و نُرم زبان مصرفی را می‌شکند و به شکلی متفاوت از زبان روزمره برون‌ریزی می‌کند. در اصطلاح می‌توان گفت او جزو شاعرانی‌ست که زبانی خاص و مستقل دارد، زبانی که مهر او بر آن است و به واسطه خصوصیاتی که دارد صرفا مال شهرام شیدایی است و مشابه قبل خود ندارد:
"...من مثل ساعتی مریض‌ام
و به دقت درد می‌کشم
سکوت، تانکی‌ست
      که بر زمین فکرهایم می‌چرخد و علامت می‌گذارد
از روی همین علامت‌ها
دکتر نقشه‌ی جغرافیایی روح‌ام را روی میز می‌کشد...". (از کتاب آتشی برای آتش‌های دیگر)

شهرام شیدایی در کمال تاسف در دوره‌‌ی کوتاه عمرش درست و خوب دیده نشد، مانند ده‌ها شاعر خوب دیگر که تا زنده بودند دیده و سنجیده نشدند. او مترجمی خوب از ترکی به فارسی همچنین شاعری دارای ارزش و غنای زبانی-اندیشگی بود که تا سالها توجه خاصی به شعرش نشد و فقط پس از مرگش بود که برخی سایتهای ادبی تازه به اشعارش رجوع کردند!! و به تدریج ارزش شعرهایش برای قشر شعردوست و کتاب‌خوان شناسایی شد.
او عمری نسبتاً کوتاه داشت و در 46 سالگی فوت کرد. اما سه کتاب شعر خوب و چند کتاب در زمینه ترجمه شعر جهان حاصل بیش از دو دهه کار حرفه‌ای اوست؛ هرچند فقط سه کتاب شعر  دارد اما اهمیت و ارزش اشعارش در همین سه کتاب برای همیشه هویدا و ماندگار است. شعرهایی که بسیار اندیشمندانه و دارای افق دید وسیع و زبانی خاص هستند؛ شعرهایی که به‌خلاف شعر سطحی برخی شاعران بست‌سِلر امروزی که عمر شعرشان چندساله است، ماندگاری ادبی دارند و دارای ارزش تاریخ ادبی هستند.


نویسنده : رضا قنبری

ارسال کننده مقاله : رضا قنبری
دیدگاه ها - ۱
زیبا زیلایی » شنبه 16 تیر 1403
عالی بود. واقعا شعرهاشون جزء بهترین شعرهایی هستن که خوندم.

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.