عنوان مجموعه اشعار : سری چهارم
شاعر : پریسا رئوفی
عنوان شعر اول : خیابانز بس دنبال تو گشتم به هر کوچه خیابانی
بیا بنگر که خانومت شده دخت خیابانی
گمانت از دلم رفتی؟چو از چشمان من دوری؟
تو از چشمان من دور و درون دل نمایانی
بخاطر داری آنروزی که گفتی برنمیگردی؟
چه تصمیمات سر سختی، گرفتی خود به آسانی
چرا هرگز نرفتم من؟چرا در یادت افسردم؟
دلم سر سخت و پابند است به چشمان تو زندانی
اگر هم من گذر کردم خدا هرگز نمی بخشد
همان انسان ملعونی که گشته باعث و بانی
تو من را هم فدا کردی به بوی قوچ شیطانی
که اسماعیل جانم شد به دست بسته قربانی
مرا کشتی و میبوسم دو دستت را که خونی شد
بدان با آنکه بی رحمی هنوزم در دل و جانی
عنوان شعر دوم : غمگفتی از خنده ی این غنچه دلت آزردست؟
خنده ی گل پر طعنه به من پژمردست
خنده درمان تن خسته اگر هم باشد
چه کند خنده به آنی که دلش افسردست
همه گفتند که درمان غم است عشق ولی
بر تن من چه کند عشق که روحم مردست
موریانه زده غم،در عطش سوختنم
گرچه دیر است و تن و روح مرا هم خوردست
تا زمان بگذرد و غم ز سر من ببرد
قلب بیمار من از فرط صبوری مردست
عنوان شعر سوم : تاوان کاسه ای اشک به پشت سر تو ریخته ام
تا تو بر چشم خرافاتی من برگردی
گم شدم در تو و پیدا نشوم جز با تو
گو در آیینه به دنبال منم میگردی؟
حس من را تو اگر بودی و میفهمیدی
با تن سرد و دل سنگ چه ها میکردی
جمع مردان همه تاوان تو میپردازند
میشناسم همه را بعد تو به نامردی
اشعار جدید شاعر جوانمان خانم رئوفی را خواندم. میتوانم بگویم از تغییر نوع نگاه ایشان و کشفهای ریز و درشت ایشان لذت بردم. شعر دوم و سوم اگر دارای زبان نوتری بود میتوانست بین آثار شاعران امروزی روی خیلیها را کم کند. برخلاف اشعار ارسالی قبل با هیچ شکست وزنی یا مشکلی رو به رو نشدم.
در اولین غزل شاعر زبانی کهن دارد که بیان مسائل امروزی را با سختی مواجه کرده است. استفاده از «ز» به جای «از» و دخت به جای دختر در اولین بیت شعر فضا را دوگانه کرده است. جالب اینکه این کلمات باعث شدهاند کلمه امروزی خانوم از شعر بیرون زده به نظر بیاید.
مسئله بعدی در شعر نخست حذف حروف اضافه بی هیچ پیش زمینهای است که گویا تنها به ضرورت وزن اتفاق افتاده. در بیت دوم شاعر میسراید: گمانت از دلم رفتی که در حالت درست باید به گمانت باشد. نکته جالب توجه این شعر استفاده خلاقانه از قافیه باعث و بانی در بیت پنجم است که کمتر دیدهام کسی از این قافیه در شعر استفاده کند.
و اما غزل دوم شروع بسیاری خوبی دارد. شاعر ابتدا سوالی مطرح میکند و سپس در ادامه جواب آن را مینویسد. از سوی دیگر مصرع اول بسیار زبان روانی دارد:
گفتی از خنده این غنجه دلت آزرده است؟
خنده گل پر طعنه به من پژمرده ست...
در بیت دوم ایهام جالبی اتفاق میافتد که نمیدانم خود شاعر فکر شده دست به ایجاد ایخام زده یا خیر:
خنده درمان دل خسته اگر هم باشد
چه کند خنده به «آنی» که دلش افسرده است
آنی هم به معنای لحظهای و هم آن کسی معنا میشود.
همچنین در شعر سوم شاعر هم اشاره به «با کاسه آب پشت سر دیگران ریختن» دارد هم به خرافاتی بودن خودش که این هم با توجه به اشعار پیشین شاعر کشف خوبی ست. همچنین بیت آخر شعر سوم هم دارای کشف است. شاعر نسبت به اشعار ارسالی دفعهی قبل یک قدم بزرگ به جلو برداشته است. به ایشان تبریک میگویم اما راه بلند است و باید مجهزتر قدم برداشت. همانطور که گفتم امیدوارم خانم رئوفی بنویسد و بگذرد و در حین راه نکات منفی هر شعر را دور ریخته کولهاش را از نکات مثبت پر کند. برای شعرهای بعدی باید کم کم به فکر تغییر زبان کهن خوب باشید شما مضمون دارید چهارچوبهارا دارید الان مهمترین نکته زبان است. برایتان آرزوی بهروزی دارم.