عنوان مجموعه اشعار : درد قلم ۲۹
شاعر : سید احمدرضا فضیلت منش
عنوان شعر اول : نشدگفتم ز خاطرم برود خود به خود نشد
از اولش هم انچه که باید بشد نشد
چیزی نمانده بود که راحت شوم ولی
از دور دیدمش و شبیه احد نشد
حتی نشد خبر بدهم از خودم به او
بعد از تو را... شکست نوک اِتود ، نشد
کابوس دیده ام که کنارم نشسته است
جانم به لب رسید ببوسم نشد...نشد
احمدرضا فضیلت منش
عنوان شعر دوم : دیواناز خود سفر کردم به رویا، در کنارت
یک شعر از آغاز تا پایان نوشتم
درگیر بودم نام این شعرم چه باشد؟
نام تو را در قسمت عنوان نوشتم
قلب از تنم افتاد روی کاغذی که
با خط خود نام تورا بر آن نوشتم
یک لحظه در رویا صدایم کردی و من
در پاسخت جای بله ای جان نوشتم
گفتی که می خواهی مرا؟ حالا چرا من
از عشق و دردش بعدش از درمان نوشتم
با عشوه گفتی خب، قبول اما چه مقدار
در پاسخت [الآن یا الآن؟] نوشتم
یک لحظه رویت روی کاغذ نقش بست و
دیگر نفهمیدم چه روی آن نوشتم
خودکارم افتاد و حواسم پرت شد که...
دیدم درون دفترم دیوان نوشتم
احمدرضا فضیلت منش
عنوان شعر سوم : ......
در این نوشتار خوانشی خواهیم داست بر دو شعر از دوست شاعرمان آقای فضیلت منش.
آنچه که در اولین نگاه برداشت میشود مساله قافیه در شعر اول است ،قوافی این شعر از کلمات(خود، بشُد، اُحد، اِتود، نَشُد) تشکیل شده است که از لحاظ قواعد تکنیکی قابل قبول محسوب میشود اما از لحاظ نگاه زیبایی شناسی مردود اعلام میشود.چرا که قافیه علاوه بر اصول علمی که باید حداقل یک صامت و یکمصوت مشترک در پایان کلمات داشته باشند اصول دیگری نیز از جمله خوش نشینی،نخ رابط بین دیگر کلمات.ضربه معنایی و موسیقیایی و... باید داشته باشد.
مساله دوم تنوع قافیه است ،در یک غزل چهار بیتی که دارای پنج قافیه میباشد سه قافیه آن تکرار شده است(...شد)!
تکرار قافیه در شعر گاها با دلایلی مانند طولانی شدن غزل، الزام معنی، کمبود قافیه، میتواند مورد قبول باشد،اما در یک غزل چهار بیتی که بیش از پنجاه درصد قوافی آن تکراری باشد ایناتفاق مردود میباشد.
نگاهی به دایره واژگانی این شعر داشته باشیم میبینیم شاعر سعی دارد با استفاده از بعضی کلمات رنگ و بوی تازه به شعر بدهد اما دچار دوگانگی زبانی میشود.کلمهای مثل (نوک اتود) در کنار کلمه کهنهای مثل(زِ)نشان از عدم یکدستی زبان است
از لحاظ دستوری نیز مواردی به چشم میخورد که باید رفع شود؛ در ببت نخست مصرع دوم طبیعتا باید به این شکل نوشته میشد(از اولش هم آنچه که باید میشد نشد)حال شاعر به اجبار وزن بهجای(میشد)از کلمه ی(بشد)استفاده کرده است.
در بیت دوم شاعر آنچنان دچار تکلف معنایی شده است که مخاطب هیچ معنای منطقی ازین بیت به دست نمیآورد و نیز وجود قافیه(احد)که به هیچوجه نتوانسته نقشی در بیت بازی کند و صرفا بخاطر شکل قافیه آنجا قرار گرفته است.
در بیت سوم یک مورد سکته وزنی در مصرع دوم میبینیم که بعد از کلمه (نوک)یک هجای بلند کم می آوریم.
علاوه بر غیر متجانس بود کلمه (اتود) ، از لحاظ معنایی نیز شاعر نتواتسته است موفق عمل نماید که موجب سردرگمی مخاطب شدهاست.
بیت آخر هرچند با در کنار هم قرار دادن کلمات به منظور شاعر پی میبریم اما خود بیت نتوانسته در ارایه منظور شاعر موفق باشد.
اما شعر دوم که ظاهرا در قالب قطعه میباشد.و از لحاظ معنایی نیز سعی دارد وحدت موضوع را رعایت کند پس میشود آن را یک قطعه محسوب کرد.
اما موضوع این قطعه چیست؟گفتگوی عاشقانه ای بین عاشق و معشوق در بستر یک خواب با ابزار شعر یا نامه!
عدم توجه به زبان موجب اصراف کلمه در آن شده است مثلا در همین بیت اول تعیین آغاز و پایان برای یک شعر یعنی چه و هم اینکه کاملا مشخص است شعر دارای آغاز و پایانیست گفتن این چه اتفاقی را در شعر رقم می زند.
بیت دوم نیز با ادامه و رگه ی معنایی از بیت اول به همان صورت!
در بیت سوم شاهد تصویری هستیم که قلب از تن شاعر کَنده شده و روی دفترش می افتد حال چگونه و به چه دلیل باید نوشتن نام معشوق روی آن در اینجا اتفاق بیفتد،توجیه شاعرانه آن چیست؟
در بیت چهارم یک اتفاق عاطفی می افتد ولی مشکل اصلی در فعل یا ردیف جمله است هرچند(نوشتم)به اتفاق شعر نوشتن برمیگردد اما طبیعتا اینجا باید (گفتم یا پاسخ دادم)می آمد.
در بیت پنجم بین روند اتفاقهای موحود در بیت آنچنان ارتباط منطقی و شاعرانه نمیبینیم،اتفاقهای بیت ازین قرار است:
گفتی مرا میخواهی
حالا من از عشق
و از درد عشق
و بعد از آن از درمان آن نوشتم
آیا خواستن طرف مقابل باید مانع از عاشقی و درد کشیدن باشد ؟؟؟
در بیت ششم،باز معلوم نیست که معشوق با عشوه چه چیزی را قبول میکند؟اتفاقهای بیت قبل را؟؟
و چرا بر آن مقداری تعیین میکند و چرا این پاسخ را میشنود(الان یا الان)
شعر دچار چنان تکلف معنایی شده است که حتی منظورش به سختی دریافت میشود.
اشاره ای نیز به این داشته باشم که یک مورد سکته وزنی در مصرع دوم هست بعد از( آلان) اول یک هجای کوتاه باید بیایید .
بیت هفتم و هشتم بنظر من زیباترین و سالمترین بیتهای این شعر میباشند ابتدا به دلیل سلامت زبانی و رهایی از تکلف بیانی و زبانی که ابیات پیشین درگیر آن هستند و نیز به دلیل تصویر و عاطفه ملموسی که در این بیتها جریان دارد بهطوری که میتوانم بگویم اگر همین دوبیت را از شاعری در این سن و با این سابقه میخواندم آیندهی درخشان برای وی پیشبینی میکردم
توصیه اصلی من به ایشان این است که روی مساله زبان تمرکز و مطالعه داشته باشند آنچه که در این شعر شاهد هستیم که دیگر عناصر شعر را تحت تاثیر خود قرار دادهاست ضعف زبانی است.توجه به روابط مستقیم و نیز کشف روابط ضمنی بین کلمات میتواند موجب کشفهای شاعرانه شود کشفهایی که شگفتی میآفریند و مخاطب را جذب شعر میکند.درواقع اولین عامل جذب مخاطب وجود همین شگفتیهاست.مخاطب در شعر دنبال شنیدن نصیحت یا روایت درد و غم شاعر نیست اینها وی را از شعر خسته میکند مخاطب به ظرافتهای شعری توجه ویژه دارد دنبال شگفتی ها و کشفهای شاعرانه است
در شعر دوم شاعر همین تلاش را انجام است و گاها با استفاده از اصطلاحات عامیانه سعی در جلب توجه مخاطب دارد اما ضعف زبانی این اجازه را به وی نمیدهد در مواردی مانند استفاده از اصطلاحات(ای جان، الان یا الان) شاهد همین مساله هستیم یا در شعر اول استفاده از (نوک اتود)نشان میدهد شاعر به دنبال زبان تازه است اما...که پیشتر به اما هایی اشاره کردم.
زبان نسبت به اندیشه اولویت دارد از آنجایی که شعر نیز یک هنر زبانیست زبان در آن نسبت به دیگه عناصر شعری اولویت دارد تا این مهم از سلامت کامل برخوردار نباشد عضوهای دیگر را فاسد میکند.
با آرزوی شاعرانگیهای مستدام!