عنوان مجموعه اشعار : هنوز
شاعر : امیررضا خسروی
عنوان شعر اول : هنوز
تو رفته ای از این دیار و صبح می شود هنوز
ز چشمه سار چشم من درفش می چِکَد هنوز
چه کرده ای تو با کویرِ بی سرابِ قلبِ من
که این غبارِ بی سوارِ یاد می دود هنوز
غروب میشود هنوز و سایه ای کِشان کِشان
مرا به جای آخرین قرار می کِشد هنوز
کلاغ قصه ی جنون به خانه اش نمی رسد
و پا به پای گردبادِ عمر می رَمَد هنوز
ز یاد برده ام نوای شادی و شعف که بغض
به تازیانه بر خیالِ شوق می زند هنوز
چه گویم از گلایه ها و گریه های بی کران
که خارکَن بمرده است و خار می کَند هنوز
منم پرنده ای که زخمِ کاریِ زمین بر او
نشانه دارد و به جای ترس می پرد هنوز
"در این سرای بی کسی،کسی به در نمی زند"
و عشق لا به لایِ خاکِ شعر می خزد هنوز
عنوان شعر دوم : عنوان شعر سوم :
در این نوشتار سعی میکنم بیت به بیت در مورد برخی ایراداتی که در غزلتان به نظرم میآید، توضیحی بدهم. منتها قبل از هرچیز به نظرم ایرادی کلی در شعر شما وجود دارد و آن ضعف در انتقال ظرفیتهای موسیقایی قافیه است.
شعر شما را با نخستین بیتش، مرور میکنیم:
تو رفته ای از این دیار و صبح می شود هنوز
ز چشمه سار چشم من درفش می چِکَد هنوز
ارتباط میان چشمه سار و چشم که البته کشف جدیدی هم نیست، به قوت شعر کمک کرده است ولی سؤال اینجاست که «درفش» از کجا در وسط این بیت پیدایش شد؟ از چشمه سار چشم کسی، درفش چکیدن یعنی چه؟ شاعر قرار است چه تصویری بسازد و چه معنایی را به مخاطبش القا کند؟ مشخص نیست.
باز در بیت بعدی:
چه کرده ای تو با کویرِ بی سرابِ قلبِ من
که این غبارِ بی سوارِ یاد می دود هنوز
اولاً تو در مصرع اول حشو است. ثانیاً تتابع اضافات در هر دو مصرع باعث شده است نفس شعر گرفته شود. شما در اینجا یاد را به غبار تشبیه کردهاید و بعد باز برای این غبار یک توضیح دیگر هم آوردهاید: بی سوار! در نتیجه کنار هم قرار گرفتن اینها باعث شده است با یک تصویر طولانی شده روبهرو باشیم.
در این بیت، باز هم شاهد حشو هستیم، یکی از «هنوز»ها باید حذف شود:
غروب میشود هنوز و سایه ای کِشان کِشان
مرا به جای آخرین قرار می کِشد هنوز
همین مشکل حشو در بیت بعدی هم دیده میشود. شادی و شعف یک معنی میدهد و دلیلی ندارد کنار هم بیایند. باز در مصرع بعدی تصویری که ساخته اید، تصویری ذهنی و کلی است:
ز یاد برده ام نوای شادی و شعف که بغض
به تازیانه بر خیالِ شوق می زند هنوز
و در این بیت هم ناگهان زبان دچار پسرفت شده است و شاعر مجبور شده است از شکل کهن واژه یعنی «بمرده است» به جای «مرده است» استفاده کند که باعث ضعف شعر شده است:
چه گویم از گلایه ها و گریه های بی کران
که خارکَن بمرده است و خار می کَند هنوز