عنوان مجموعه اشعار : تلخی ایام
شاعر : سعیده ملااحمدی
عنوان شعر اول : تلخی ایاممنِ دلداده، در آغوشِ تو پروانه شدن می خواهم
پیله کردم به تو، از غیرِ تو بیگانه شدن می خواهم.
گلشنِ عمرم را یک نظر از چشمِ خمارِ تو بسوخت
وین خرابی به تماشایِ تو گلخانه شدن می خواهم.
تلخی و سختیِ ایام زِ جام نِگَهَت شیرین شد
من از این مستیِ چشمانِ تو، دیوانه شدن می خواهم.
عنوان شعر دوم : خیال توفکری به غیر از خیالت، شادم نمی کند
معمارِ جانی و غیرِ تو، آبادم نمی کند.
زهر است طعمِ عشق تو اما به جز تواَم
شیرین نمی شود و فرهادم نمی کند.
درمانده جانِ من گرفتارِ دامِ توست
زین دام به جز مهرِ تو، ازادم نمی کند.
خلوت گزیده ام و به خیالِ تو دلخوشم
غیر از خیالِ تو، کسی یادم نمی کند.
عنوان شعر سوم : تنهاییمرا کشیده در بَرَش،
بغضهای سر گردان
و در کنجی،
پر از ابهام
گهی گریان و گه خندان،
و من در پیله ی دردم؛
کمی غمگین،
کمی تنها؛
و اما چیست تنهایی؟
شاید جامه ای از درد و اندوه است،
و یا پیراهنی از جنس نامردی؛
که تقدیرم به تن کرده؛
مرا پیچیده در لایش،
و یا تعبیر زیبایی ست از بی اعتنایی ها،
و یا بیتی که جاری گشته بر روح و زبان شاعری بیدل؛
نمی دانم،
ویا شاید من،حیات و آرزوهایم، همه تعبیری از این واژه ی نام آشنا هستند.
شعر مانند هر ساختاری از اجزای بخصوصی تشکیل شده است. و تا وقتی که همه آن اجزا همراه ابزار لازم نتوانند در کنار هم انجام وظیفه کنند شعر یا آن ساختار دچار خلل میشود.
اما این اجزا چیست؟ کدامها ضروری و کدامها غیرضروری ست؟
اجزای لازم شعر شامل مواردی از جمله قالب. وزن. تخیل.زبان.اندیشه.موسیقی.عاطفه.و... میباشد.
اولین مسالهای که تا به آن توجه نکنیم، نمیتوانیم وارد شعر شویم مساله انتخاب قالب است. شاعر قبل از هر چیزی قالب را انتخاب میکند و سپس دیگر اجزا را به کار میگیرد. او اول در ذهنش باید تصمیم بگیرد که میخواهد چه نوع شعری بنویسد. سپس با شناختی که نسبت به ملزومات مخصوص آن قالب دارد، آنها را فراهم میکند. و در مراحل بعدی اقدام به استخدام عناصر اصلی و پنجگانهی شعر میکند. که شامل زبان.اندیشه.تخیل. موسیقی و عاطفه است.
با توجه به مقدمهای که بیان کردم میخواهم وارد متن آثار ارسالی بشوم و آن را بررسی کنم.
ما با سه اثر ارسالی از یک شخص روبهرو هستیم.که در دو نوع قالب کلاسیک و آزاد اجرا شده است. با توجه به شمایل آن میتوان دو اثر ابتدایی را غزل نامید و اثر سوم هم طعنه به شعر نیمایی میزند.
حال بعد از مشخص شدن قالب بایست ملزومات آن را بررسی کرد تا پس از آن وارد بررسی متن کار با توجه به عناصر پنجگانه بشویم
در قوالب کلاسیک دو مورد بسیار مهم وجود دارد که تا رعایت نشود نمیتوان آن اثر را با عنوان شعر بررسی کرد. بدون اولویت. اول وجود وزن عروضی سالم . دوم وجود قافیه ست.
در هر دو اثر ارسالی خانم احمدی مساله قافیه حل شده و از سلامت کامل برخوردار است.
اما مساله وزن دچار خطا شده است. که تا حل نشود کار برای منتقد در ورود به متن اثر سخت خواهد بود.
در اثر اول : وزن سالمی را شاهد هستیم که بر اساس وزن عروضیفعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن) که یک وزن طولانی پنج رکنی میباشد تشکیل شده است.
در بیت دوم مصرع اول با استفاده بی مورد از یک نوع تبصرهی وزنی که (دو هجای کوتاه را یک هجای بلند در نظر میگیریم)شعر موسیقی معمول خود را از دست داده است و حتا دچار سکته وزنی شده است .وزن انتخابی این اثر یک وزن مطنطن و ضربی است و استفاده ازین تبصره معمولا در پایان مصرع صورت میگیرد اما در این مصرع در ابتدای آن صورت گرفته است. که بنظر من به ضرر کار تمام شده است. به غیر ازین یک مورد، این اثر از نظر وزنی سالم میباشد.
اما اثر دوم؛ که آن نیز یک اثر کلاسیک میباشد از نظر وزنی دارای ضعفهای متعددی است در واقع وزن مشخصی ندارد. و بایست خانم احمدی با روشهای مختلفی در راستای آموزش و آشنایی با وزن اقدام کنند. از جمله یادگیری تقطیع هجایی با مطالعه کتب مربوطه در این زمینه که میتواند کمک شایانی در دریافت مشکلات وزنی به وی ارائه کند.
هرچند آنچه که از اثر اول مشهود بود نشان میداد ایشان وزن را بصورت سماعی یاد بلد هستند.
حال اگر از مسالهی وزن عبور کنیم اولین چیزی که درباره عناصر شعری میتوان درباره آن صحبت کرد و توصیههایی داشت. مسالهی زبان شعر میباشد. زبان مراتب مختلفی و تعاریف مختلفی دارد. که زبان شعر نیز تعریف و مرتبه بخصوص خود را دارد. در سه اثر ارسالی ما شاهد یک زبان کلاسیک هستیم که طعنه به کهنهگی میزند، حال این کهنهگی در کجا مشهود است؟ اولین و ابتداییترین مثالی که میشود زد در کاربرد کلمات و ترکیبات کهنه است. که در زبان معیار شعر امروز رنگ باختهاند و ذهن را از خلاقیت باز میدارند. از جمله ترکیبات (گلشن عمر. چشم خمار) یا کلمات (نگهت. وین. زِ ) که بسیار سریع شعر را به سمت کهنگی هدایت و کار شاعر را سختتر میکند. یکی از راحتترین و ابتداییترین راههای نوگرایی عدم به کارگیری این دست کلمات است.
هرچند نوگرایی در شعر تعاریف گسترده و دیگری دارد.
و اما اثر سوم که یک اثر غیر کلاسیک یا به اصطلاح شعر آزاد میباشد:
همانطور که در شعر کلاسیک، (بیت) واحد شعر محسوب میشود و هر بیت ساختار تعریف شدهای دارد و تا یک بیت کامل نباشد نمیتوان بیت بعدی را آورد. در شعر آزاد نیز، هر (سطر) واحد شعر محسوب میشود. اما ساختار آن مانند بیت از پیش تعریف شده نیست و این شاعر است که تصمیم میگیرد سطر را کجا تمام کند و سطر بعدی را شروع کند. بنظر من مهمترین عاملی که در شعر آزاد شکل آن را از نثر متمایز میکند همین سطربندی است. یک سطر از جمله تشکیل میشود و جمله نیز ارکان خود را دارد مانند فعل و فاعل. حال میخواهم در اثر آزاد خانم احمدی به بررسی مسایلی ازین دست بپردازم. ابتدا اشاره کنم که این اثر شکل شعر نیمایی را دارد . و در واقع هدف شاعرش نیز همین بوده که یک شعر نیمایی ارائه بدهد.
مشخصه اصلی شعر نیمایی در بلندی و کوتاهی سطرها(بیتها)یی است که وزن عروضی و قافیه دارند اما در تقطیع هجایی تقریبا هیچکدام از بیتها مساوی نیستند.
وزن شعر بر اساس رکنبندی های همنوع شکل میگیرد.
در این اثر سطرها دارای وزن هستند اما رکنهای همنوع ندارند
مثلا رکن سطر اول بر اساس (مفاعلن) است اما رکن سطر پنجم بر اساس (مفاعیلن) که باهم همخوانی ندارند.و به دلیل همین مساله این اثر در اینکه بخواهد یک قالب نیمایی معرفی شود نمره قبولی نمیگیرد.
درباره سطر بندی تنها یک سوال مطرح میکنم که میتواند توجه شاعر را در هنگام سرودن به خود جلب کند. آن هم اینکه چه عاملی باعث میشود شما یک سطر را تمام کنید و سطر بعدی را شروع کنید؟
مثلا چه عاملی باعث شده سطر چهارم(پر از ابهام ) از سطر سوم (و در کنجی) جدا باشد؟؟
شاعر باید دلیل محکم و قانع کنندهای برای این موضوع داشته باشد.
در جملهی معمولی و غیر شعری یکی ازین عوامل مساله ارکان جمله است. اما در شعر من انتظار فراتر و والاتری دارم. صرفا با فرمول جملهبندی که وظیفهاش ارائهی معناست، نمیشود تکلیف سطرها را روشن نمود. بنظر من باید به مساله موسیقی و زبان نیز توجه نمود.
نکتهی دیگری را لازم میدانم درباره شعر غیرکلاسیک بیان کنم.
یکی از دلایل اقبال به این نوع شعر و اسقبال نسلهای مختلف از آن رهایی شاعر از قید و بندهای اوزان عروضی بوده که بسیاری از شاعران را بخاطر محدودیتهایش از تجربه فضاهای مختلف محروم میداشته است. اما وقتی قید تساوی مصرعها و جایگاه حتمی قوافی برداشته شد، دست شاعر در اجرای قدرتمند عناصر و ایجاد فضاهای ذهنی مختلف باز شد. یعنی اولین نتیجهی آن فاصلهگیری مثبت از زبان کهنه و مفاهیمتکراری بود. و شاعر نیاز نداشت بخاطر تنگنای وزن (گاهی)را (گهی) یا (ماه) را(مه) به کار ببرد. و همچنین رهایی از قید (وجود حتمی قوافی در پایان ابیات) دیگر ویژگی این نوع شعر بود.
حال انتظار مخاطب حرفهای و حتی مخاطب عام از شاعر غیر کلاسیک فراتر رفته و به مراتب، کار شاعر دشوارتر شده. اما این انتظار نه در رعایت زیبای شکل و ملزومات ابتدایی مانند قالب و ... که در کیفیت عناصر پنجگانه است .
حال وقتی در یک اثر غیر کلاسیک مثل این اثر من کلمات (گهی، گه)را میبینم .نمیتوانم آن را به راحتی قبول کنم هرچند مثال نقض فراوانی برگفتههای من باشد، از جمله در آثار اخوان ثالث یا شاملو.
پس توصیهی من به خانم احمدی این است که اولین کاری که میشود با رعایت آن نتیجهی مثبتی دریافت کرد دقت در استفاده از کلمات است.
معلوم است که یک شبه نمیتوان همه مسایل شعر را حل کرد اما هربار در تجربههای مختلف میتوان گوشهای از آن را رفع نمود.
نکاتی که از ابتدای سخن تا به اینجا عنوان کردم بنطرم نقطه ضعفهای مهمیست که انتظار میرود در آثار بعدی خانم احمدی رفع شود و شاهد شاعرانگیهای پویاتری از ایشان باشیم.