عنوان مجموعه اشعار : راز نگاهت
شاعر : بهار کاوه پور
عنوان شعر اول : راز چشمانتچنان مستم من امشب از نگاه آن دو چشمانت
مگر در کسوت مستان کنم جان را به قربانت
شراب ناب شیراز و می هفت ساله ی ساقی
به زانو بس نشسته در خماری پیش چشمانت
کنون از کنج چشمانت نگاهی پر شرر داری
که هر دم میکشاند این خجل دست را به دامانت
به مسح سر چنان آه از نهاد این کفم برخاست
که گویی میکشم دستی به آن زلف پریشانت
کمان از غمزه ی چشمت کشیده تیر زهرآلود
که گوید جان فدایی کن یا هر دم برکش این جانت
پریشان خاطر چشم و کمانِ ابروی مشکین
بدور گردنم هر دم کمند تار مژگانت
روم از کلبه ام بیرون بسوی منزلت اکنون
شتابان بر سر کویت و هم باشم نگهبانت
عنوان شعر دوم : __
عنوان شعر سوم : __
سلام، با خواند اثر ارسالیتان نکتههایی را لازم میدانم اشاره کنم که میتواند در ادامه مسیر نوشتن مثمر ثمر باشد، ابتدا عرض کنم که سابقه شاعری شما طبق اظهار خودتان کمتر از یکسال میباشد و در این بازه زمانی انتظار منتقد و یا حتی مخاطب از اثر خلق شده انتظار بزرگی نیست، در شعر کلاسیک مهمترین مسالهای که تقریبا بیشتر افراد در ابتدای راه با آن درگیر هستند مساله وزن عروضی است، انگار وزن عروضی آزمون ورود به شعر کلاسیک است و تا فردی از این آزمون نمره قبولی نگیرد نمیتواند وارد مراحل بعدی شاعری شود. پس شناخت وزن عروضی و در ادامه شناخت قافیه و به تبع آن رعایت اصول کامل قالبهای کلاسیک مهمترین دغدغه یک شاعر تازهکار باید باشد که میخواهد وارد دنیای شعر کلاسیک شود، البته همین شناخت و درک وزن عروضی مسیر دشوار و سختی است که در ابتدای راه بسیاری را خسته و از ذوق میاندازد. و جا دارد به شما ازین باب که وزن عروضی را بصورت ذهنی و سماعی بلد هستید تبریک بگویم. بر اساس دریافتهای من از وزن این شعر باید بگویم از لحاظ سماعی یا شنیداری هیچ مشکل وزنی وجود ندارد اما از لحاظ علمی و تکنیکی در مواردی دچار سکتهها و خطاهای وزنی شدهاید، از جمله:
در بیت دوم، مصرع اول: کلمه (هفت) به اجبار وزن بصورت(هف) تلفظ میشود که صحیح نمیباشد.
و در بیت سوم، مصرع دوم کلمه (دست) به اجبار وزن بصورت(دس) تلفظ میشود که این مورد نیز خطای وزنی محسوب میشود.
و در بیت پنجم، مصرع دوم نیز کلمه (یا) که یک هجای بلند است، به اجباز وزن بصورت کوتاه (یَ) تلفظ میشود که این مورد نیز صحیح نمیباشد.
این سه مورد از لحاظ تکنیکی خطا محسوب میشود. که شما بصورت سماعی آن را برای خودتان حل کردهاید. اما در هر صورت خطای وزنی است و باید رفع گردد.
این سه مورد را اگر در نظر نگیریم میتوان گفت در وزن عروضی مشکل اساسی ندارید و با اندکی مطالعه میتوانید بصورت کامل به آن مسلط گردید.
نکته دوم درباره اثر شما مساله قافیه میباشد، در اینمورد مشکل خاصی را نمیبینم بجز یکمورد که آن هم با تبصره قابل حل است.
میخواهم تعریفی ساده و ابتدایی از قافیه داشته باشم
کلماتی که در حداقل یک صامت و یک مصوت پایانی مشترک باشند قافیه محسوب میشوند و البته این کلمات باید اصل کلمه بدون پسوند و پیشوند باشند.
کلمات قافیه شما اینها هستند: (چشمانت. قربانت.دامانت. پریشانت. جانت. مژگانت. نگهبانت)
بجز کلمه (چشمانت) که اصل کلمه، (چشم) میباشد قوافی دیگر صحیح هستند البته چشمانت نیز با تبصره اگر یک بار در شعر استفاده شده باشد صحیح است. که همین اتفاق افتاده است.
حال با گذر ازین مساله وارد متن و محتوای شعر میشویم:
در بیت اول گفتهاید: (نگاهِ چشم)، نگاه به نوعی فعل چشم است. وقتی فاعل چشم است به کار بردن عمل نگاه کردن درباره آن نوعی اضافه گویی و حشو است.
مثلا شاعری وقتی میگوید (نگاه آینه) یا (نگاه پنجره) دچار استعاره شده است یا وقتی میگوید (نگاه زیبا) دچا تشبیه شده است.
اما وقتی میگوید (نگاه چشم) درواقع دچار حشو شده است و در شعر بایست زبان را ازین موارد پاکیزه کرد.
مساله (فقر سوژه) است،
در این شعر همانطور که میبینیم سوژه اصلی (چشم) است که چندین بار در بیتهای مختلف تکرار شده است در بیت اول. در بیت دوم. در بیت سوم. بیت پنجم. بیت ششم سوژه اصلی درباره چشم است و همین اجازه ورود شاعر به فضاهای تازهتر را نمیدهد. دو بیت باقی مانده نیز به زلف و ابرو میپردازد. در واقع شاعر خود را با این سوژههای تکراری محدود کرده است. و به تخیلش اجازهی پرواز و کشف دنیای تازه را نداده
البته به اینمساله واقفم که تجربه و سابقه شاعری شما کمتر از یک سال است و شما در حال آزمون و خطاهای مختلفی هستید و تا میتواتید باید در همین فضا به تولید اثر بپردازید و در هر اثر جدید خطاهای اثر قبلی را کمرنگتر کنید.
و شاید بتوانم بگوید بخاطر آشناییتان با وزن و قالب و حتا زبان سالم چند پله نسبت به اکثر تازهکارها جلوتر هستید و این جای تبریک و امیدواری دارد که میتوان با اندکی تلاش به زودی در آیندهای نزدیک تبدیل به یک شاعر حرفهای بشوید. همه چیز به تلاش خودتان. به جهانبینی خودتان نسبت به شعر بستکی دارد. که تا چه حد این امیدواری را به واقعیت تبدیل کنید.
آیندهی روشنی را در شعر برای شما آرزو میکنم!