تفاوت شعر و خبر




عنوان مجموعه اشعار : هستی
شاعر : فرشته ابوئی مهریزی


عنوان شعر اول : گس
هر روز نفس تازه می کنی
می دوی ولی دمی هم نفس نمی شوی
در این جهنم بهشت نما
گرفتار برزخ رفتن و ماندنی
آه می کشی، آه می کشی
جنگ به پا می کنی
باز میان عقل و دل
صلیب می کشی جواب را
با بوسه های کشنده ی تعللت
به امید واهی شنیدنت
یا آغوشی سبز برای عصاره ی زندگانیت
هر چه هست
تلخ و گس
چون زهر این روزهای مرده ی زنده کش
تو هنوز
به زور امید وصله خورده ی درون خود
نفس می کشی
نفس می کشی
شاید دریچه ای باز شود به روی تو
خیال خام
دست دراز کن، بکش
پرده حجاب های دور خود
تو فقط می مانی و خو نمی کنی
کاش برخیزی خود در میان خود!

عنوان شعر دوم : کفر
در پشت میزهای نقاب زده ی چوب
تشنج سردی و گرمی
شعر تحویل می دهی
شعر تحویل می گیری
صدا بلند است
اما تو هنوز اسیری
سال هاست نان، نمازت شده است
و اگر نباشد
کافرمسلمان می میری!

عنوان شعر سوم : دنیا
صدای خش خش سنگ ریزه ها
لالایی می شوند کودکی بی صدا را
در گهواره ی روان زندگی که متحیرانه تماشاگر است
چشمانی گشوده
همه وارونه
نشان می دهد هستی آرام عقده های درونش
و تف می کند ناسزاهایش را
ادامه دار و زیر
چون صدای خش خش سنگ ریزه ها
وقتی ملول در گهواره ای روان
به زیارت دنیا رفته است
نقد این شعر از : لیلا کردبچه
«دست دراز کن، بکش»؛ تنها سطر غیرخبری در سه شعر پیاپی!
می‌دانیم که زبان شعر، چیزی است متفاوت و متمایز از زبان خبر، و برای بهتر شناختنِ ویژگی‌های زبان شعر، باید ویژگی‌های اصلیِ زبان خبر را بهتر بشناسیم؛ اینکه ارجاعی است، ساده است، حاملِ پیام است، تک‌معنایی است، میان تمامیِ کاربران زبان مشترک است، متکی بر اقتصاد واژگان است، رسا است و... که دربرابر آن‌ها، زبان شعر، خودارجاع است، برجسته است، هدف اصلیِ آن انتقال پیام نیست، دو یا چند معنایی است، مختص کاربران حرفه‌ایِ زبان است، از سه شیوۀ ایجاز، مساوات و اطناب، برحسب نیاز یکی را برمی‌گزیند و... و با رسیدن به شناخت زبان خبر و زبان شعر و تفاوت‌های آن‌ها است که به‌راحتی می‌توانیم به تفاوتِ ماهویِ موجود میان شعر و خبر نیز برسیم. درواقع خبر، در پی انتقالِ پیام به ساده‌ترین، کوتاه‌ترین و رساترین و قابل‌فهم‌ترین شکل ممکن است، امّا شعر، در پیِ انتقالِ زیبایِ پیام است، و حتی در برخی مکاتب شعری، می‌توان گفت که شعر، صرفاً در پیِ انتقال زیبایی است.
امّا تمام آنچه گفتیم مقدمه‌ای بود بر توجه دادنِ شاعر به سازوکارِ نحویِ جملات در متن‌های شعری و غیرشعری؛
حقیقت این است که در یک متن خبریِ محض، ما عادت داریم که جملات خبریِ ساده را بشنویم: «دیشب در فلان‌ شهر زلزله آمد»، «طوفان شهرهای جنوبیِ کشور را درنوردید»، «اجلاس سران کشوارهای عضو ناتو برگزار شد» و... و اصلاً توقع نداریم که جملاتی چون «ای سخن‌های سبز نجومی!»، «چه خونِ تازۀ محزونی!»، «به کجا چنین شتابان؟»، «قاصدک! هان! چه خبر آوردی؟» و... را در متن یک خبر بشنویم و لحن‌های عاطفی، تعجبی، پرسشی، استفهام انکاری، انکاری و... را در محفل جملاتی با لحن خبری ببینیم. پس چگونه است که در یک شعر، که ادعای انتقال حس و عاطفه و لحن را دارد، انبوهی از جملات خبری ساده ـ که همگی لحن خبریِ ساده دارند ـ را می‌پذیریم؟
امیدوارم بی‌آنکه نیاز به طرح مطالب تئوریِ مفصل دربارۀ اهمیت تنوع و انتقال لحن‌ها، و متعاقباً اطالۀ کلام باشد، شاعر به اهمیت موضوع پی ببرد و دریابد که پیش بردن یک شعر از آغاز تا انجام، با جملات خبری سادۀ بی‌لحن، تا چه اندازه می‌تواند شعریت اثر را زیر سؤال ببرد، و به‌ویژه به این نکتۀ مهم برسد که لحن جملات در شروع‌ها و پایان‌های شعرها چقدر می‌تواند به همراه کردن مخاطب با شعر کمک کند. درواقع سطر آغازینِ هر شعر، آستانۀ ورودیِ شعر است و اگر برای مخاطب، توجه‌برانگیز نباشد، به‌سختی ممکن است با تمایل و علاقه سراغ سطرهای بعدیِ آن شعر برود.

منتقد : لیلا کردبچه




دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.