عنوان مجموعه اشعار : تحریر حیا
شاعر : رحمت علیزاده
عنوان شعر اول : 1می دانم از این کوچه گذشتن خطا بود
وقتی که همه گوش شدن، پا صدا بود
وقتی که به اندازه دلواپسی من
فرجام نگاه تو به دستان خدا بود
در خدمت عشق آمدن از ما حرام شد
تا جمع نگاه تو و من نقض حیا بود
در پاک ترین لحظه که سوگند نشاندم
با حضرت عشق لطف خدا همره ما بود
ای روح کلامی که به اثبات خداوند
در بند دعا خواندنی از سمت شما بود
عنوان شعر دوم : 2پرده بردار که رنگ از رخ آیینه پرید
وسوسه در بغل سینه معشوق تپید
پرده بردار که عشق در نظر آینه ها
هرچه از چشم حیا بود به یکباره درید
پرده بردار که آه دم صبحگاهی عشق
شب به شب در تپش ظلمت شبها وزید
شد سیاهی که نگو در غزل تیره شمس
از اشارات نظر بود که نور پرده کشید
در همین معبر عمری که به تصدیق خیال
ناگهانی شدن مرگ به تصویب رسید
عنوان شعر سوم : 3آزادگی رسته باران شروع شد
از عرش به فرش نقطه پایان شروع شد
در جبهه خاکی شدن بوسه عرشی
آرایشی از سبزه ایمان شروع شد
همراه تن خیس خیال نم باران
دریای تغزل، لب توفان شروع شد
افتاد به آغوش غزل ماه نظرباز
عاشق شدن مصرع دیوان شروع شد
در صدر خبرهای ترک خورده ایام
روزی که کسی گفت که باران شروع شد
سلامی به دوست و همراه تازهی پایگاه نقد شعر.
این اولین مراجعه جناب آقای علیزاده به پایگاه نقد شعر میباشد. کسی که کمتر از یک سال است دست در آتش شعر کرده و امیدوارم در ادامه راه این بتواند نتیجهی روشنی از نقدهای ارائه شده در این پایگاه به دست بیاورد.
در این نوبت با سه شعر روبهرو هستیم که البته نمیتوان با آنها قضاوت و شناخت کامل و کافی از جایگاه آقای علیزاده در شعر به دست آورد. اما با توجه صِرف به متن همین آثار میتوان توصیههایی داشت که امیدوارم بتواند برای ایشان روزنهای در رسیدن به زیباییها باشد.
شاید بتوان گفت در ۸۰درصد مواقع اولین و مهمترین مشکلی که شاعران کلاسیکنویس تازهکار با آن روبهرو هستند مسالهی وزن عروضیست.
در یادداشتهای مختلفی که داشتم بارها در مورد وزن عروضی به نکاتی اشاره کردهام که بیشتر آنها حول دو محور اصلی میچرخد:
یک: آگاهی از وزن به صورت تکنیکی.
دو: آگاهی از وزن به صورت سماعی.
و برای هر کدام مزایا و معایبی برشمردم. در این نوشتار نیز خلاصهوار در مورد این دو حرف خواهم زد.
از نظر من کسی که استعداد شاعری (شعر با نگاه کلاسیک) دارد وزن عروضی یا آهنگین بودن کلام را بصورت طبیعی از کودکی در ذهن خود دارد و آن هم دلایل روانی بسیاری میتواند داشته باشد که سخن راندن راجع به آن مجال دیگر میطلبد.
ذهنیت موسیقایی وقتی با کلام همراه شود به صورت شعر حادث میشود. و شخص را با خود به دنیای رنگارنگ و عجیب شعر میکشد.
اما آگاهی نسبت به وزن بصورت تکنیکی مبحث دیگریست که در ادامه مسیر شاعری یادگیری آن لازم میباشد. زیرا ظرایف و تبصرههایی در مساله وزن عروضی وجود دارد که نیاز است گاها بصورت تکنیکی سراغ آن رفت.
دلیل بیان این مقدمه بخاطر وجود یکسری مشکلات اولیه و مهم در شعر دوست عزیزمان آقای علیزاده است.
با خواندن سه اثر ارسالی، اینگونه دریافتم که آگاهی ایشان نسبت به وزن عروضی بصورت سماعی ست و آهنگ و موسیقی کلام شعر را در ذهن خود بصورت طبیعی دارند. ولی نسبت به تکنیکهای آن آگاهی ندارند.
چرا که در هر سه اثر ارسالی سکتههای وزنی خاصی به چشم میخورد که جز با روش تکنیکی قابل تبیین نیست.
مثلا در شعر اول، مصرع اول، قبل از رسیدن به قافیه، دارای وزن میباشد اما با اضافه شدن قافیه، وزن را از دست میدهد
و این مشکل تقریبا در بیتهای دیگر این شعر تکرار میشود.
البته بیت دوم کاملا وزن عروضی سالمی دارد و بر اساس وزن (مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن) میباشد که بایست مابقی مصرعها نیز بر اساس همین وزن باشد، اما بخاطر سکتههایی گاه بسیار کوچک وزن شهر دچار خلل شده است. علت آنکه میگویم آشنایی با وزن عروضی بصورت تکنیکی، گاهی لازم است، بخاطر تقطیع هجایی و یافتن ریزهکاریهای موسیقیایی وزن است.
حال میخواهم به یک مورد از سکتههای وزنی اشاره کنم:
در بیت چهارم مصرع (با حضرت عشق لطف خدا همره ما بود)
ما به اجبار موسیقی، کلمهی (عشق) را به صورت (عِش) تلفظ میکنیم اما صورت صحیح آن از نظر علم عروض (عش+ق) میباشد.یعنی هجای کوتاه (ق) که ساکن میباشد باید به عنوان یک هجای مستقل در نظر گرفته بشود. که آقای علیزاده بخاطر نگاه سماعی به وزن در هر سه اثر ارسالی بارها دچار این خطا شدهاند و هجاهای کوتاه ساکن را گاهی در نظر نگرفتهاند.
در واقع اولین مسالهای که آقای علیزاده بایست اقدام به حل آن کنند تا بشود وارد متن کار شد و راجع به دیگر عناصر شعر صحبت نمود، همین مساله وزن عروضی میباشد. که در شعر کلاسیک اولین دروازه یا آزمون ورودی به شعر محسوب میشود. همانطور که اشاره کردم آقای علیزاده نسبت به وزن شعر اگاهی نسبی دارند و با تلاش و مطالعات گوناگون در این زمینه باید تسلط بیشتر به آن پیدا کنند.
نکته دوم در مورد آثار ارسالی ایشان. مسالهی جملهبندی ست. یا به نوعی مشخص بودن ارکان جمله. و به تبع آن فصاحت کلام، و دریافت مفهوم. در موارد متعددی جملات گنگ میباشند و به نتیجهای ختم نمیشوند. مثلا در بیت اول، مصرع دوم (همه گوش شدن پا صدا بود) من به عنوان مخاطب هیچ معنایی ازین جمله دریافت نمیکنم.
تنها چیزی که تا حدودی نسبت به منظور شاعر قابل حدس است میتواند این مفهوم باشد: (وقتی که همه افراد تبدیل یه گوش شدند ....)که با این حساب باز قسمتپایانی جمله (پا صدا بود) گنگ مینماید.
یا در بیت سوم (در خدمت عشق آمدن از ما حرام شد) مفهوم و منظور جمله گنگ است.
آیا منطور شاعر این است: (به خدمت عشق رسیدن ما حرام است)؟؟
شعر یک هنر زبانیست، یعنی زمینِ آن زبان است و در این زمین رشد میکند
و به تعبیری شعر اوج زبان است. آنجا که زبان میخواهد از نهایت ظرفیت خود استفاده کند و به لایههای پنهان برسد.
پس اینگونه زبانی قطعا با زبان محاوره و زبان روزنامه و... تفاوت دارد. اما چه تفاوتی؟ تفاوتی که آن را بسیار پیشتازتر از دیگر گونههای زبان مینماید. حتی گاه در آثار بعضی شاعران شاخص و صاحب سبک این تفاوت به قیمت عبور از دستور و قاعده میباشد. ازین رو این نوع زبان بایست از سلامت کامل برخوردار باشد و مشکلات ابتدایی در آنجایز نیست.
در واقع زبان اولین عنصر شعر است. و دیگر عناصر شعر سوار بر آنند .اگر در این عنصر خللی باشد ناچار عناصر دیگر دچار نارسایی خواهند شد.
نکته سوم:
حدس من بر این است شاعر مطالعاتی از شعر کلاسیک امروز دارد که فرم و ساختار کلی شعرش را بر اساس این مطالعات شکل میدهد. وجود این گونه مطالعات یک ویژگی مثبت محسوب میشود. که بیش از هر چیز جایگاه و جریانی که شاعر در آن جاریست را نشان میدهد و او میتواند بهتر آیندهی شاعری خود را تصور نماید.
شاید یکی از دلایل طرح این مطلب وجود شباهتهایی در ظاهر شعر ایشان با بعضی شعرهای مشهور امروز است. به عنوان مثال شعر سوم که دارای یک ردیف خاص و چشمنوازیست، یادآور شعر مشهور فاضل نظری میباشد که میگوید (مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد)
البته اینشباهت صرفا یک شباهت در کلمه است و کلیت شعر اقای علیزاده بسیار متفاوت از آن است
بعضی ترکیبات و کلمات شاید بخاطر اینکه توسط یک شاعر برای اولین بار مطرحمیشود تا مدتها در انحصار وی میباشد. وقتی شاملو میگوید( و شیرآهنکوهمردی از این گونه عاشق) این ترکیب را تا شاعر دیگری بهتر از اون به کار نگیرد در انحصار شاملو ست. هرچند خود شاملو نیز تحت تاثیر متون کلاسیک کهن به آن رسیده است. اما اگر شاعری در آیندهای پیدا شود و این ترکیب را در شعر دیگرگونه یا بهترگونه استفاده کند با درنظر گرفتن اینکه اولینبار توسط شاملو در شعر استفاده شده دیگر از انحصار او خارج میشود. چون هیچ کلمهای در شعر در انحصار کسی نمیتواند باقی بماند. و هرکسی میتواند برداشتهای مختلفی از آن داشته باشد. مانند ثبت یک رکورد ورزشی ست. که بالاخره دیر یا زود توسط ورزشکارانی دیگر شکسته خواهد شد.