روایت تاریخی یا روایت شاعرانه




عنوان مجموعه اشعار : مسلم بن عقیل
شاعر : مینا غدیرپور


عنوان شعر اول : غریبه
به نام نامی شاهی که عشق یزدانیست
نگر که عشق سفیرش چه عشق سوزانیست
سفیر عشق خدا ، شد غریبه در کوفه
چرا دو چشم غریبه ، غمین و بارانیست
غریبه بین سکوتش ، به آسمان می گفت
چه نامه های عجیبی ، چقدر ظلمانیست
نشسته بر در خانه ، غریبه مهمان است
کنار خانه طوعه ، چه جای مهمانیست
همه نقابِ ریا ، روی چهره ها دارند
و زیر دامنِ آنها ، کلوخ پنهانیست
به وعده خُنکایِ نسیم ، آمده بود
ولی چگونه بگوید ! که کوفه طوفانیست
چه میزبانی شومی ، که در قفس ، مهمان
به حکم قاضی کوفه ، اسیر و زندانیست
ستاره در غل و زنجیر ، در زمین بلا
به انتظار خدا در صعود عرفانیست
و او فرازِ عمارت ، به آسمان می گفت
بگو به شاه که قلبم ، پر از پشیمانیست
بگو شکستن پیمان ، مرام ابلیس است
بگو که کوفه اسیرِ مرام شیطانیست
و این شکستن پیمان، چقدر ننگین است
که روی کوفه سیاه و پر از پریشانیست
بگو به دیدن مرگم، عجیب مشتاقند
صفوف مردم کوفه چقدر طولانیست
و شهر کوفه چراغان و کوچه ها آذین
برای دعوت جشنی به نام قربانیست
زمان گذشت و ستاره به روی خاک افتاد
به رسمِ کوفه زمانِ ستاره گردانیست


عنوان شعر دوم : .‌..
.....

عنوان شعر سوم : .....
......
نقد این شعر از : جواد نوری
زمان گذشت و ستاره به روی خاک افتاد
به رسمِ کوفه زمانِ ستاره گردانیست

با سلام.
با سپاس و تشکر از شما بخاطر ارسال شعر به پایگاه نقد
مقدمتا عرض می کنم که سروده شما در قالب غزل است یا تمایل به قصیده شدن دارد. البته فقط در ظاهر اثر. ظاهر اثر یعنی وزن و قافیه و ردیف. دراین قسمت نکته قابل عرضی نیست و سراینده البته اشکال واضحی ندارد و سروده شما صورت ظاهری موفقی دارد. و‌ طبعا بخاطر محتوای آن نیز ماجور است.
اما در باب مضمون. و محتوای سروده شما گفتنی زیاد است، چنانکه پیداست شعر در مقام حضرت مسلم بن عقیل سروده شده و این در همان ابیات نخستین واضح و هویداست. اشکالاتی که دامن گیر این بخش است نخست آنکه سروده شما تمایل به نمادگرایی دارد و تعابیری چون ستاره در غل و زنجیر و آسمان و باران وخنکای نسیم و ...نشان همین تصمیم است.‌ سعی در بکارگیری الفاظ و‌عباراتی که شعر را از روضه ی صرف و زبانحال سرایی جدا کند و به سمت خیال انگیزی برود. ولی این اتفاق جز در یک دوجا نیفتاده زیرا شاعر بصورت کامل از فضای ذهنی رایج و غالب جدا نشده و به دام شعار غلطیده است. می گویی چطور؟ اینچنین است که شما برای کد ها و نشانه های که برای مخاطب درنظر دارید همان موضع گیری های مستقیم و آشکار است. عبارات و ترکیب هایی چون سفیر و‌طوعه و کوفه و‌قاضی و عمارت و... همه قضیه را آشکار کرده است. شعر سرنوشت مشخصی دارد. به نظم کشیدن یک واقعه تاریخی. شعر شما بین دو حالت گرفتار مانده است. یا باید با بهره گیری از قدرت تخیل و عاطفه و تصویر سازی از فضای مستقیم گویی بپرهیزد و تمهیدی بیندیشد که نمادین و سمبولیک شعر بگویید. یعنی به جای هر عبارتی که خواننده را مستقیم و بی واسطه به متن آن واقعه تاریخی سوق می دهد کلمات و واژگانی بکاربگیرید که خواننده شعر اول از بیان شاعرانه لذت ببرد. بعد غرق در زیبایی های شعر شما باشد و در مراحل بعدی از نوع نگاه شما به یک روایت تاریخی لذت ببرد و پیام‌شعر را دریافت کند. یا در غیر اینصورت همان مرثیه را بچسبید.
رثا به عنوان يکي از اغراض مستقل شعري، از گذشته هاي دور نقشي پر رنگ بر صفحه شعر شاعران داشته است. رثا ره آورد تجربه عاطفي شاعر و ترجمان شرايط اجتماعي، فرهنگي و اعتقادي جامعه اوست و شاعر در آن، سوگ و سوزهاي دروني خويش را در غم فراق ابدي عزيزان خود به نمايش مي گذارد.
در مرثیه باهرسوز و‌گداز وبیان عاشقانه و شاعرانه ای که باشد عنصر غالب وفاداری به اصل ماجرا ست. و به کارگیری و‌ ارایه نشانه ها و کُدهایی که در شعر مستقیما نقش ایفا می کنند‌و بار شاعرانه ای بعهده ندارند سرزنش برانگیز نیست. در سروده شما بجز دوسه بیت تقریبا در اکثریت ابیات شما کوفه به کار گرفته شده است.این اتفاق گذشته از تکرار ملال آور، مبین این نکته است که نقش تاریخی کوفه بیشتر مد نظر شما بوده و صفاتی که برای این شهر البته کنایه از مردمان آن بکارگرفته اید همانست که در طول هزارسال شعر فارسی یا دهها سال مرثیه سرایی مکتب تشیع بیان شده. بی وفایی و خدعه و نیرنگ و سیه دلی و امام ناشناسی و ... این همه تکرار البته یک نکته دیگر نیز نشان می دهد و آن قلت اطلاعات تاریخی و البته دایره واژگانی محدود. وقتی شما در مورد یک واقعه اطلاعات مکفی و‌دست اول داشته باشید و ذهن شما لبریز از کلمه و‌وازه باشد قطعا در آوردگاه شعر لنگ‌نخواهید ماند. اما اگر توان‌شما به اندازه موضوعی که برای شعر انتخاب کرده آید نباشد طبعا نمی‌توانید اثر ماندگاری بیافرینید.

در بیت اول سروده شما مصرع اول به نام نامی شاهی که عشق یزدانیست هیچ چیزی نداردتا خواننده پی ببرد که این تعبیر برای امام حسین ع بکار گرفته شده است. و در مصرع دوم وقتی می گویید نگر که عشق سفیرش چه عشق سوزانی ست بقیه ابیات این عشق سوزان را نمایش نمی دهد. دربین دوم‌ با آمدن سفیر و‌کوفه مشخص می شود منظور شما اشاره به جریان حضور قاصد امام حسین ع یعنی جناب مسلم بن عقیل در کوفه است. یعنی شما از همین جا ذکر وقایع تاریخی را آغاز کرده آید. ذکر گرفتاری جناب مسلم درمیان خدعه و نیرنگ کوفیان.
اما چنان‌که گفتم کوشش های نیز صورت گرفته تا شعر کمی رنگ بوی شاعرانه تر بگیرد بعضی از ابیات عناصر شعر را در اختیار دارند
به وعده ی خنکای نسیم آمده بود
ولی چگونه بگوید که کوفه طوفانی ست

این بیت از سایر ابیات تفاوتی بارز دارد.‌شعار زده نیست و سطح سخن را از بیان صرف جدا ساخته و در جایگاهی بالاتر نشانده است. و البته بیت آخر.
یا تشبیهاتی چون ستاره در غل و زنجیر و ...نشان از همان کوشش برای زیباتر سرودن وگفتن است. بااین حال در کنار این مصرع ها و ترکیبات درخشان، نارسایی ها و ضعف هایی وجود دارد که به استحکام شعر ضربه زده و البته به مرور رفع می شوند. تعابیری چون کلوخ زیر دامن داشتن. به انتظار خدا، مصاریعی که با (و) شروع می شوند:
و زیر دامن آنها، و او فراز عمارت، و این شکستن فرمان، وشهر کوفه چراغان نشان می دهد که سراینده با سهل انگاری از کنار ابیات عبور کرده و بکارگیری این حروف بیشتر به جهت پر کردن وزن است و‌ نقش مهم و شاعرانه ای بعهده ندارد. و در کلیت اثر هم نکته مهمی وجود ندارد و‌ سروده شما جز در یکی دو بیت توان برانگیختن عاطفه خواننده را ندارد یا تاثیر عاطفی قابل توجهی بر او‌ نمی گذارد. نه بی وفایی کوفیان نه غربت مسلم بن عقیل و اندوه شهادت او و‌ نه غم بی اطلاعی امام حسین از سرنوشت مسلم و‌شهادت او که با اهل بیت و یارانش در راه کوفه اند دراین اثر تاثر برانگیز نبود.‌زیرا قبلاً همه آنها شنیده شده و از فرط تکرار ملال آور شده. پس وظیفه مهم شما در این بخش اول نجات شعر از روستاهای مکرر و ملال آور و شعارزدگی ست.

اما بیت آخر شعر شما درخشندگی خاصی دارد تمام آن اندوهی که مقرر بود طول شعر به عهده داشته باشد این یک بیت درخود دارد. فشردگی زمان و تراکم معنی در بیت پایانی:. زمان گذشت و ستاره به روی خاک افتاد. افتادن پیکرجناب مسلم از بام دارالاماره به وجهی شاعرانه ضمانت کرده و تصویر تازه ای خلق کرده و رسم مذموم ستاره گردانی مردم کوفه. همه بیت استعاره و کنایه است. شعار زده نیست. ضعف تالیف ندارد به زور سروده نشده است. و عاطفه خواننده را نیز برمی انگیزد. این بیت به تنهایی برای شما دست مریزاد دارد. مرحبا برشما بخاطر خلق این بیت زیبا.
اما سخن اخر مطالعات تاریخی و دریافتن جوانب پنهان روایت های تاریخی و کوشش بسیاری باید داشته باشید تا اثری تاثیرگذار بیافرینید. برای شما از حضرت دوست آرزوی موفقیت و سلامتی دارم... یاعلی

منتقد : جواد نوری

جواد نوری. متولد 1356 شهرستان بهار. متاهل. دارای دوفرزند. کارشناس ارشد ادبیات کارشناس واحد شعر و ادبیات حوزه هنری همدان به مدت ده سال. رئیس انجمن ادبی بهار به مدت هفت سال. رییس انجمن حافظ شناسی مدت دوسال. عضو هیئت مدیره خانه شعروادب استان همدان. سردبیر ...



دیدگاه ها - ۱
مینا غدیرپور » شنبه 13 شهریور 1400
با سلام و تشکر فراوان بابت نقد راهگشای شما استاد بزرگوار. دقیقا نقدهای شما بجا و صحیح است. ممنونم که هم ضعف ها و هم قوت ابیات را بیان فرمودید تا بتوانم در اشعار بعدی اصلاح کنم .

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.