عنوان مجموعه اشعار : ترانه های شیدا
شاعر : فرهاد شیرجهانی
عنوان شعر اول : کنج خاطراتتَه ِ کنج ِ خاطراتِ این دل ِ غبار گرفته
یه نگاه ِ متفاوت،هست که از یادم نرفته
یه صدای گرم و محکم، یه روح عاصی و سرکش
یه وجود ِ پر غرور، با یه دنیا شک و پرسش
غصه بود پشتِ نقابِ،پوزخند ِ گوشه ی لبهاش
بغض بود مُهرِ سکوتِ،رخوتِ خلوت ِ شبهاش
زخمی از یه اعتماد و خسته از مردمِ صد رنگ
گیج بود و گنگ و مبهوت،شاکی از ریا و نیرنگ
واسم اما بود یه تسکین،یه دریچه تَهِ ظلمت
واسه من شد یه امید،یه بهانه توی غربت
بین این فیلمای هندی،آدمای مغز خالی
زندگیمو نقش بستش،سبکِ سوررئال دالی
توی رویای محالم،خوش بودم با این سرابم
اما زود پریدش از سر،همه مستیه شرابم
میدونم حالا که داری می خونی این عاشقانم
به خودت میگی به کیه،خطابِ این ترانم
من هنوز مَنگم و واله،پُرِ تشویش که یه باره
به کجا تو پر کشیدی،که برگشتی نداره
واسه من سوالِ بانو،نشنیدی خواهشِ قلبم؟
شایدم فهمیدی گیرم،آخه دیدی حکمِ جلبم!
حالا بعدِ رفتنِ تو،همه میگن این دیوونه
کیه که هر جای این شهر،شعری از فروغ می خونه
آخه هیچکی جز تو و من،نمی دونه وقتی رفتی
واسه من از اون تو شعرِ،گریز و دردُ گذاشتی
بدون این و حالا بی تو ، نفسام میگیره بیشتر
نمی خواستم بشه تکرار، قصه ی برج و کبوتر
عنوان شعر دوم : ..
عنوان شعر سوم : ..
پیشتر در یکی از نقدها نکاتی راجع به ترانه بیان کرده بودم حال با اضافه نمودن چند سوال دیگر که در ادامه نوشتارم میشود پاسخی بر آنها یافت_ بحث را شروع میکنم_سوالاتی که برای یک ترانه نویس میتواند قابل تامل باشد حتی اگر پاسخی کامل بر آن پیدا نکند:
_آیا هر شعری با زبان محاوره ترانه محسوب می شود؟
_ترانگی در کدام یک از عناصر شعری اتفاق می افتد؟
_تفاوت شعر و ترانه در چیست؟
_ آیا ترانه یکی از زیرشاخههای شعر میباشد؟
و...
ما در اینجا با یک اثر در قالب مثنوی و زبان محاوره روبهرو هستیم که در ابتدای کار باید در پی ترانگی آن باشیم و سپس با در نظر گرفتن سوالات طرح شده خوانشی از این اثر ارائه بدهیم.
سمت و سوی اصلی ترانه همواره موسیقی و سپس عاطفه بوده است. دو عنصری که تاثیر عمیق بر ذهن عموم مخاطبان دارد یعنی با یک بار شنیدن تاثیر خودش را میگذارد.
مضمون اثر بیان دلتنگیها و شرح حالی ست که شاعر با آن درگیر است که از عنوان آن نیز _که( خاطرات) میباشد_ به روشنی مشخص است.
و آن را در اجتماع و عشق پی میگیرد و گاه با آوردن تلمیحاتی مثل (فیلم هندی) و( سبک دالی) و (شعر فروغ) کار را پیش میبرد.انگار صاحب اثر با این سبک به فکر نو شدن است. چیزی که در اکثر ترانههای امروزی شاهد آن هستیم که رنگو بویی دیگر به آن داده است. شاید یکی از دلایلش همان نقش پر رنگ عموم مخاطبین_ چه خاص و چه عام _در ترانه باشد. مخاطبی که درک روشن و خاطرهانگیزی از فیلم هندی دارد و نیز درکی از سبک دالی و شعر فروغ. و این آمیزش سوژههای عام و خاص میتواند یکی از موفقیتهای پیشروی ترانهی امروز باشد.اما گاه بعضی ترانهسرایان بیش از حد روی آن مانور میدهند.که موجب ملالآور شدن کارشان میشود.
میخواهم به نکاتی مختلف در هر کدام از ابیات اشاره کنم که بنظر با رعایت آن میشود به سلامت ابتدایی در یک اثر ادبی رسید.
بیت اول:
کلمه(ته) به نوعی مترادفی میتواند باشد برای کلمه(کنج) و استخدام آن به صورت (ته کنج) آنهم در زبان سلیس ترانه نوعی حشو است و با ورود کلمه خاطرات مصرع را تبدیل به یک تتابع اضافات ملال آور کرده است:
( تهِ کنجِ خاطراتِ این دلِ غبار گرفته )
در مصرع دوم اگر مته به خشاش بگذاریم میشود ترکیب (نگاه متفاوت) را نیز از لحاظ زیبایی شناسی رد نمود.
بیت دوم:
از لحاظ معنایی شعر اینگونه پیش آمده که شاعر در خاطرات غبار گرفتهاش سراغ از نگاهی متفاوت، صدای گرم و محکم ، روح عاصی و سرکش، وجود پر غرور و یک دنیا شک و پرسش گرفته است. و این اوصاف در بیت دوم، کل بیت را به خود اختصاص داده طوری که نمیشود آن را بیت مستقلی به حساب آورد و به نوعی موقوف المعانی بیت اول محسوب میشود. که بنظرم نقطه ضعفی ست، که آن را از ایجاز دور میکند. گاه توضیحات بیش از حد ازین نوع مشخصهی داستان میباشد.شعر باید بتواند همه این مفاهیم را در خلاصه ترین حالت بیان کند.
نکته دوم: بنظر می آید در نیممصرع سوم یک هجا از لحاظ وزنی کم باشد
(یه وجود پر غرور) که (غرور )باید بصورت (غرورِ) با کسره درنظر گرفته شود.
بیت سوم:
در نیممصرع دوم آن (پوزخند گوشهی لبهاش) سکته وزنی احساس میشود . زیرا ارکان این شعر در بین رکنهای فاعلاتن و فعلاتن و حتی مفاعیلن در جریان است. اما در ایننیم مصرع رکن اول آن با مستفعلن شروع میشود که یک رکن سنگین محسوب میشود و با مشتقات فاعلاتن بسیار سخت کنار میآید. حال شاید خوانش من بصورت مستفعلن بوده باشد.
حتی اگر بر اساس ملودی نیز در نظر بگیریم جنس این نیممصرع خوش آهنگتر نیست.
در این مصرع ترکیبی اینگونه میبینم: (نقاب پوزخند گوشهی لبهاش)
اصل ترکیب (نقاب پوزخند) میباشد که با اضافه شدن (گوشهی لبهاش) ذهن مخاطب را از لذت ادبی وا میدارد همینطور در مصرع دوم (مهر سکوت رخوت خلوت شبهاش)
آسیب اصلی این نوع اضافات، در موسیقی خود را نشان میدهد که عنصر اصلی ترانه است.
بیت چهارم:
در اینجا نیز همان مساله عدم رعایت ایجاز یا اقتصاد کلمه وجود دارد .شاعر برای رساندن پیامش دچار اصراف شده است.
آنجا که میگوید:(گیج. گنگ. مبهوت) کارآیی هر سه کلمه یکی ست
بیتپنجم:
در بیت نیز یک هجا از لحاظ وزنی در نیممصرع سوم کم داریم.
(واسه من شد یه امید) که اگر بصورت (واسه من شد یه امید و...)یا بصورت (واسه من شده یه امّید) در نظر گرفته شود صحیح است
نکته دیگر اینکه شاعر دارد ویژگیهایی را از سمت (طرف مقابل یا معشوق) میشمارد که برای او یک تسکین و دریچه و امید و بهانهای در غربت محسوب میشود و باید از نظر جملهبندی به قرینهسازی توجه نماید یعنی وقتی در مصرع اول میگوید(واسم...) دیگر نیاز نیست دوباره در مصرع دوم این کلمه را تکرار کند چون همان کارایی را دارد و مهمتر اینکه این تکرار در مصرع دوم با صورتی دیگر (واسه من) به کار گرفته شده است که این نیز به موسیقی درونی کار حتی آسیب زده است.
بیت ششم :
پیشتر راجع به استخدام اینگونه تلمیحات نکتهای را بیان کردم که آن را نوعی نوگرایی در فضای ترانه محسوب کردم.
حال از نظر محتوایی و پیام بیت میشود خردههایی بر آن گرفت. فیلمهای هندی غیرواقعی و تخیلی میباشد اما اینکه شاعر آن را به آدمهای مغز خالی تشبیه نماید یا نسبت بدهد. بنظر من اتفاق خوشایندی نیست. هم اینکه تشبیه یا نسبت زیبایی نیست، هم اینکه پیام خاصی را نمیرساند.
مفهوم بیت را من اینگونه برداشت کردم:(بین این زندگی و شرایطی که شبیه فیلم هندی پر از آدمهای مغز خالی ست . سبک سوررئال دالی به زندگیم نقش و جریانی داد)؟؟
بنظرم شاعر نتوانسته ازین تلمیح به خوبی استفاده کند
و نیز جمله (زندگیمو نقش بستش) بسیار خام و پرداخت نخورده است.
بیت هفتم:
نکتهای که در این بیت نیاز میبینم به آن اشاره کنم جمله (اما زود پریدش از سر) کلمه (پریدش) درستش این بود که بصورت (پرید) مورد استفاده قرار بگیرد اما بخاطر قید وزن بصورت (پریدش) استفاده شده که لزومی بر آن نمیبینم
همانطور در بیت ششم در مورد استفاده از کلمه (بستش) نیز میتوان این نکته را بیان کرد.
بیت هشتم
نکته اول اینکه در نیممصرع چهارم (خطاب این ترانهم)از نظر وزنی یک هجا کم دارد.
نکته دوم : در مصرع اول که میگوید(این عاشقانم) منظور شاعر را منِ مخاطب با تلاش خودم دریافت میکنم که یعنی (این ترانهی عاشقانه ) اما جمله از نظر دستوری جملهی ناقص و دارای اشکالی محسوب میشود.
بیت نهم:
نیم مصرع چهارم نیز (که برگشتی نداره) یکهجا از لحاظ وزنی کم دارد
به چند مورد پیشتر اشاره کردم که یک هجا از لحاظ وزن عروضی کم می آوردند اما بعضی اوقات میشود با نگاه ملودی آن را حل نمود.
بیت دهم
ورود مفهوم (حکم جلب) بصورت ناگهانی بدون پیش زمینه و سرنخی در ابتدای شعر بنظر من اتفاق جالبی نمیتواند باشد.
بیت یازدهم:
شعری از فروغ خواندن لزوما نمیتواند شاخصه و نسبتی بر دیوانگی یا فرد دچار شکست عشقی شده، باشد
بیت دوازدهم:
مصرع دوم (واس من از اون تو شعرِ...)متوجه مفهوم این قسمت نمیشوم. بیان بسیار گنگی دارد
بیت سیزدهم:
بیت زیبایی است ازینجهت که دچار اشکالات جزئی نیست اشکالاتی که بیتهای دیگر درگیر آن هستند و اشاره کردم
و نیز ارجاعی ست به ترانه مشهور برج و کبوتر که با توجه به فضاسازی موجود در آن ترانه همخوانی دارد.
در کل اصلیترین توصیهای که میتوانم با توجه به کلیت کار داشته باشم :
_رعایت ایجاز و اقتصاد کلمه
_ توجه به ارکان جمله که میتواند در خدمت لطافت زبان ترانه و موسیقی آن باشد
_و توجه به نوع استفاده از مضمونهای کشف شده میباشد.
با آرزوی موفقیت