عنوان مجموعه اشعار : صنما
شاعر : صنم هاشمی
عنوان شعر اول : بعد از این..."بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی"
فارغ از عطر دلاویز و پریشانی موی
بعد از این چشم من و آتش و سرمستی نور
بنگر این مهر ندیده بشود غرق غرور
بعد از این گوش من و همهمه ی نرگس ها
تا بر آید دل شب، زمزمه ی قمری ها
بعد از این کام من و شهد شراب و لب مست
چونکه گفتند در این رود می نابی هست
بعد از این پلک من و صبح تر و بوی سحر
که اگر کفر شوی هم بروی سوی نظر
بعد از این پای من و دشت و هوای ملکوت
گشتم و باز ندیدم به جز از ماه، سکوت
بعد از این قلب من و یاد تو و باغ بهشت
بین که بر دل صنما، یار ز اسرار نوشت
عنوان شعر دوم : اما هنوز...خورشید گرما میدهد، یک ابر میبارد هنوز
قطره ها بر چترهای باز میریزد هنوز
عقل بعد سالها پیروز بر دل شد ولی
عطر او از پنجره در خانه میپیچد هنوز
مثل آن شاهم که صد ها شهر میگیرد و باز
یک گدای بینوا در جنگ میمیرد هنوز
من دعاها کردم و ای ماه بیشم داده ای
آرزوی آخرم در قلب میخواند هنوز
عنوان شعر سوم : بی خبررسوا کنی یا نکنی، این دوا نشد
یاری نیامد و خسته دلی را شفا نشد
گاهی بیا سری بزن و بی خبر برو
بر ما فریضه ایست که به بویت ادا نشد
بر دل شمیم نرگس و بر سر صدای دوست
هر دلبری نیامده لیلا ی ما نشد
من ماندم و سماء و دو تا ابر گوشه گیر
این چتر پیر ما که به اشکی رضا نشد
از چاه پرسیده ام، خبر از یوسفم نداشت
بر عمر رفته ام صنما، این روا نشد