به سرانجام نرسیده‌ها




عنوان مجموعه اشعار : آرزوی شهاب
شاعر : شهاب مهری


عنوان شعر اول : بزرگ‌مادر
اگرچه برف پیری در شب موی تو باریده
گل ارکیده زیر برف‌ها با ناز خوابیده

تو از کولاک‌ها، شب‌ها، زمستان‌ها گذر کردی
تو آن سروی که در باران به روی غصه خندیده

درخشان‌تر شدی با این همه زخم و جراحت‌ها
وجودت را خدا مانند الماسی تراشیده

هنوز آبادیت با ریسه‌ی انگور نورانی‌ست؟
بگو حرف درختان را کسی مثل تو فهمیده؟

هنوز از جویبار موی تو ده میشود سیراب؟
و یا بی تو گلِ لبخند روی شاخه خشکیده؟

عنوان شعر دوم : پیشکش
تو را مهتاب از دشتِ ستاره دست‌چین کرد
برای پیشکش، بوسید و تقدیم زمین کرد

لباسِ خاک با ابر نگاهت آسمانی شد
جواهر‌خانه‌ی چشمت زمین را پر نگین کرد

زمانی خانه‌ام در شهر بود و... رودِ گیسویت
دلم را با خودش برد و مرا "چادر" نشین کرد

چه رازی هست در آغوشِ گرمت دختر خورشید
که کوهستان زیرِ برفِ غم را آتشین کرد؟

منم آن ماهی تُنگی که کافر شد به دریا
ولی قلبِ زلال تو مرا غرق یقین کرد



عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : روح‌الله احمدی
درود بر دوست گرامی. عنوانی که برای این یادداشت انتخاب کردم، اولین تعبیری بود که بعد از خواندن نوشتۀ اول به ذهنم رسید. بیشتر بیت‌های این نوشته در پایان مصرع دومشان مضمون را خوب جمع نکرده‌اند و انگار ناقص مانده‌اند. حتی بعد از بیت پنجم، منِ مخاطب حس می‌کنم که شعر هم هنوز تمام نشده و منتظرم که ادامه داشته باشد. وقتی مضمون یک بیت یا یک شعر در ذهن شاعر به پایان می‌رسد اما این پایان‌بندی در ذهن مخاطب شکل نمی‌گیرد، یعنی هنگام انتقال مضمون از ذهن شاعر به واژه‌ها، مشکلی پیش آمده است. چند دلیل مختلف به ذهن من رسید که یکی از آن‌ها قافیه است. «شعر نباید قافیه‌محور باشد و قافیه‌ها نباید از شعر بیرون بزنند.» در عین حال که جمله‌های قبلی را می‌پذیریم و سعی می‌کنیم که آن‌ها را در نظر بگیریم، نباید قدرت قافیه را هم فراموش کنیم. درست است که قافیه‌ها نباید از شعر بیرون بزنند اما نباید خیلی هم بی‌رمق باشند. قافیه عضو خیلی مهم یک شعر است. این قافیه است که هر بیت را جمع می‌کند و مضمون را به سرانجام می‌رساند. دلیل دیگری که می‌توانم بگویم، ارتباط ضعیف بین دو مصرع و کم‌آوردن مصرع دوم جلوی مصرع اول است. در بعضی از بیت‌ها، مصرع اول مناسبی داریم که فضا را برای مصرع دوم آماده کرده است اما مصرع دوم ضعیف ظاهر شده است. انگار که یک پاس گل زیبا برای مهاجم انداخته باشند اما او توپ را به در و دیوار بکوبد.
تعبیر برف پیری گرچه تعبیر بدی نیست اما خیلی تکراری است؛ تکراری که در آن زیبایی خیره‌کننده‌ای گنجانده نشده است. عبور از کولاک‌ها و زمستان‌ها می‌تواند همان پاس گلی باشد که در مصرع بعدی به گل تبدیل نشده است. «به روی غصه خندیدن» جواب شاعرانۀ خوبی برای مصرع قبلی نیست. آن «در باران» هم که انگار فقط وزن را پر کرده است چون بعد از کولاک و زمستان، باران نکتۀ خاصی ندارد و سختی زیادی را نمی‌رساند. اتفاقاً باران برای درخت باعث شادابی است؛ اگر شاعر هم می‌خواسته به همان شادابی اشاره کند، باز هم موفق نبوده است. مصرع سوم بهتر به نتیجه رسیده است اما باز هم مضمون بدیعی ندارد. کاملاً مشخص است که سعی می‌کنید فضاهای شاعرانه‌ای خلق کنید؛ گاهی هم موفق می‌شوید اما برای خلق بیشتر و بهتر، به خلاقیت بیشتر و بهتری نیاز دارید. «نورانی بودن با ریسۀ انگور» تصویر زیبایی است اما باز هم مصرع بعدی نتوانسته از آن خوب استفاده کند. این شرایط در بیت پایانی هم برقرار است و مصرع آخر در جمع‌بندی ناکام مانده است.
اوضاع نوشتۀ دوم در کل متفاوت است چون مشکلات پایه‌ای دارد. وزن مصرع‌های سوم، پنجم و هفتم «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» که وزن زیبا و روانی است و می‌توانست وزن تمام مصرع‌ها باشد! باقی مصرع‌ها یک هجای بلند کم دارند. در مصرع‌هایی که قافیه و ردیف دارند، اگر در جایگاه ردیف به جای «کرد»، از «می‌کرد» یا «کرده» استفاده شده بود، وزن آن‌ها درست می‌شد. مثلاً «تو را مهتاب از دشتِ ستاره دست‌چین می‌کرد» یا:
تو را مهتاب از دشتِ ستاره دست‌چین کرده
برای پیشکش، بوسیده تقدیم زمین کرده
مصرع یکی مانده به آخر هم با اضافه شدن یک هجا و تبدیل آن به «منم آن ماهی تُنگی که کافر شد به دریاها» وزن سالمی پیدا می‌کند.
این تفاوت‌های وزنی در مصرع‌های یک شعر، نشان می‌دهد که وزن‌های مختلف شعر فارسی هنوز به‌خوبی در ذهن شاعر ننشسته و اصطلاحاً ملکۀ ذهن او نشده است. درواقع ذهن شاعر هنوز موزون نیست، وگرنه وقتی که خودش نوشته‌اش را می‌خواند، به‌سرعت متوجه اختلاف وزن مصرع‌ها می‌شد. در این شرایط چه کار باید کرد؟ قطعاً با تمرین و شعر خواندن بیشتر، کم‌کم وزن‌ها در ذهن شاعر ثبت می‌شوند اما تا آن روز، بهتر است شاعر وزن نوشته‌اش را با تقطیع بررسی کند که یک هجای ناقابل، کل نوشته را خراب نکند. از وزن که بگذریم، در این شعر هم سعی کرده‌اید تصاویری خلق کنید و از آرایه‌های ادبی بهره بگیرید؛ باز هم گاهی موفق شده‌اید اما کماکان این تصاویر و تعابیر خیلی چشم‌گیر نیستند و مخاطب را میخکوب نمی‌کنند. از نظر به نتیجه رسیدن بیت‌ها، بهتر از نوشتۀ اول است اما کلام اوج و هیجان ندارد و همه‌چیز سطحی و خطی است. نکته‌ای را هم برای نوشته‌های بعدی‌تان می‌گویم، که لازم نیست [مثلاً با گیومه] اشارۀ خاصی به واژه‌هایی مثل «چادر» داشته باشید و به مخاطب بگویید که «اینجا را ببین چطور از واژۀ چادر دوگانه استفاده کرده‌ام.» مخاطب خودش متوجه شیوۀ استفاده‌تان خواهد شد و وقتی که خودش بفهمد لذت بیشتری برایش خواهد داشت.
پیشنهاد می‌کنم اشعار خوب معاصر را بیشتر مطالعه کنید. شعر خواندن، هم باعث تثبیت بیشتر وزن در ذهن می‌شود، هم با بررسی شیوۀ مضمون‌پردازی و زاویۀ نگاه دیگران، می‌توانید با خلق تصاویر و تعابیر بدیع بیشتر آشنا شوید. موفق باشید.

منتقد : روح‌الله احمدی

روح‌الله احمدی که گاهی به اسم «بلبل» طنز می‌نویسد. متولد ۱۳۶۸ تهران شاعر، نویسنده، طنزپرداز و مجری نوازنده و مدرس هارمونیکا (سازدهنی) کوهنورد و طبیعت‌گرد - نویسنده و طنزپرداز مطبوعات و نشریات مختلف از جمله: رشد جوان و نوجوان، ماهنامه سپیده ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.