عنوان مجموعه اشعار : نیلوفر
عنوان شعر اول : قله
به روی قله ای و همچو نقطه ای در چشم
خدا کند که نیفتی ز چشم من چون اشک
اگر نگار رود از وجود من بیرون
به جز عدم نبود منزلی سرای او
وگر که گوشه ی قلبم نشیند از رحمت
نثار میکنم این نبض را برای او
عنوان شعر دوم : فردید
ازان نگاه تو امشب دلست در تردید
ستون سست وجودم به لرزه مثل بید
ز یک نگاه میشود خدایا روح
به آسمان صدم پرکشد چونان بید
مگر که ناز تو ای گل چقدر شیرینست
که همچو نقل به فرهاد می دهی در عید
به عقل من نرسد راه و رسم مشتاقی
مگر ز گور پاسخی بگویدم فردید
دران خزان که پرستو به گوشه ی مرداب
کفن کشیده به رخ از لجن درین تبعید
بله خدای من امشب به درد افتاده
که از ازل به ابد زهر را چنین نچشید
ازان نگاه تو امشب بدیده ام برقی
خدا کند که نباشد تخیلی در دید
عنوان شعر سوم : لجنزار
من از دریا جدا گشتم
ز چشم ابرها افتاده بر روی لجن زار
دگر از ناامیدی های من در قعر این مرداب تیره انعکاسی نیست پیدا
درین عزلت مرا آغوش سبز جلبکی کافیست
به یاسی سرد آغشته
دگر تکرار کند لحظه ها را دوست می دارم
شدم در خواب مصنوعی ز آونگش
درنگ
صدف بگشوده آغوشش درین دریای مملوء از لجن ها
تولد یافت ناگه در دل این ظلمت خونبار
گل نیلوفری زیبا
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام
در کلیترین تقسیمبندی، شعر از دو مقوله شکل و معنا تشکیل شده است. که در نگاههای مختلف اولویتهای متفاوتی بر آن در نظر گرفتهاند. برخی شکل را اولویت میدانند، برخی دیگر معنا را. ولی با همه اینها شعر در طول تاریخ همسو با هر دو مقوله پیش آمده است. حال این دو مقوله کلی چیست؟
در سادهترین و ابتداییترین تعریف؛ شکل شامل ساختمان یک شعر میشود. مسایلی همچون نوع قالب. قافیه. ردیف که جزو واجبات یک شعر کلاسیک به حساب میآید. و جدای ازینها نمیتوان تعریفی از آن اثر ارائه کرد.
آثار ارسالی آقای آزاد شامل یک غزل. یک نیمایی .یک (دوبیت) و یک (تکبیت) میباشد.
تکلیف شکل در مورد غزل و نیمایی مشخص است. اما تک بیتی و دوبیت چون جزو قالبهای موجود شعر کلاسیک به حساب نمیآیند ازین رو بایست در این مورد بیشتر توجه داشت
قالب دوبیتی با دوتا بیت تفاوتهایی دارد به تعبیری هر دوبیت را نمیتوان دوبیتی به حساب آورد. قالب دوبیتی دارای اصولی مشخص میباشد.
و نیز تکبیت را در شعر کلاسیک فارسی نمیتوان قالب مجزایی به حساب آورد و بیشتر بریدههایی از بدنه دیگر قالبها محسوب میشود که دارای معنای مستقلیست.
شعر نیمایی نیز یک قالب نیست بلکه تلاشی است در راستای رهایی از قالب و عنوان ضدقللب را بر آنمناسبتر میدانم
در مورد متن آثار ارسالی آقای آزاد باید گفت شعر اول با عنوان قله دارای قالب مشخصی نیست و صرفا یک تکبیت و یک دوبیت در کنارهم قرار گرفتهاند با این حساب نمیشود زیاد وارد متن کار شده و بحث کرد
اما اثر دوم با عنوان فردید
این شعر از لحاظ قالب و اصول آن تا حدودی از سلامت برخوردار است بجز یکمورد خطای وزنی در مصرع نخست بیت دوم که دو هجا کم دارد که بنظر میآید هنگام تایپ این خطا رخ داده باشد.
اما متن شعر:
یک غزل عاشقانه مقفّی با تصاویر و تلمیحات و اسامی خاص و المانهای طبیعت. این شعر مشکلاتی در زبان و جملهبندی دارد که گاه به موسیقی و گاه به مضمون ضربه زده است که بیت به بیت به آنها اشاره خواهم کرد
در بیت اول، کلمه (آن) قطعا بجز ضرویت وزن نیازی به حضور ندارد صورت موجز تر اینگونه میتوانست باشد(از نگاه تو امشب...)
جابجایی ارکان جمله دیگر مشکل این بیت میباشد، صورت صحیح جمله بندی مصرع اول اینگونه باید باشد (از نگاه تو امشب دل در تردید است)
در مصرع دوم تشبیهی صورت گرفته است آنهم تشبیه بید به وجود یک فرد.
شاعر میخواهد بگوید ستون سست وجودم مثل بید میلرزد.
به چند نکته درباره این مصرع اشاره میکنم
اول اینکه وقتی از مفهوم سستی سخن به میان آمده نیازی به استفاده از مفهوم لرزه نیست. زیرا در تشبیه وجهشبه یکی باید باشد
و نیز از (بید) حرف به میان میآید مفهوم سستی و لرزه ناخودآگاه به ذهن خطور میکند و نیاز به مطرح کردن آن نیست
یکمثال ساده از ارکان تشبیه:
(علی در شجاعت مانند شیر است)
یا
(علی مانند شیر شجاع است)
یا
(علی شیر است)
هر سه صورت تشبیه صحیح است و صورت سوم موجزترین حالت یک تشبیه است که در شعر بیشترین کاربرد را دارد.
هیچوقت نیاز نیست بگوییم:
(علی در شجاعت مانند شیر شجاع است)
بیت دوم:
پیشتر اشاره کردم یک مورد خطای وزنی در مصرع اول آن مشاهده میشود.
در سبقهی تاریخی ما ردی از آسمان صدم نداریم بلکه عنوان آسمان هفتم مطرح است زیرا عدد مقدس هفت معنی بینهایت را در خود گنجانده است.
مگر اینکه شاعر با دلیل تراشی اقدام به شکست این رسم کند
مثالی برای این نکته:
نام ترا باطل السحر هر خدعه كردیم و آنگاه
تنها نه از هفتخوان بلكه از هفتادخوان هم گذشتیم
حسین منزوی
شاعر از هفتادخوان استفاده کرده است که سبقهی تاریخی ندارد اما برای حضور این عنوان ابتدا هفتخوان را به کاربرده سپس برای تاکید و تشدد با تکتیک موسیقی و آرایه اغراق مجوز حضور هفتادخوان را گرفته است.
بیت سوم شاعر سراغ تلمیح معروف فرهاد و شرین رفته است. و با استفاده از کلمات ناز و گل و نقل و عید این تلمیح را بسط داده و خولسته به مفاهیم دیگر برسد اما کار را در نتیجهگیری مصرع دوم سخت نموده است.
زیرا در شیرین مصرع اول استعاری ست اما فرهاد در مصرع دوم واقعی است و همین عدم توازن شاعر را به هدف نرسانده است
در بیت چهارم از اسم خاص فردید به معنی بلندنظر استفاده شده است.اما این اسم خاص با معنای مدنظر چه جایگاهی در شعر یا حتی در این بیت دارد. اگر نشانه است سرنخ آنچیست؟
بیت پنجم
(در آن خزان_که_ پرستو در گوشهی مرداب کفن کشیده به رخ بخاطر لج بودن هوای تبعید)
مفهومی که میشود ازین بیت برداشت نمود این است در مصرع اول از کلمه(که) استفاده شده است و ذهن منتظر نتیجهای است: (که چه؟!)
مثلا( در جایی که پرستو کفن پوشیده پرواز معنی ندارد) همانطور که مشاهده میشود بخاطر حضور (که)جمله دارای قسمت دومی میباشد که نتیجهی آن محسوب میشود.
ولی در این بیت چنین اتفاقی رخ نداده است حتی در بیت بعدی نیز نشانی از نتیجهی این بیت نیست
بیت ششم
زهر را؟ کدام زهر؟
بیت هفتم:
از آن نگاه تو ...
کلمه (آن)صرفا بخاطر پر کردن وزن آمده است
صورت صحیحتر این است:(از نگاه تو امشب...)
اصلیترینمسالهای که این شعر دچار آن است عدم ارتباط منطقی و حتی ارتباط معنایی در یک بیت بین سوژههای آن بیت میباشد. ما حتی میبینیم که در یک بیت ارتباط سالمی بین کلمات برقرار نیست
سادهترین نوع ارتباط ایجاد مراعاتالنظیر بین کلمات است یعنی وقتی کلمه پرستو وارد میشود همراه خود کلماتی مثل سفر. آسمان. پرواز. نیز با خود وارد شعر میکند.
اثر سوم:
یک شعر نیمایی ست.
با روایتی یکدست از ابتدا تا انتهای شعر
همانطور که از عنوان شعر پیداست شاعر از مراتب رشد گل نیلوفر حرف میزند که در قعر سختیها میشود به نتیجه با ارزشی رسید.و نیز میتوانپیامی اجتماعی و مبارزه طلبانه از آن گرفت.
نکتهای که نیاز میبینم به آن اشاره کنم حضور بعضی مفاهیم که دلیل منطقی برایحضور آنها نیست: صدف هیچگاه نمیتواند در لجن یا مرداب زندگی کند شاعر از آغوش گشوده صدفی در دریای لجن حرف میزند که منطقی نیست.
نکته دیگر زبان شعر است
در این باب نیاز میبینم مقدمهای طرح کنم همانطور که میدانیم قالب _یا به تعبیری ضد قالب_نیمایی تلاشی بودهاست در جهت نوگرایی تا شاعر از قیدهایی همچون تساوی مصرعها. قافیههای یکدست.روایت یکنواخت و... رهایی یابد . اولین تجربهی آن توسط نیما صورت گرفته و سپس توسط شاعرانی همچون اخوان ادامه یافتهاست. طبیعتا در همه اولینها رنگ و بویی از گذشته وجود دارد. زبان این شعر بسیار نزیک است به زبان شعر نیما و اخوان. جابجایی ارکان جمله و استفاده از کلمات کهنهای مانند: (زِ .به جای از )،(دگر به جای دیگر)،(بگشوده به جای گشوده)،(ناگه به جای ناگاه) نشان از این است که شاعر تحت تاثیر زبان نیما و اخوان قرار گرفته است اما به این توجه نکرده که نیما اولین تجربه را در این سبک داشته است و زبان شعری وی نیز تحت تاثیر زبان کهن شعر کلاسیک بوده. انرژی و تلاش وی در دیگر مسایل متمرکز بوده است. ازینرو اگر آقای آزاد در قالب نیمایی میخواهند موفق شوند بایست به مساله زبان توجه ویژهای داشته باشند. من ایشان را در شعر نیمایی موفقتر از دیگر قالبها یافتم و حتی احساس میکنم این قالب را بیشتر و پیشتر از غزل تجربه نمودهاند.
با آرزوی موفقیت