به عنصر خیال توجه ویژه داشته باشید




عنوان مجموعه اشعار : عاشقانه ها ۳
شاعر : فردین عسکری


عنوان شعر اول : رد پا
بانو سرت را می گذاری روی پایم
می آید عشقت لحظه لحظه پا به پایم

هنگام رفتن پای تو پیچید در راه
بودی تمام راه روی دست هایم

با دیدنت کلا حواسم پرت پرت است
این را بفهم از کفش های تا به تایم

بوسیدنت صد بار هم کافی نبوده
شرمنده مقداری اگر خوش اشتهایم

ای کاش مثل رد پایم روی ساحل
عمری بماند روی قلبت رد پایم

فردین عسکری

عنوان شعر دوم : بوسه
با بوسه هایم کار دارد بوسه هایش
هر ثانیه تکرار دارد بوسه هایش

گاهی خجالت می کشم او را ببوسم
اما کمی اصرار دارد بوسه هایش

سرخ است مقداری لبان و گردن من
با صورتم دیدار دارد بوسه هایش

من روز عید فطر را هم روزه دارم
چون شب به شب افطار دارد بوسه هایش

شیرینی طعم لبانش بی نظیر است
یک طعم بی تکرار دارد بوسه هایش

اِشغال کرده با لبان خود لبم را
گویی که استکبار دارد بوسه هایش

فردین عسکری

عنوان شعر سوم : مرور
خورشید من با دیدن تو غرق نورم
در دام تو مانند ماهی توی تورم

ای کاش می شد شعر باشم روی کاغذ
تا چشم تو می کرد من را هی مرورم

حس قشنگی بود وقتی صورت تو
رنگش عوض شد ناگهانی با حضورم

گفتی برای دیدن من صبر داری
گفتم برای دیدنت عمری صبورم

با بوسه داغت تنم تب دارد انگار
گویا که مثل شعله داغ تنورم

فردین عسکری
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام


آقای عسکری در ابتدای مسیر شاعری قرار دارند و با توجه به آثار ارائه شده میتوان آینده درخشانی از شعر ایشان انتظار داشت زیرا میداند که باید چه کند.
در این‌ مجال آنچه را که درباره متن آثار ارسالی خواهم گفت صرفا نکاتی است گاه فنی و گاه سلیقه‌ای از طرف منتقد، که در راستای هرچه بهتر شدن بیان میشود و به معنی رد یا قبول یک‌ متن نیست

عاشقانه‌نویسی همواره اصلی‌ترین و مهمترین درونمایه شعر در همه ادوار تاریخی شعر بوده است. چرا که اصلا عشق محرک اصلی شعر است. و عشق را مراتبی ست و شاعران مختلف در طول تاریخ هرکدام به مرتبه‌ای از عشق پرداخته‌اند. از عشق زمینی تا عشق‌ آسمانی و... وقتی تاریخ را مرور میکنیم مثال‌های فراوانی را در انواع شعر عاشقانه مشاهده میکنیم که هر کدام قله و گنجینه‌ای در شعر به حساب می‌آیند. پس وقتی که یک شاعر معاصر میخواهد به یک محتوا بپردازد قطعا ذهنیت و پیش‌زمینه‌ای از سابقه‌ی تاریخی آن باید داشته باشد. و در پی کشف مراتب آن محتوا باشد.از سطحی‌ترین مرتبه تا عمقی‌ترین آن.

آثار ارسالی آقای عسکری سه شعر با محتوای عشق زمینی‌ست که هر سه به یک کیفیت از مساله عشق پرداخته‌اند که در تقسیم‌بندی مراتب آن میتوان گفت مرتبه سطحی یک محتوا محسوب میشود و در ادامه بیشتر به آن اشاره خواهم کرد.

در شعر اول شاعر در هر بیت اقدام به مضمون‌پردازی کرده طوری که گاه از کلیت شعر غافل شده است در بیت اول به تصویری عاشقانه میپردازد که درونمایه‌ی مثبتی دارد اما بلافاصله در بیت دوم از مفهوم (رفتن) حرف میزند و تصویر و مفهومی را ارائه میکند که پیچیده‌تر از بیت قبلی ست.اینکه هنگام رفتن پای معشوق به چه دلیل در راه میپیچد. اگر منظور پیچ خوردن پا میباشد باید بگویم فعل (پیچید) و همراه شدن این فعل با کلمه (راه) نمیتواند آن مضمون را ارائه کند.
شاعر میخواهد بگوید موقع رفتن پایت پیچ خورد و مابقی مسیر تو را روی دستهایم گرفتم و بردم.
اول اینکه این اتفاق علاوه بر ضعف تالیف در رسایی محتوا ،صرفا فقط جنبه‌ی عاطفی دارد‌.و یک اتفاق شاعرانه محسوب نمیشود مگر اینکه شاعر بخواهد دست در متن محتوا ببرد و آن را رنگ و بوی شعری بدهد. شعر توصیف و گزارش واقعیت نیست بلکه صرفا میتواند گاه ریشه در واقعیت داشته باشد. در حالی که در این بیت شاعر صرفا یک واقعیت عاطفی را فقط بخاطر عاطفی بودن آن گزارش کرده است.
در بیت سوم از دیداری حرف میزند که بعد از دو بیت اول اتفاق افتاده آن هم بعد از اینکه بانو سرش را روی پاهای عاشق گذاشته و حتی بخاطر پیچ خوردن پایش عاشق او را در آغوش کشیده است. پس دیگر چه جای (اولین دیدار شگفت‌انگیز)؟؟ که معمولا اولین دیدار باید اینگونه باشد.و جایش در ابتدای داستان است.
حال اینکه کفش را تابه تا پوشیدن نشانه‌ی جالبی برای شگفت زده شدن نیست. من فکر میکنم شاعر فقط بخاطر جنس ترکیب کفشهای تابه‌تا که به قافیه نیز ختم‌ میشود و ترکیب فریبنده و به نوعی تازه است دچار این قافیه شده است.
در بیت چهارم از بوسیدن پی در پی همان معشوق حرف میزند که بعد از سه روایت مختلف که در سه بیت ابتدایی اتفاق افتاده آن را مطرح میکند و اینجا نیز قافیه تازه‌ی (خوش اشتها) نظر شاعر را جلب کرده است
و در بیت پایانی نیز با یک تصویر داستان را به پایان برده است

بنظر من اصلی‌ترین مشکل این شعر نبود روایت و یکنواختی در داستان شعر میباشد شاعر در پنج بیت پنج روایت مختلف را که صرفا با یک‌ مفهوم کلی به نام عشق با هم ارتباط پیدا میکنند بیان میکند و حتی اولویت محتوایی را نیز در آن رعایت نمیکند
البته تلاش شاعر در کشف مضمون و بیان و لحن امروزی قابل ستایش میباشد

شعر دوم
نیز یک شعر در محتوای عاشقانه است با پرداختن به نشانه‌های سطحی این محتوا مانند بوسه و لب
به دلیل انتخاب نوع ردیف که به تک‌تک بیتها جهت مشخصی میدهد بسیار سخت است که شاعر بخواهد به شعرش روایت بدهد و دچار تک بیت سرایی نشود، وظیفه‌ی همه بیت‌ها توصیف ویژگی‌های کلمه‌ی ردیف میشود که یک ردیف اسمی است این‌دست ردیف‌ها حتی نقش قافیه را کمرنگ تر میکند.

نکته دیگر رک‌گویی در شعر عاشقانه است، وقتی یک شعر عاشقانه سمت و سوی اروتیک به خود میگیرد شاعر باید به مساله صراحت کلام توجه ویژه داشته باشد تا مبادا شاعرانگی متن تحت تاثیر قرار بگیرد. بطور مثال در بیت سوم اشاره به سرخی گردن که حاصل بوسه از گردن است شاهدی بر همین‌ مساله است.که هیچ تخیل و تشبیهی در بیت ایجاد نشده است تا عریانی غیرشاعرانه این مفهوم را پوشش دهد مثلا ساده‌ترین تشبیه این‌ میتوانست باشد که سرخی گردن به غروبی تشبیه میشد که حاصل عشقبازی و بوسه خورشید و شب و آسمان و... است یا هرچیز دیگر.
اما بیت عاری از تخیل است

نکته دیگر در مورد بیت چهارم:
یاد آور بیت‌ معروف:
(روزه دارم من و افطار از آن لعل لب است...)
که شاعر تحت تاثیر آن بیت قرار گرفته است و از آن به نوعی عاریه گرفته اما بهتر می‌بود که با کمی فاصله‌گیری از درونمایه آن بیت جور دیگری به این مساله نگاه میکرد .


و اما بیت آخر در مورد کلمه استکبار که در نقش قافیه نیز ظاهر شده
همانطور که پیش‌تر اشاره کردم توجه آقای عسکری به کلمات و لحن امروزی قابل توجه است و موجب شده است تا کلمه استکبار_ که شاید یک کلمه تازه وارد در لغتنامه‌ی غزل باشد_ از نظر وی کلمه دلنشینی محسوب شده و موجب به کارگیری آن شود اما شاعر بایست در استخدام یک‌ کلمه مخصوصا کلمات تازه که پشتوانه و سابقه اندکی در شعر دارند به نکات بسیاری توجه نماید تا خطایی رخ ندهد. نکاتی از جمله موسیقی و همنشینی و دایره معنی و...
اولین مساله در به کارگیری کلمه استکبار عدم همنشینی جنس این‌ کلمه از نظر موسیقی با سایر کلمات شعر و بیت است
دومین مساله توجه به معنای ابتدایی کلمه که شعر را از تخیل دور کرده است
سومین مساله مشکل نحوی در جمله که مصرع دوم درگیر آن است.منظور شاعر مستکبر بودن بوسه است که استکبار داشتن از لحاظ دستوری نمیتواند صحیح باشد.

شعر سوم
در بیت اول ورود مفهوم (ماهی) به این دایره معنایی صرفا بخاطر کلمه (غرق) قابل توجیه نیست و موجب تک‌مصرع‌سرایی شده و ارتباط معنایی دو مصرع را کمرنگ کرده است

در مصرع دوم از بیت دوم جابجایی ارکان‌ جمله از نظر موسیقی به ضرر بیت تمام شده است
صورت صحیحش اینطور باید باشد (تا چشم تو من را هی مرور میکرد)

بیت سوم اشاره به مضمون تغییر رنگ چهره معشوق با حضور عاشق هرچند مضمون تازه‌ای نیست اما میشد با شاعرانگی و ایجاد تخیل و تشبیهی آن را زیباتر جلوه داد
نمونه‌ای شبیه ازین مضمون را میتوان از سعدی شاهد آورد:
(گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد؟
اکسیر عشق بر مِس‌ام افتاد و زر شدم)

همانطور که می‌بینیم سعدی با کشف این مضمون و ایجاد تشبیهی با استفاده از رنگ سرخ مس و رنگ زرد طلا بیت را ساخته و پرداخته است.
آنچه که در بیت آقای عسکری غایب است مساله تشبیه است که باعث شده شعر از تخیل عاری باشد.

مهمترین مساله قابل اشاره نیز همین است که آقای عسکری بایست به تخیل توجه ویژه داشته باشد یکی از مهترین و ابتدایی‌ترین راه‌های رسیدن به تخیل استفاده از تشبیه است.
با توجه به آثار ارسالی ایشان و استعدادی که در این آثار دیدم حتم دارم با تلاش و پشتکار در آینده‌ای نزدیک شاهد شعرهای به مراتب زیباتر و قابل‌تر خواهیم بود

با آرزوی موفقیت

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۲
جواد چراغی » سه شنبه 27 مهر 1400
قربان‌شما شاعر بمانید
فردین عسکری » دوشنبه 26 مهر 1400
سلام و درود یک دنیا سپاسگزارم برای نقد خیلی ارزشمند شما بزرگوار امیدوارم که با سرودن شعر های خیلی بهتر زحمات شما را جبران کنم فردین عسکری

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.