قالب رباعی یا فرم رباعی




عنوان مجموعه اشعار : عاشقانه های محمّدامین فردوسی
شاعر : محمّدامین فردوسی


عنوان شعر اول : رباعی اول
رازیست نهفته در میان سخنم

افسرده ترین شاعر این شهر منم

بگذار که راز دل خود فاش کنم

چشمان تو بود رمز شاعر شدنم

محمّدامین فردوسی

عنوان شعر دوم : رباعی دوم
به به که چه خوش رنگ شده یاس لبش

در آتشم از گرمی احساس لبش

بوسیدن او چه طعم خوبی دارد

یک بار چشیده ام ز گیلاس لبش

محمّدامین فردوسی

عنوان شعر سوم : رباعی سوم
بی تو همه ی بهانه ام باران است

شور شب عاشقانه ام باران است

در دفتر خاطرات تنهایی من

بیت الغزل ترانه ام باران است

محمّدامین فردوسی
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام

سه رباعی از شاعر و دوست عزیز را در این نوبت مورد نقد و بررسی قرار خواهم داد.
رباعی به چند دلیل خاص‌ترین قالب شعر فارسی‌ست ابتدا به دلیل وزن خاص و در عین حال انعطاف پذیر آن. دوم به دلیل جریان نوعی موسیقی بیرونی و درونی آمیخته به هم که علاوه بر فرم ،معنا را نیز هدایت میکند. سوم به دلیل تعداد ابیات محدود و مشخص آن و...
حال شاعری که در این قالب میخواهد شاعرانگی کند بایست بر خلاف دیگر قوالب اشراف بیشتر نسبت به این قالب داشته باشد. وگرنه آنچه که نتیجه تلاشش خواهد شد دوبیت بدون قالب خواهد بود. رباعی را میشود یک قالب با زبان فرمی به حساب آورد.و ازین رو میشود گفت این قالب با دیگر قالبهای شعر کلاسیک تفاوتهایی دارد که فرم‌گرا تر است
حال میخواهم با تمرکز روی متن اثر به بررسی جزئی‌تر آن بپردازم

اثر نخست؛
شاعر در مصرع اول از رازی در میان سخنانش حرف میزند .در مصرع سوم قصد دارد این راز را فاش کند و در مصرع آخر بلخره راز را فاش میکند که چشمان معشوق است. حال جایگاه مصرع دوم از لحاظ معنایی چیست افسردگی یکی از نشانه‌های عمومی عشق میتواند باشد همراه با هر نشانه‌ی دیگر. ولی بر چه اساس و دلیلی افسردگی در این محتوا گنجانده شده است؟
من فکر میکنم جز یک رابطه معمول و عمومی این مفهوم هیچ ارتباط دیگری با پیام اصلی شعر ندارد.و به اصطلاع از کار بیرون میزند

نکته دیگر در مورد سلامت زبان است. سلامت زبان شامل موارد بسیاری‌ست از رعایت موسیقی تا ارجاعات و ارتباطات دیگر
رباعی از آنجایی که یک قالب کوتاه است و شاعر فرصت بسیار اندکی برای بیان دارد بایست به استعداد و ظرفیت تک تک کلمات توجه ویژه داشته باشد. از کلمه (راز) در مصرع اول و مصرع سوم و نیز استفاده از کلمه (رمز ) در مصرع چهارم که مترادف کلمه راز میباشد به نوعی این تکرار بدون هدف در یک شعر کوتاه اولین ضربه را به زبان و موسیقی برخاسته از آن میزند.
نکته دیگر در مورد (میان سخن)
منظور شاعر از میان سخن یعنی درون سخن است .اما (میان) را در این‌جمله نمیتوان به معنی درون در نظر گرفت .میان بیشتر وسط دو چیز را شامل میشود نه درون یک چیز را.


رباعی دوم
در مصرع اول تشبیه لب به گل یاس است بدلیل رنگ آن
در مصرع آخر اما مشبه‌به گیلاس است ایهام‌تناسبی نیز در آن مشاهده میشود ؛ اگر مراد میوه‌ی گیلاس باشد شاعر محکوم میشود به این که صرفا بخاطر قافیه آن را به کار برده است زیرا مشبه‌به ابتدا یاس بود و بی دلیل از یاس به گیلاس رسیده است
اما اگر مراد از گیلاس معنای غیرفارسی آن یعنی استکان شیشه‌ای باشد که برای شراب کاربرد دارد قابل قبول است
هرچند این کلمه‌ی گیلاس ایهام تنهاسب دارد و هر دو معنی را میشود درنظرگرفت و آن را حسن به حساب آورد.
نکته دیگر درباره مصرع سوم( بوسیدن او چه طعم خوبی دارد) برای عمل بوسیدن طعم را در نظر گرفتن شاید دور از ذهن باشد. معمولا آنچه معمول است باید گفت (بوسه های او چه طعمی دارد) یا (بوسیدن او چه حال(حس) خوبی دارد)

ورای نکات تکنیکی که بیان کردم کلیت پیام رباعی یک بوسه‌ی عاشقانه و عریان از لبهای سرخ معشوق است و جز این توصیف و گزارش شعر معنای ضمنی ارائه نمیدهد که البته حکم نیست که حتما معنا و هدف ضمنی نیز داشته باشد اما انتظار مخاطب را هرچه بالاتر ببریم موفق‌تریم

رباعی سوم
این رباعی را بین سه تا رباعی زیباتر و دلنشین‌تر یافتم زیرا عاطفه‌ی پویاتری نسبت به دو رباعی دیگر داشت.
نکته قابل اشاره در مصرع نخست وقتی میگوید(بی تو) یعنی او یی که همه چیز عاشق بوده حالا نیست و چیزی برایش نمانده است و تنها دلخوشی و بهانه‌اش فقط باران است ازین رو از لحاظ معنایی شایسته‌تر بود به جای (همه‌ی بهانه‌ام) از (تنها بهانه‌ام) استفاده کرد تا آن حس عاطفی تنهایی که بعد از معشوق کسی برایش نمانده بیشتر رخ بنماید. البته (همه‌ی بهانه‌ام) بخاطر شرط وزن ، نسبت به شرط معنای عاطفی مقبول‌تر واقع شده است.

نکته دیگر . از آنجایی که ردیف کلمه عاطفی و تصویری و البته آواییِ ( باران )است در قالبهای کوتاه میشود حرکتهای فرمی و شکلی در این مورد انجام داد و باریدن باران را نه صرفا گفت بلکه نشان داد
بهترین شاهد رباعی مشهور قیصرامین‌پور است که صدای بارش باران را با یک حرکت فرمی برای مخاطب تداعی میکند

(دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک ، چک چک... چکار با پنجره داشت؟)

قیصر با همین حرکت چندین هدف را در متن شعر پیاده کرده است
چک‌چک چک چک که علاوه بر صدای چکه کردن باران است. لکنت زبان راوی را نیز نشان‌میدهد که از شگفتی اتفاق به لکنت افتاده اتفاقی که بدلیل شرم بیان نشده و با شگفتی گفته چک‌چک‌چکار با پنجره داشت.
اتفاقی که با بوسه آبدار شروع میشود و در ادامه با پچ پچ و حرفهای عاشقانه در گوش معشوق و سه نقطه
که شاعر با هنرمندی تمام این سه نقطه را سانسور کرده است علاوه بر نقشهای دیگری که همین حرکت فرمی در شعر اجرا میکند.


با آرزوی موفقیت

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.