حداقل رابطه عاطفی بین سوژه‌های یک شعر




عنوان مجموعه اشعار : چشمان سیاه
شاعر : الهام حسینی استکی


عنوان شعر اول : چشمان سیاه
تندیس تنهایی نشو ، بتخانه ویران می شود
شیطان به خلوتگاه این ویرانه پنهان می شود

مجموعه داری آمده ، می جویدت نامهربان
با این گرانی ها مگر مهر تو ارزان می شود ؟!

با کشف چشمان سیاه تو طلا رونق گرفت
بازار عشقت سکه ها بر سفره ی خان می شود

دلال چاقو می کشد تا نرخ چشمت بشکند
ساده دلم در پای تو هر لحظه قربان می شود

تو لقمه در خونم نزن ، هم خانه و هم خون من
گاهی برایم نان شب ، هم قیمت جان می شود

میراث اجدادی اگر سهم هر انسانی شوی
در خانه ی ماتم زده ، لبخند مهمان می شود

تاریکی ام را درک کن ، جنگ و جدل را ترک کن
نور چراغ هر شبم ، بی تو چه لرزان می شود

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام

مضمون‌پردازی در شعر همواره یکی از عوامل جذب مخاطب بوده است بخصوص در دوره سبک هندی این نوع نگاه به شعر پر رنگ‌تر شد و به سبب همین سبک و سیاق شعر آن دوره از لحاظ کمی رشد بسزایی یافت زیرا مضمون‌پردازی انتها ندارد و تخیل انسان قدرت آن را دارد که تا هرجایی که میخواهد مضمون‌پردازی کند. این‌ مساله در ذات خود خوب است اما در بیشتر مواقع شاعر را وسوسه میکند و سراغ مضامینی می‌برد که مجوز حضور در ساحت شعر را ندارند یا خام هستند و پرداخت نخورده‌اند و شاعر به دلیل صرف انرژی روی کشف آن به مساله پرداخت و تراش آن نمی‌اندیشد. یک سویه از نگاه شعر نئوکلاسیک(شعر کلاسیک معاصر) ما همین مضمون‌پردازی است که آن هم تحت تاثیر شدید سبک هندی قرار دارد.
با طرح این مقدمه در واقع قصد دارم در آثار ارایه شده برای نقد به نکاتی در این باب اشاره کنم که احساس میکنم باید مورد توجه مولف قرار بگیرد.
در تک تک بیت‌ها ما شاهد کشف مضامین گوناگون هستیم.
در بیت نخست: تندیس تنهایی
در بیت دوم: مجموعه دار یا کلکسیون دار
در بیت سوم: بازار سکه و طلا
در بیت چهارم: دلال و شکستن نرخ یک‌ کالا
در بیت‌پنجم: لقمه در خون کسی زدن
در بیت ششم: ارث رسیدن
در بیت هفتم: لرزیدن شعله چراغ

همانطور که فهرست‌وار اشاره کردم تک تک ابیات دارای کشف سوژه یا حداقل مضمون پردازی است و شاعر شدیدا به این مساله توجه داشته است
بعضی سوژه‌ها شاعرانه و بعضی نیز غیر شاعرانه و بقولی سوژه زرد محسوب میشود و بعصی نیز دارای تراش و پرداخت مناسبی نیست و بصورت خام ارائه شده است.
در بیت نخست برای تنهایی تندیسی تجسم کردن بسیار میتواند تخیل زیبایی باشد که موجب از رونق افتادن بت‌خانه و رسوخ شیطان به ویرانه‌ی آن میشود. سوال اینجاست که جایگاه شیطان همان در بت‌خانه است و بعد از ویران شدنش باید آنجا را ترک کند چرا اینجا بعد از ویران شدن بت‌خانه شیطان تازه میخواهد در آن منزل کند؟

در بیت دوم کشف سوژه (مجموعه‌دار) که در نقش رقیب عشقی ظاهر شده است کشف مناسبی نیست و نیز تشبیه آن به معشوق دزدی دلچسب نیست! هر کلمه و مضمونی برای حضور در شعر باید مجوزهای مختلفی را کسب کرده باشند و جایگاهی برای خود باز کرده باشند عدم همخوانی جنس این مضمون با کلیت شعر و دیگر کلمات موجب میشود حضور این مضمون را مردود اعلام کنیم.
بیت سوم . جمله‌بندی مصرع دوم‌ دچار خدشه است و نمیتواند مفهومی را ارائه دهد (سکه بر سفره شدن) جمله درستی نیست
(بازار عشقت سکه‌ها بر سفره‌ی خان می‌شود) به چه معناست؟ ضعف تالیفی که در این بیت موج میزند موجب ابتر ماندن معنا شده است
و نیز کشف چشمان سیاه چه ارتباطی با طلا دارد وجه شبیه چشم سیاه و طلا در چیست؟ صرفا در با ارزش بودن هر دو؟


بیت‌چهارم. باز کشف سوژه نامناسب که غیرشاعرانه است بیشتر. (چاقوکشی یک دلال برای شکستن نرخ) که یک‌ معضل اجتماعی محسوب میشود و شدیدا هم غیرعاطفی و زمخت است چگونه به یک مساله لطیف عاشقانه ربط داده میشود. که هیچ تشابه عاطفی با یکدیگر ندارند. ربط دادن دو موضوع لطیف و خشن به یکدیگر با استفاده از روابط عاطفی معمول می‌باشد مانند وارد کردن مساله جنگ به شعر که پای عاطفه در میان است مثل عاطفه وطن دوستی.
اما دلال چاقو کش که دنبال شکست نرخ یک‌ کالاست و ان کالا اینبار به چشم تشبیه شده است ربط عاطفی ندارد.

بیت پنجم. بیت زیبایی میتوانست از آب دربیاید بدلیل وجود رابطه‌هایی در بین کلماتی همچون لقمه و نان یا همخون و همخانه. یا خون و جان. اما نیاز به یک تراش دادن در جمله بندی‌هایش دارد بخصوص ارتباط معنایی بین دو مصرع نیز مورد توجه قرار بگیرد که ارتباط محکمی نیست. و بیشتر به سمت شعار زدگی میرود.

بیت ششم. خطاب جمله به کیست؟
(میراث اجدادی تو که اگر سهم هر انسانی بشوی باعث خوشنودی اش میشود)
سوال اینجاست که مگر میراث اجدادی ذاتا و همواره دارای مفهوم مثبتی است که باعث خوشحالی میشود؟ اتفاقا بر عکس از میراث اجدادی همواره به غم و اندوه تعبیر میشود . چگونه است که اینجا بدون دلیل موجب مهمان شدن لبخند در خانه ماتم زده میشود؟

بیت آخر بیت موفقی است به چند دلیل ابتدا به دلیل بافت صحیح جمله‌بندی آن و سپس زبان سالم آن و سپس موسیقی ایجاد شده به واسطه استخدام قافیه درونی (درک و ترک) و نیز رابطه موسیقیایی بین کلمات (تاریک و درک و ترک)
و تصویر لرزان شدن نور شعله در مصرع دوم که همگی موجب توفیق این بیت شده است. حال ببینید چگونه میشود چنین تصویر عاطفی و لطیفی را کنار مساله اجتماعی دلال چاقوکش آورد .
که من دلیل آن را اصرار شاعر بر کشف سوژه در هر بیت می‌دانم. نیاز نیست که تک‌بیت محور پیش برویم و بخواهیم در هر بیت حرف تازه بزنیم. این مساله بیشتر از حسنش به شعریت کار لطمه میزند.
و روایت را از شعر می‌گیرد.
توصیه میکنم به روابط عاطفی بین مفاهیم و سوژه‌ها توجه بیشتری شود و نیز انرژی شاعری در مساله سوژه‌یابی صرف نشود. که حتم دارم در ادامه مسیر شاعری شعرهای درخشانتری از صاحب این آثار خواهیم شنید.

موفق باشید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.