منطق معنایی جمله




عنوان مجموعه اشعار : .
شاعر : زهرا طالبی


عنوان شعر اول : .
می توانم حماقت کنم واژه ها را ببوسم
عاشقم در غزل ها کمی فاسق و بی خلوصم

می توانم برقصم غمی تازه را روی دفتر
خواب دیدم شبی تووی تابوت من نو عروسم

می توانم بهانه بگیرم بگریم خودم را
دست من نیست کودکی در منَ است کرده لوسم

شیطنت می کند با دل ساده ام زیر باران
حس دیوانگی می کنم قطره ای کرده بوسم

می شمارم غروب غم انگیز را از سکوتم
حسِ در من دروغ نمی‌گفت شعر معکوسم

عنوان شعر دوم : .
نحسی گرفته واژه ها را پای یک زن در میان است
در نطفه کشته شد زن بیچاره فکر زایمان است

زاییده تنهایی تمام شعر های بی صدا را
در قالب دنیای بی وزنی که مرگش رایگان است

در برزخی از دوستت دارم میان کوچه ی غم
گم کرده مضمون غزل هایی که فردای خزان است

بر دوش دارد رعشه هایی از سکوت چاپلوسان
با خنده می گرید برای درد هایی که نهان است

باید که مریم بود روزه ی سکوت می گرفت
نفرین به سودای حماقت ها که در فکر زنان است

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام

چه چیزی میخواهیم بگوییم؟!
در شعر دو مساله (چه گفتن) و (چگونه گفتن)، همواره مطرح است. و این دو در راستای هم هستند. در (چه گفتن) اندیشه و پیام شاعر مطرح است اینکه موضوع و درونمایه شعر او چیست و از چه چیزی صحبت میکند. اما در مساله (چگونه گفتن) آنچه که مطرح است تکنیکهای بیان آن محتواست. اینکه نقش عناصر شعری تا چه اندازه بوده و شاعر چقدر به آنها واقف است. حال میخواهیم با ورد به متن شعر و بررسی جزئی‌تر آن به این دو مساله بیشتر توجه کنیم.

اثر اول.

ابتدا قبل از توجه به تکنیک‌ها ذهن منِ مخاطب به سمت هدف این شعر است یعنی در پی آنم ببینم که شاعر چه میخواهد بگوید بطور مثال در بیت نخست من متوجه نمیشوم که مفهوم انتزاعی (واژه‌ها را بوسیدن) یعنی چه و چه کارکردی در ادامه بیت دارد. و مساله عشق و فاسق بودن چگونه و با کدام توجیه شاعرانه یا توجیه منطقی وارد میشود.
و اینکه واژه‌ها را بوسیدن چرا حماقت محسوب میشود؟ همین سوالات موجب میشود هدف مضمون‌پردازی در بیت مشخص نباشد و مخاطب دچار یک انتزاع و سردرگمی بشود.
بیت دوم با توجه به توجیه مساله خواب قابل درک است و شاعر خواب خود را در واقع بیان میکند و ذهن انتظار منطق هم از آن ندارد زیرا در خواب هر پدیده‌ای قابل تصور است.
نکته مهم درباره فعل (میتوانم) میباشد که با توجه به فرم ساختاری زبان و جمله‌سازی‌ها ذهن انتظار دارد فعل (میخواهم) مورد استفاده قرار بگیرد.

بیت سوم خود را گریه کردن نگاه جالبی به فرم معمول جمله است و نوعی آشنایی زدایی از فرم جمله است که موفق نیز بوده اما مشکل اصلی خطای وزنی در مصرع دوم است که از وزن خارج می‌شود.

بیت چهارم فاعل قطرات باران است که زیر باران شیطنت میکند و بوسه‌ای بر گونه شخص میزند و نیز این فاعل همان معشوق یا عاشق است که به قطره تعبیر شده است نوع برخورد با این مساله که همراه با تصویری عاطفی همراه شده است بسیار زیباست. اما طبیعت کلام در کلمه (بوسم) به هم ریخته است درستش این است که بگوییم (قطره‌ای مرا بوسیده) اما به جبر وزن و قافیه گفتیم (قطره‌ای کرده بوسم) اول اینکه (بوسم) از نظر معیار کلمه صحیحی نیست و هم در نقش قافیه ظاهر شده که بیشتر به چشم می‌آید و خطای خود را نمایش میدهد

بیت آخر مشکل وزنی دارد و نیز کلمه قافیه معکوس که دو هجای بلند است با دیگر کلمات قافیه همخوانی ندارد
وزن شعر بر اساس: (فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فاعلن فع) نیباشد که در این بیت از آن خارج شده است

شعر دوم

ذهن مخاطب در شعر همیشه سوال میکند که چرا این؟ چه شد که این شد؟ و... و از یافتن پاسخی برای این سوالها احساس لذت میکند. در این شعر با آنچه که طرف هستیم سوالهایی ست که نمیتوان به آن پاسخی درخور داد. بطور مثال در بیت اول ربط جمله نحسی گرفتن واژه‌ها به این که پای یک زن در میان باشد چیست؟
یا زن در نطفه کشته شد؟ یا چه چیزی در نطفه کشته شد که بخاطر آن زن به فکر زایمان است و نیز ربط این دو جمله به یکدیگر چیست؟

در بیت دوم‌ نیز همین بی‌پاسخی در جریان است
در مصرع اول میگوید ...شعرهای بی صدا را به تنهایی زاییده است. سوال اینجاست که مگر عمل زاییدن غیر این است؟
نوع دیگری هم به جمله میشود نگریست اینکه (تنهایی) شعرهای بی صدا را زاییده یعنی تنهایی باعث سرودن شعر شده که در این صورت منطق معنایی جمله مورد قبول است اما ارکان جمله به هم ریخته است و موجب میشود که نتوان معنای مشخص را از آن دریافت نمود. آنچه که از بیت دریافت میشود این است: (تنهایی باعث سرودن شعر شده در قالب دنیای بی وزن که مرگ در آن رایگان است) چه مضمونی ازین جمله دریافت میشود؟
شاعر به ارتباط بین کلمات توجه داشته مانند ارتباط بین زاییدن و مرگ. یا ارتباط بین شعر و قالب و وزن، اما منطق معنایی که بشود مضمونی از آن برداشت نمود در بیت و جمله بندی‌هایش رعایت نشده است
یا همینطور در بیت سوم بیت با یک مضمون بسیار خوبی شروع میشود :(برزخ از دوستت دارم) اما در ادامه باز دچار تکلف معنایی و پریشانی جمله بندی میشود
(گم کرده) فاعل این جمله کیست؟
چه کسی مضمون غزلها را گم کرده؟
باید (گم گشته) به کار میرفت تا حداقل دستور جمله رعایت میشد.

بیت آخر دچار شکست وزنی شده و مصرع اول آن از وزن اصلی‌اش خارج گشته.
وزن شعر بر اساس ارکان (نستفعلن مستفعلن‌ مستفعلن مستفعلن فع) میباشد که در این بیت از آن خارج شده است.

و نیز ترکیب (سودای حماقتها) به چه معناست؟
(سودا) برای به دست آوردن چیزی ست مثلا سودای ریاست. سودای قدرت . سودای عشق و...
سودای حماقت نمیتواند در این فرمول قرار بگیرد
به دو دلیل. اول اینکه حماقت همچون ریاست و قدرت به دست آوردنی نیست
دوم اینکه حماقت همچون قدرت و ریاست جذبه مثبت و مفید ندارد.
ذات مفهوم حماقت با مفاهیمی که سودا در مورد آنها استفاده میشود تفاوت دارد.

توصیه میکنم به منطق معنایی بین کلمات و جملات توجه بیشتری داشته باشید تا شعر بتواند پیامش را برساند

موفق باشید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۱
زهرا طالبی » شنبه 20 آذر 1400
سلام. ممنون از نقد ارزشمند شما

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.