عنوان مجموعه اشعار : شعر خواستگاری
شاعر : وحیده احمدی
عنوان شعر اول : 1مادر این ها کیستند این ها که مهمان من اند؟
باغبان هستند یا نه، آفت جان من اند؟
خیره خیره باز دزدانه نگاهم می کنند
راهزن هستند یا اینکه نگهبان من اند؟
هر زمان می بینم این ها را به خود شک می کنم
من چه کردم این جماعت خواستگاران من اند؟!
من که عمری میزبان عشق و خوبی بوده ام
پس چرا این بد اداها باز مهمان من اند؟
پس کجا هستند مادر خوب های خوب تر؟
بهترین هایی که می گفتند یاران من اند
دیر شد دیگر خدایا وقت گل چیدن گذشت
شاید آن ها سالها دنبال گلدان من اند
وحیده احمدی
عنوان شعر دوم : 2چهل سال است ماندم تا بیاید
جناب حضرتِ آقا بیاید
نشستم تا که شاید مرد رؤیا
از آن سوی فراسوها بیاید
من اینجا بی اگر اما نشستم
که او با صد اگر اما بیاید
چرا دنبال او هرگز نرفتم؟
به امیدی که روزی را بیاید؟
چگونه بی مُعرّف، بی نشانی
برای دیدنم اینجا بیاید؟
نمی آید نمی آید عزیزم
بمان تا باز حالت جا بیاید!
پسند مادرش شاید نبودم
نشد با میل خود تنها بیاید
کتایون نیستم تا گُل گذارم
به دست مرد رؤیا تا بیاید
نشستم تا مگر با شاخه ای گُل*
خودش امروز یا فردا بیاید
تو ای بخت بلندم! ساعت خواب!
بپرس از او بیایم یا بیاید؟
* با الهام از داستان خواستگاری کردن از کتایون در شاهنامه
وحیده احمدی
عنوان شعر سوم : 3زنی جدی، زنی طناز باشد
زنی از هر نظر ممتاز باشد
هر آن که روی ماهش را ببیند
بگوید "آیه اعجاز باشد"
زنی مثل عروسک، تحت فرمان
به هر سازی که شد، دمساز باشد
مگر جنگ آمدند این خواستگاران؟
که هر یک جمله تیرانداز باشد
زبان این جماعت با کنایه است
پُر از ابهام و رمز و راز باشد
نجیب و با وقار و خوب یعنی
سفید و قد بلند و ناز باشد!
چرا ای فکرِ بسته! چشمِ بسته!
به رویت درب خانه باز باشد؟!
وحیده احمدی