شعر بستر حادثه است




عنوان مجموعه اشعار : مهدوی
شاعر : عباس صاحب الزمان


عنوان شعر اول : خلف صالح
بوی تو ای یوسفم ، مارا زلیخا می کند
قلب من را ماهرانه باز، شیدا می کند

من شبیه عاشق دلمرده ای هستم،ولی
گربیایی هرزمان، عشق تو غوغا می کند

در نبودت،خلف صالح مرده ام من بارها
روح تو همچو مسیحا مرده احیا می کند

چشم هایم، غرق خون شد مثل یعقوب نبی
عطر آن پیراهنت هر چشم،بینا می کند

این دل مجنون مرا،منزل به منزل می برد
حال من را یاد تو هردم ، مداوا می کند

دائما فکرم گرفتار خیالت می شود
حس دلتنگی من را شعر معنا می کند

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام

اثر پیش‌رو از یک شاعر تازه کار با سابقه کمتر از یک سال است و با توجه به این شاخص کار بسیار قابل قبولی است و حتا فراتر از انتظار. اما در مساله نقد ما شاخص‌ها را صرفا بر روی سن و سابقه قرار نمیدهیم و بطور حرفه‌ای به سراغ متن میرویم ازین‌رو میخواهم بدون توجه به شاخص سن و سابقه وارد متن شعر بشوم و بطور جزئی‌نگرانه نکاتی را بیان کنم که میتواند در ادامه مسیر شاعری مفید واقع شود .

زلیخا یک عاشق مونث است و یوسف یک معشوق مذکر و شاعر نیز در نقش یک عاشق مذکر!
وقتی به این لایه از مساله توجه میکنیم دچار یک‌‌ پارادوکس در تشبیه شخصیتها میشویم.
و نیز طبق توضیحات پانوشت اثر ارسالی مراد از (ما) توجیه شده است اما در مصرع دوم از (من) استفاده شده است. و مساله نیز بایست مورد توجه قرار بگیرد
نکته دیگر در استفاده از تلمیحات و اسطوره‌هایی همچون یوسف و زلیخا. لیلی و مجنون. فرهاد و شیرین و... شاعر باید دست به آشنایی‌زدایی و نوآوری بزند و صرفا عین همان واقعه را در شعر پیاده نکند که این نشان‌دهنده قدرت تخیل و اندیشه یک شاعر است بطور مثال به این بیت از حسین‌منزوی توجه کنید:
(شاید حسد به خاطر حوا دلیل بود
ابلیس اگر که سجده به آدم روا نداشت)
شاعر از تلمیح آدم و حوا در شعر سود جسته اما آن را با تعبیری تازه به کار برده که دلیل حسدوَرزی شیطان و عدم سجده او به آدم را در مساله عشق دانسته و گفته که شاید شیطان عاشق حوا بود و آدم را رقیبی برای خود میدانست. و چه تعبیر زیبایی است این.
ازین رو در استفاده از تلمیحات توصیه میکنم شاعر با قدرت تخیل خود در متن اصلی داستان دست برده و اقدام به نوآوری کند و عینا همان داستان را در شعر جاری نسازد.

در بیت دوم. شاعر میگوید من یک عاشق دلمرده‌ام تو اگر بیایی از این حالت درمی‌آیم. این کل پیام بیت است میشد اتفاق دیگری به این مساله اضافه کرد یا حداقل یک تشبیهی در بیت رخ میداد و صرفا بصورت بیان پیام نبود.
وقتی از ادات شبه مثل کلمه (شبیه) استفاده میکنیم یعنی داریم یک چیز را بخاطر وجود شباهتهایی به چیز دیگر تشبیه میکنیم. در اینجا از ادات شبه استفاده شده اما تشبیهی صورت نگرفته است زیرا عاشق دلمرده همان خود عاشق است و چیز دیگری نیست انگار شاعر گفته باشد (من شبیه عباس صاحب‌الزمان باهوش هستم) خب این تشبیه اشکال ساختاری دارد زیرا وجه‌شبیه موجود است. مشبه موجود است اما مشبه‌به وجود ندارد. چراکه (من) در واقع همان(عباس صالحب‌الزمان) می‌باشد نه کس دیگر.
که صورت درست آن باید میشد (من شبیه انیشتین باهوش هستم) این یک تشبیه سالم است زیرا :
مشبه(من) ، مشبه‌به(انیشتین) و وجه‌شبه(باهوش بودن) و ادات تشبیه(شبیه) در این جمله رعایت شده است

در بیت سوم نیز از یک تلمیح استفاده شده است (زنده کردن مرده‌ها توسط مسیح)
چرا (روح تو)؟ روح کس دیگری چگونه میتواند شخصی را زنده کند. اگر همان میگفتید (نفس تو مرده زنده میکند) یا حتی(تن تو مرده زنده میکند) هم منطقی‌تر بود هم شاعرانه‌تر
و اینکه مصرع اول آن دچار ضعف تالیف است و نیاز به پرداخت بیشتر دارد.

بیت چهارم باز از یک تلمیح استفاده شده است. (قصه‌ی یعقوب) که باز اتفاق تازه‌ای به آن اضافه نشده صرفا یک تشبیه بین (من و یعقوب و یوسف و تو) شکل گرفته که ساده ترین برخورد با این مساله است
مصرع دوم نیز حذف(را) از جمله به موسیقی و زبان آن آسیب زده است

بیت پنجم نیز یک تلمیح دارد:( قصه لیلی و مجنون) که شاعر در بیت همان مساله را بیان کرده است. هرچند بیت سالم و کاملی‌ست و خطایی در آن مشاهده نمیشود اما مساله اینجاست که حادثه جدیدی در بیت رخ نداده بگذارید دوباره مثالی ازین تلمیح در شعر حسین منزوی بیاورم.
(مجنون بیابانها افسانه‌ی مهجوری ست
لیلای من اینک من، مجنون خیابانها)
همانطور که میبینیم تلمیح همان است، همان قصه لیلی و مجنون، اما شاعر با هوشمندی یک حرکت تازه در شعر زده و گفته مجنون بیابانها بودن دیگر افسانه و قصه ست الان من مجنون خیابانها هستم و دارم در پی تو دیوانه‌وار خیابانها را قدم میزنم. همین حرکت تازه بیت را تبدیل به یک بیت درخشان و ماندگار کرده است

بیت آخر:
فکر درگیر یک چیز میشود. مثلا فکرم درگیر چشمانت میشود. یا فکرم درگیر گیسوانت میشود. زیرا چشم و گیسو یک وجود ملموس است که موجب شکل‌گیری فکر میشود
اما اینکه (خیالت) یا خیال تو چه چیزی است که فکر من درگیر خیال تو میشود. زیرا خیال به تعبیری همان فکر میتواند باشد انگار گفته‌اید فکرم درگیر فکرت میشود. که در اینصورت مساله گنگ است

کلام آخر اینکه دوست شاعرمان با سن کم و سابقه کم در واقع خوش درخشیده است و استعداد بسیار امیدوارکننده‌ای محسوب میشود که در آینده نزدیک حتم دارم آثار به مراتب زیباتری از خود ارائه خواهد داد
توصیه دیگر اینکه در یک شعر سعی نکنید از چند نوع تلمیح و اسطوره استفاده کنید زیرا فضاسازی را از دست میدهید و روایت از بین میرود و دچار تک‌بیت نویسی میشوید

موفق باشید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.