عنوان مجموعه اشعار : جهت نقد
شاعر : ایمان جلیلی
عنوان شعر اول : نشانمن راهی ام به ناکجا
نگو کجا نپرس چرا
شبیه یک رویای خوش
رسیده ام به انتها
بریده ام بریده ام
از گریه های بیصدا
از درد بغض آلوده ام
فاصله ها فاصله ها
به عشق و غم نشسته ام
به هر کدام جدا جدا
در این هوای عاشقی
دلم گرفته بی هوا
ای کاش دور از چشم غم
دست مرا بگیرد عشق
خدا کند، خدا خدا
تو ای شروع حادثه
تو ای پایان ماجرا
ببین که دلشکسته ام
در جستجوی یک نشان
با من بمان با من بیا
بنشین فقط برابرم
نگو کجا نپرس چرا
عنوان شعر دوم : نگرانم...خودم را سپردم به دستان عشق
تمام وجودم پریشان عشق
تمام جهان روبروی من ست
امیدم فقط مانده درمان عشق
برای گذشتن از دیوار غم
دوباره شدم دست به دامان عشق
خیالم تو را آرزو می کند
بگو با دلم همقدم می شوی
مسیر رسیدن به پایان عشق
بگو کی غمِ گریه ها می رود
کی بشوق تو باشم گریان عشق
شبی از نگاهت عبورم بده
تا بخوانم تورا از چشمان عشق
کمی بی بهانه کنارم بمان
کمی با دل ساده ام راه بیا
تا گلم بشْکفد در گلدان عشق
مبادا ز عشقم گریزان شوی
مبادا بگیری گریبان عشق
مرا بی تفاوت تماشا نکن
که من با دلم رهسپارت شدم
که من نگرانم، نگران عشق
مرا دست به سر کن بخند و برو
مرا در به در کن فدای سرت
ولی جان تو باشد و جان عشق...
عنوان شعر سوم : پایان اجباری شبی که از عشق ننْویسم
قلم در دست می میرم
درونم عشق بیدار ست
و اگر چشم بست می میرم...
تهِ این دل سپردن ها
قدم بر تیغِ تنهایی ست
کجاست نشانِ آن عشقی
که می گفتند رویایی ست...
شبیه قطرهٔ اشکم
به روی گونه های تو
که دیر یا زود می اُفتم
در آبِ پشت پای تو...
نباشی موج و طوفانم
شبیه دردِ بی درمان
به این دردم بمیرم یا
بترسم از غمِ طوفان...
به این دنیا امیدی نیست
خودت از بی کسی بگذر
من همپای عشق می مانم
تو از دلواپسی بگذر...
انگار راه گریزی نیست
دل و دردهای تکراری
چه بی رحمانه می بازد
در این پایانِ اجباری...