وزن در رباعی می‌تواند فرم ایجاد کند




عنوان مجموعه اشعار : رباعی
شاعر : مریم خلیلی


عنوان شعر اول : تن
اصرار به راه صبر و کتمان دارد
او به مردن پنجره ایمان دارد
هر روز برای او دلیل مرگ است
زندست ولی یک تن بی جان دارد

عنوان شعر دوم : شب بی تو
هنگام دل بردن‌از آشیانمان پرید
این هجر گیسوی اسمانمان درید
حالا برای شب بی تو گریه میکنیم
دیدی چگونه کارد به استخوانمان رسید؟

عنوان شعر سوم : توقع
گویی که هزار جنگ سردی در من
هر روز توقع نبردی در من

بی جانم و بی قرار, بی برگ و بهار
زن هستم و انتظار مردی در من
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام

رباعی را در تعریف کلاسیک بر وزن لاحول ولا قوه الا بالله درنظر گرفته اند که این وزن بیشتر از۱۲ حالت دیگر نیز دارد و آن هم بدلیل اختیارات عروضی از جمله قلب و ابدال است که چنین ظرفیتی به وزن آن داده است.معمول‌ترین حالت
آن
مستفعل و فاعلات و مستفعل و فع
یا
مستفعل و مستفعل و مستفعل و فع
می‌باشد نکته مهم اینکه تمام حالت‌ها با دو هجای بلند شروع می‌شود اما در اینجا یک مورد در اثر نخست مصرع دوم (او به مردن...)با یک هجای بلند +یک هجای کوتاه شروع میشود که وزن دچار سکته موسیقیایی میشود.

مساله دیگر در باب ضربه معنایی مصرع چهارم می‌باشد. آنچه در رباعی امروز معمول شده اینکه اکثرا شاعر سه مصرع نخست را به عنوان مقدمه می‌آورد تا به مصرع چهارم برسد و ضربه نهایی را در آن مصرع ایجاد کند طوری که حتی سه مصرع نخست مهم انگاشته نمیشوند و حتی با شنیدن مصرع آخر شنونده سه مصرع نخست را فراموش میکند. ایجاد شگفتی در رباعی یک ویژگی جا افتاده و معمول است زیرا ذات این قالب کوتاه همین است. چون در تعریفی که برای رباعی وجود دارد آن را مناسب لحظات کوتاه فلسفی میخوانند و این تعریف، ناگزیر شگفتی آفرین است. در رباعی‌های شاعرانی همچون خیام مساله شگفتی و ضربه معنایی صرفا درمصرع چهارم اتفاق نمی‌افتد بلکه هر چهار مصرع ایجاد شگفتی میکند. و به طور مساوی نقش بازی میکنند. بطور مثال به این رباعی مشهور از خیام توجه کنید:
ای‌ کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی

همانطور که میبینیم هرچهار مصرع به اندازه مساوی ضربه معنایی ایجاد کرده و نقش بازی میکند و شاعر آن را صرفا بر دوش مصرع چهارم قرار نداده است. اما در رباعی‌های امروز در اکثر قریب به اتفاق همه تلاش شاعر ایجاد مصرع چهارمی است که جذاب باشد و یک لحظه مخاطب احساس لذت بکند. و حتی در بیشتر موارد هدف و پیام مشخص آن رباعی گم میشود.
در آثار ارایه شده مساله مهم اول وزن عروضی است که موسیقی طبیعی رباعی را گاه از دست میدهد آن هم بخاطر ظرفیت انعطاف‌پذیری این وزن است اما هر تغییری در ارکان آن بایست دلیل تکنیکی و علمی داشته باشد. بیشتر این تغییرات هم بر اساس ابدال در وزن یا قلب است که دوهجای کوتاه به یک هجای بلند تبدیل میشود یا جایگاه هجای کوتاه و بلند باهم‌دیگر عوض میشود.
در اثر نخست گفتید(راه صبر و کتمان) که در واقع پیام اصلی شعر در اینجا اتفاق افتاده است . آنهم بر رنج‌ها صبر کردن و هم کتمان کردن آن‌ رنجها. اما سوال اینجاست که کتمان کردن با صبر کردن همخوانی منطقی ندارد.وقتی بر چیزی صبر میکنیم دیگر چرا باید آن را کتمان کرد؟

در اثر دوم. کار به استخوان رسیدن کنایه از تمام شدن صبر و دست به کار نامعقول زدن میتواند باشد آنچه که به عنوان دلیل استفاده ازین کنایه آمده است گیسوی آسمان را دریدن و برای شب گریه کردن است. آنچه محل بحث است فضاسازی این اثر است. چه چیزی یا چه کسی پرید و پریدن را بر چه اساسی به آن چیز نسبت داده‌اید اگر معشوقی است که به پرنده تشبیه شده است وجه شبه آن کدام است.
و گاه ارتباط نحوی و هم معنایی بین جملات وجود ندارد و مخاطب دچار سردرگمی میشود

نکته دیگر اینکه چه اتفاقی برای شب افتاده که من باید بدون تو برای آن گریه کنم؟
وقتی عناصر سازنده اثر را در کنارهم قرار میدهیم به این میرسیم که شاعر سوژه‌ها را کشف کرده اما نتوانسته است با تراش مناسب در کنار هم قرار بدهد.

در اثر سوم. مصرع پایانی به معنی :(از من انتظار دارند مانند یک‌ مرد قدرتمند باشم) باید باشد. اما کلمه(در) باید (از) می‌بود: (زن هستم و انتظار مردی از من) که در اینصورت میتوانستیم به معنای مشخص و قابل قبولی برسیم
نکته دیگر در مورد حذف فعل است که بنظر از موسیقی کار کاسته است.

توصیه آخر اینکه با توجه به جنس کار ارائه شده میشود با اطمینان گفت شاعر استعداد رباعی سرایی دارد و میداند که چه باید کند و با سابقه کمتر از دو سال نیز در واقع توانسته بسیار موفق عمل نماید. اما به آنچه که باید توجه نماید مساله موسیقی فرمی رباعی است زیرا در رباعی بر خلاف دیگر قوالب کلاسیک وزن یکی از عوامل ایجاد فرم است. و مساله دیگر ارتباط معنایی مستحکم بین مصرع‌های هر رباعی است




شاعر بمانید‌.

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.