عنوان مجموعه اشعار : شعر درباره مرگ
شاعر : وحیده احمدی
عنوان شعر اول : 1باید مواظب باشم از حالا نمیرم
کاری کنم این روز و شب ها را نمیرم
این لحظه ها دیگر نمی آید سراغم
باید که قدرش را بدانم تا نمیرم
می خواهم از حالا پس از صد بار مردن
محض خدا یک بار هم بی جا نمیرم
گرد و غبارم را بگیرم از اتاقم
تا روی مبل و میز و کاغذها نمیرم
من قوی مغرور دو روز پیش هستم
خود را نمی بخشم اگر زیبا نمیرم
وحیده احمدی
عنوان شعر دوم : 2عزاداری؟ نخواهم کرد باور
لباس مشکی ات را در بیاور
نبودی یاد آن بیچاره هرگز
نگاهش خشک و بی جان ماند بر در
همیشه سیم هایت اتصالی
همیشه می زدی بر سیم آخر
تو با یک من عسل هم تلخ بودی
چه شد حالا شدی شیرین و شکّر
همین که رفت، شد مادر بزرگت
سیه پوشش شدی از پای تا سر
نمی دانی که عید اولش هست؟
چهلّم شد. بگو بس نیست دیگر؟
شرف دارد لباس رنگی من
به این رخت سیاه منگ و کافر
طلا و نقره جاتش را گرفتی
عتیقه جات و گلدان و سماور
بماند، بیش از این دیگر نگویم
عزایت را نخواهم کرد باور
وحیده احمدی
عنوان شعر سوم : 3من فکر می کردم عروسی را نمی دانید
جایی که رقص و ساز هست آنجا نمی مانید
در جشن هاتان هیچ آوازی مبارک نیست
اصلا چگونه شاد بودن را نمی دانید
اما نگو وقت عزاداری هم انگاری
در جمعتان سر در گُم و گیج و پریشانید
بی فاتحه، بی آیه و بی هیچ ذکر خیر
آخر شما که اهل مسجد اهل قرآنید
بنگاهی آوردید روز ختم آن مرحوم
تا روح آن بیچاره را از خود برنجانید
شکل عروسی تان عروسی نه، عزاتان هم
مثل عزاها نیست از بس که گرانجانید
بیچاره آن مجلس که در دست شما باشد
بهتر که دیگر هیچ جمعی را نگردانید
وحیده احمدی