آینده‌ای روشن




عنوان مجموعه اشعار : زنجیر
شاعر : سعید زارع


عنوان شعر اول : باغ تشنه

چرا این سبزه ها زردند و خسته
چرا آن خوشه ی گندم شکسته
زمین خشک در پاسخ چنین گفت
یکی این آب را بر باغ بسته

سعید زارع

عنوان شعر دوم : زنجیر
کمی افسرده و دلگیر بودی
گمان بردم که از من سیر بودی
تویی آن پیچکی سبز که در دشت
بپای عاشقت زنجیر بودی

سعیدزارع

عنوان شعر سوم : تماشا
کنار سُخره ی غافل زِ دنیا
نشستی چشم می دوزی به دریا
نمیدانی یکی ماهی چه عاشق
نشسته رو به رویت در تماشا

سعید زارع
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام


دوبیتی همواره یکی از قالبهای دلنشین شعر فارسی بوده است. که از لحاظ محتوا نیز دارای لطافتی ست که گاه از آن به ترانه نیز تعبیر میشود. زیرا ترانگی محور اصلی آن است.

اما آنچه که در متن کار میبینیم
در اثر نخست یک اتفاقی جریان دارد: تغییر و تحول طبیعت که عناصر آن میتواند نماد باشد و دارای ارجاعات برون متنی نیز باشد. نخست از لحاظ زبانی باید گفت (سبزه‌+ها) جمع است و (خوشه گندم) نیز یک دسته گندم را نشان میدهد که جمع است و از نظر معنایی مشول ندارد اما از نظر موسیقی زبانی در کتار هم قرار گرفتن این دو کمی سخت است. زیرا انتظار ذهن این است که (خوشه‌های گندم) به کار رفته باشد.

مصرع سوم یک تصویر زیبایی را تداعی میکند اینکه زمین خشک تَرک برمیدارد و آن ترکهای میتواند به دهان باز تعبیر شود ولی این صرفا یک تداعی در ذهن مخاطب است و شاعر به آن نپرداخته.
در مصرع چهارم (این آب) کلمه (این) هیچ کارکردی ندارد فقط برای پر کردن وزن به کار رفته است
و نکته دوم اینکه آب بر باغ بستن به معنی باز کردن آب به سمت باغ است. نه به معنی بستن آن. اگر میگفت یکی آب را بر روی باغ بسته مورد قبول بود. اما در این مصرع بستن به معنی باز کردن است.

اما ارجاعات برون متنی و نمادها! در این اثر سبزه. گندم.زمین. باغ میتواند نماد باشد و ارجاعاتی نیز داشته باشد مثلا در ادبیات سابقه داشته که از باغ همواره به عنوان نماد جامعه استفاده کرده‌اند. یا از سبزه میتوان به عنوان نماد افراد فرودست جامعه استفاده کرد. اما برای اینکه این نمادها به جایی ختم بشوند نیاز به یک حرکت عمقی در شعر است و صرفا واقع‌گرایانه به موصوع نگاه کردن این نمادها را بی‌نتیجه رها میکند

اثر دوم.
شاعر باز با یک تصویر به سراغ ایجاد موضوع و شعریت میرود. پیچکی که به دور چیزی پیچیده و آن را رها نمیکند و ازین اتفاق به عشق تعبیر شده است. گفتنی است خود عنوان کلمه عشق نیز از روی گیاهی به نام عشقه برداشته شده است که به دیوار و گیاهان دیگر میچسبد و بالا میرود.
حال اینکه در دو مصرع نخست چرا تداعی دوری و دلگیری و جدایی مدنظر است اما در دو مصرع بعدی تداعی وصال و عشق و چسبیدن؟؟

نکته دیگر نوع بافت جمله در مصرع سوم بایست تغییر کند (تویی آن پیچکِ سبزی که در دشت) به این صورت باید باشد.


اثر سوم:
در مصرع نخست کلمه سخره به معنی نیشخند و تمسخر است و در بافت معنایی و حتی دستوری جایی نمیتوان برای این کلمه یافت.
(کنار سخره‌ی عافل ز دنیا) به چه معنا میتواند باشد

در مصرع دوم زمان فعلها با یکدیگر همخوانی ندارد. حالت دو فعل به اینصورت باید باشد:
نشستی چشم دوختی به دریا
یا
نشسته‌ای چشم دوخته‌ای به دریا
یا
مینشینی چشم میدوزی به دریا
و...

بافت زبانی مصرع سوم نیز محل بحث است
(یکی ماهی چه عاشق)به معنی (یک ماهیِ بسیار عاشق) میتواند باشد که فرم کهن دارد

در کل میتوان گفت شاعر تازه‌کار است اما شروع بسیار خوب و امیدوارکننده‌ای دارد. زبان سلیس و روانی دارد.به تصویرگرایی‌ها و تخیل توجه ویژه دارد. نمادها را میشناسد و میتواند در شعر پیاده کند. نکته قابل توجه که در ادامه بایست به آن توجه بیشتری کند روابط مخفی بین کلمات است و نیز تا حدودی مساله زبانی و البته عاطفه. آنچه که در این آثار کمرنگ بود نقش عاطفه است.

من به آینده‌ی صاحب این آثار امیدوارم. چون خمیرمایه شاعری را دارد


شاعر بمانید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.