دشت‌ها بزرگ می‌شوند




عنوان مجموعه اشعار : ....
شاعر : محمدجواد عطاالهی


عنوان شعر اول : نرخ مرگ
نان به نرخ مرگ می خوریم
تا درشکه های بی جسد
راهی مزار ها شوند
در صف سقوط می پریم
تا پرنده های در قفس
رنگ لاله زار ها شوند

ذره ذره فکر می کنیم
فکر های بکر می کنیم
در خیالمان برنده ایم
با کلام تیز و نغزمان
شانه شانه تا که مغزمان
نوش جان مار ها شوند

دشت ها بزرگ می شوند
اسب های تا ابد عقیم
در خطی بزرگ می روند
چکه چکه از پیاده ها
تا که زیر پای دشمنان
کشور سوار ها شوند

خسته می شوند و برف ها
روی برگ های سبزشان
خرده خرده جمع می شوند
توی فصل احتیاج ها
وای از آن زمان که کاج ها
خسته از بهار ها شوند

حرف هایتان همیشه گی است
مثل درد استخوانمان
مثل نان در دهانمان
می جویم و غورت می دهیم
تا که کاسه های شعرمان
مملو از شعار ها شوند



عنوان شعر دوم : .....
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام

محمدجواد عطالهی بسیار شاعر و بسیار با استعداد است این را من نمی‌گویم بلکه آثاری که ارائه کرده است ثابت میکند. ذهنیت فرم‌گرایی همراه با توجه به عناصر شعری همچون موسیقی و تخیل که منجر به تصویرگری‌‌هایی میشود یا توجه به ارجاعت برون متنی که نشان از هوش شاعری وی دارد آن هم در این بازه سنی.
میخواهم با طرح‌مقدمه‌‌ای وارد متن کار شوم و جزئی‌نگر‌تر صرفا در مورد نکاتی که احساس میکنم ضعف کار محسوب میشود صحبت کنم آنهم بدون توجه به نقاط قوت کار.

شعرهایی که در اوزان طولانی ارائه میشوند لاجرم بایست بصورت دوری و گاه با قوافی درونی همراه شوند تا ذهن مخاطب روند موسیقی را تا رسیدن به ضربه‌ی قافیه از دست ندهد. در نمونه‌های پیشین‌تر معمولا اوزان دوری بصورت چهار نیم مصرع ارائه میشود که هر مصرع متشکل از دو نیم‌مصرع میباشد. اما در نمونه‌های امروز این سنت شکسته شده و شاهد ابیاتی با شش نیم‌مصرع و گاه بیشتر هستیم که در ظاهر یک فرم مسمط گونه به غزل میدهد و شعر با موسیقی پیش میرود یعنی عنصر موسیقی بیشتر خودنمایی میکند. در اثر پیش رو هر مصرع از سه نیم‌مصرع در وزن (فاعلاتُ فاعلاتُ فع) که ذاتا یک وزن ضربی و حماسی است ارائه شده است. درونمایه شعر به اجتماعیِ فلسفی گونه میخورد. که گاه ارجاعات تاریخی و تلمیحات دیگر نیز در آن به چشم میخورد.
در بیت نخست با آشنایی زدایی از مَثل (نان به نرخ روز خوردن) یک مفهوم تازه آفریده شده است و شاعر مفهوم ریاکاری را تغییر داده و با آوردن مفهوم مرگ به صورت (نان به نرخ مرگ میخوریم) درونمایه سختی کشیدن در ازای نان را به آن مفهوم _ ریا_ افزوده است. که این اتفاق در شعر قابل توجه و تمجید است. اما آنچه که محل بحث و تردید است ارائه معنا در نحوه‌ی بیت پردازی است و به تبع آن ارائه پیام بیت؛ پیام مصرع نخست این میتواند باشد ( به سختی نان به دست میآوریم تا نمیریم). اما این پیام در مصرع بعدی گنگ میشود و نمیتواند ارتباطی شایسته با آن مصرع بگیرد اینکه در صف سقوط پریدن چرا باید موجب این بشود پرنده‌های در قفس رنگ لاله‌زار بگیرند و اینکه اصلا رنگ لاله زار گرفتن یعنی چه! بنظر بیت دچار یک گنگ‌گویی شده است

بیت دوم
اشاره به تلمیح ضحاک و خوردن مغز جوانان و برداشت اجتماعی از آن به ذهن‌ متبادر میشود. که صرفا یک اشاره است و کاش شاعر میتوانست از آن تلمیح آشنایی زدایی کند و به آن را به یک مساله روز جامعه نسبت دهد و یا دیگرگونه بیان کند علاوه بر اینها نوع جمله پردازی‌ها نیز محل بحث دارد . در مورد (ذره ذره فکر میکنیم ) باید گفت نسبت ذره ذره آنچنان مناسب فکر کردن نیست هرچند مفهوم ذره ذره شدن مغز جوانان در داستان ضحاک را شاید برساند.
انچه که در این بیت محل بحث دارد ارتباط ضعیف جملات از لحاظ بافت طبیعی معناست و صرفا مخاطب با توجه به نشانه‌ها میتواند بین جملات یا نیم مصرع‌ها ارتباط بگیرد مثلا ارتباط موسیقیایی بین فکر و بکر و اصطلاح (یک فکربکر) و نیز ارتباط معنایی فکر با خیال. در نیم‌مصرع‌های بعدی نیز تنها ارتباط تاریخی (مغز و شانه و مار) توانسته جملات را به هم ربط دهد اما کلیت به معنا رسیدن در جملات ضعیف است.

بیت سه
(دشت‌ها بزرگ میشوند) یک مفهوم تعلیق‌پذیر و مدرن بسیار زیبایی با خود دارد و ذهن مخاطب را به مفاهیم مختلفی رهنمون میکند و در ادامه با حضور مفهوم اسبهای تا ابد عقیم این تعلیق پذیری رنگهای مختلفی میگیرد. اما روند این بیت در نیم مصرع‌های بعدی دچار اخلال میشود بطور مثال نسبت چکه.چکه به پیاده‌ها معمول و ملموس نیست مگر آنکه شاعر برای این نسبت دادن دلیل شاعرانه و منطقی داشته باشد

نکته دیگر اینکه( اسبهای تا ابد عقیم در خطی بزرگ میروند) یا ( در خطی بزرگ میروند چکه چکه از پیاده‌ها) فعل (میروند) به کدام جمله مربوط است؟
و نکته دیگر اینکه چه چیزی قرار است کشور سوارها شود؟ یا منظور از کشور چیست؟ یعنی میخواهم بگوییم اگر چکه چکه از پیاده‌ها قرار است تبدیل به کشور سوارها شود بسیار گنگ است . و اگر (دشتهای بزرگ شده) قرار است کشور سوارها شود باید بگویم رسیدن به این نتیجه با فاصله پنج نیم‌مصرع بسیار دور است.

بیت چهار
میخواهم بدون توجه به فرم مصرع‌بندی‌ها آن را بصورت نثر بنویسم تا بهتر متوجه پیام بیت شویم:
(کاج ها خسته میشوند و برفها روی برگهای سبزشان خرده خره جمع میشوند ولی در فصل احتیاج از بهاری بودن خسته میشوند) آنچه که من میتوانم از این بیت برداشت کنم این‌ جمله است. باید گفت چند جای کار میلنگد اول اینکه در نیم‌مصرع نخست از لحاظ دستوری منظور از (خسته میشوند) مشخص نیست چه چیزهایی خسته میشوند و من با توجه به نشانه‌های موجود مثل(برگهای سبز) آن را به کاج نسبت میدهم مشکل اصلی اینجاست که از لحاظ دستوری حضور (کاج) در نیم‌مصرع پنجم را نمیتواند به (خسته میشوند) نیم مصرع اول نسبت داد.
نکته دیگر اینکه منظور از (خرده خرده جمع شدن برف) همان (اندک اندک جمع شدن برف) است که این مورد نیز شاید مورد قبول نباشد.

بیت آخر
باز میخواهم آن را بصورت نثر دربیاورم تا پیام بیت را متوجه شویم

(حرفهای _تند_ تان مثل درد استخوان ما همیشگی است. مثل نان در دهانمان _سنگ است_یا سخت است. آن را می‌جویم و قورت میدهیم یا تحمل میکنیم) تا اینجای کار همه چیز منطقی پیش آمده است اما ادامه‌ی آن در دو‌ نیم مصرع آخر و نتیجه‌ای که برای این جمله در نظر گرفته میشود: ( تا که...) آنچنان ارتباط قوی و شاعرانه برقرار نمیکند.

ربط معنایی و محتوایی اینکه کاسه‌های شعر ما پر از شعار شود با جمله پیشین چیست ؟ من می‌دانم چه در ذهن شاعر است اما آن را نتوانسته است خوب بیان‌کند. شاعر میخواهد بگوید: ( این دردها که برخاسته از حرفهای نیش‌دار شماست و مثل درد استخوان است باعث شده آن را در شعرم فریاد بزنم) این مفهوم منطقی‌ترین برداشت من از بیت است

یک نکته دیگر اینکه شعار شدن شعر در اکثر مواقع مفهوم‌ منفی دارد یعنی از شعریت دور شدن
حال اینجا معنی فریاد و اعتراض از آن برداشت میشود که ذهن مخاطب را گمراه میکند.

سخن آخر اینکه رگه‌های شاعرانگی در اثر ارائه شده بسیار درخشان است و هم اینکه شاعر سابقه خوبی با توجه به سن خود دارد و میشود در کوتاه مدت با رعایت بعضی نکات خیز بردارد و شاهد آثار درخشانتری از وی باشیم. که این دور از انتظار نیست. آنچه که در قدم نخست باید آن را رعایت کنند همین ارتباط منطقی بین جملات و مصرع‌ها در بیت پردازی‌هاست .تا مخاطب بتواند به درک مطلب برسد.

شاعر بمانید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.