برای لکنت گلها پیمبری کردم




عنوان مجموعه اشعار : _
شاعر : سحر هادیان


عنوان شعر اول : _
به شوق آمدنت خانه را تکان دادم
تکان به نقشه‌ی جغرافیِ جهان دادم

برای لکنت گل‌ها پیمبری کردم
به برگ و ساقه و گلبرگ‌شان دهان دادم

هزار تخمِ کبوتر کنار پنجره بود
به هرخجالتیِ خانه سرزبان دادم

لباسشویی کم‌حرف و پودر کف کردند
حریرِ ملحفه‌مان را که دستشان دادم

خیالم از لبت افتاد "پای سیب" گلوت
چهل دقیقه به "کیک‌ِ" فِرم زمان دادم

سماور آینه دستش گرفت و غرغر کرد
به غرش لبِ شیرینش استکان دادم

صدای حرفِ "در" آمد؛ کلید چرخاندی
به قفل روی لبت بوسه بی‌امان دادم

#سحر_هادیان

عنوان شعر دوم :


عنوان شعر سوم :
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام


باید گفت آنچه که از یک شاعر با سابقه کمتر از یک سال ارائه شده است جای بسی امیدواری دارد که یک شاعر با سابقه اندک توانسته است به این سطح از زبان شعری برسد. حال ممکن است منظور از (کمتر از یک سال) دوره شروع حرفه‌ای باشد و چه بسا شعر سالهاست با ایشان است.
آنچه که از فضاسازی‌های شعر مشخص است نشان میدهد مطالعات شاعر بر خلاف شاعرهای تازه‌کار صرفا محدود به ادبیات کلاسیک کهن نیست بلکه وی با فضاسازی‌های تازه در شعر آشنایی دارد آنجا که واژه لباسشویی و پودر .سماور. را وارد محیط غزل میکند. اما درباره‌ی اینکه ورود این دست از واژه‌های متاثر از تکنولوژی به محیط غزل تا چه حد قابل قبول است. در ادامه راجع به آن بیشتر صحبت خواهم کرد.

در بررسی بیت به بیت این اثر آنچه که در باره بیت نخست میتوان گفت این است که: منطق شاعرانه سخت مورد قبول است. من مخاطب هیچ پیشینه‌ای از تکان دادن خانه آنهم به شوق آمدن معشوق ندارم و البته اینجا مراد از تکان دادن خانه زلزله هم نیست. برای اینکه شاعر بخواهد از چیزهای معمول آشنایی‌زدایی بکند بایست دلیلی نیز داشته باشد آنهم دلیل زیبای شاعرانه.
ترکیب (نقشه جغرافی جهان) دارای حشو است کلمه جهان اضافه است . نقشه جغرافی به تنهایی آنچه را که باید ارائه دهد را با خود دارد. و مهمتر اینکه این واژه‌ی اضافه در نقش قافیه ظاهر شده است. قافیه که یک نقش محوری و حساسی در بیت دارد و باید در مورد آن بسیار محتاط رفتار کرد.

بیت دوم یک بیت بسیار زیبایی است. تصویر آمیخته به تخیل و ارجاع آن به وظیفه پیمبر که برای آگاهی انسان است حال اینجا انسان به طور ضمنی به گیاه تشبیه میشود .مساله قابل توجه در این بیت نیز این است که شاعر میخواهد اصطلاح سرتا به پا دهان شدن را حالت توضیحی به کار ببرد و میگوید به برگ و ساقه و گلبرگشان دهان دادم یعنی همه وجودش تبدیل به دهان شد. که در شعر اینگونه تشریح کردن و بسط دادن مناسب نمیتواند باشد زیرا شعر فضای محدودی دارد و همچون داستان نیست که مولف کلمات فراوانی در دست داشته باشد برای ارایه معنی. برای همین در شعر تا جایی که امکانش هست باید ایجاز را رعایت کرد و گزیده سخن گفت.
بیت سوم به نوعی در ادامه بیت دوم است . رابطه تخم کبوتر که برای لکنت زبان استفاده میشود با لکنت گلها .
مصرع دوم احساس میکنم فصاحت زبانی و به تبع آن فصاحت معنایی ندارد . ترکیب (خجالتی خانه سرزبان) ترکیب سختی ست و معنایی روشنی با خود ندارد. و هم اینکه (سرزبان) به چه معناست.
از بیت چهار فضاسازی شعر به کلی زیر و رو میشود. و همین مساله ضعف اصلی این شعر است که پیش‌تر نیز به آن اشاره نمودم. ورود واژه‌هایی همچون لباسشویی و پودر به فضای ادبی بسیار حساس است آنهم در غزل. و آنهم در غزلی که نصف شعر به‌کل فضایش چیز دیگری ست. هرچند از لحاظ معنایی بتواند برای خود جایی باز کند اما ناهمجنسی کلمات از زیبایی شعر میکاهد. و مورد قبول نیست.
که شعر دچار لکنت میشود.

بیت‌پنجم

شاعر خواسته با ایجاد ارتباطاتی بین کلمات به شعر برسد اما این ارتباطات ذاتی نیستند و تعریف شده و قراردادی هستند. مثل ارتباط (پای سیب) با کیک و فِر. این ارتباط ها به هر نحوی ایجاد شده است حال من‌ میپرسم آیا تبدیل به شعر هم شده است؟ و صرفا با ورود لب و گلو به این مجمع واژگانی و ایجاد تناسباتی موجب خلق شعر میشود؟؟
در بیت ششم تصویرپردازی همراه با صداپردازی رخ داده است .شاعر یک واقعیت را دیده و سعی کرده با استفاده از تشبیه و حس‌آمیزی فرم معنایی بیت را تشکیل دهد. صدای غرغر یا قل قل سماور سطح براق سماور که میتواند شبیه آینه باشد. و ورود استکان و لب به این میانه.

بیت اخر سمت و سوی فرمگرایی دارد وقتی میگوید صدای حرف در آمد درحالی کا انتظار ذهن این است بگوید صدای در آمد. همین نوع برخورد با زبان یک اتفاق خوشایند و تازه‌ای است که ظرفیت بالایی در یک شعر ایجاد میکند. و به دلیل همین ویژگی‌ها هست که میگویم این شعر از یک شاعر با سابقه کمتر از یک سال بعید است و قطعا شاعر پشتوانه بیشتری دارد و جای امیدواری است که بتواند در آینده خوش بدرخشد

توصیه اخر که که فکر میکنم بسیار مهم است و در طول نقد هم به ان اشاره ای نمودن استفاده از کلمات هم‌سو یا هم‌جنس در یک شعر است. هر کلمه‌ای برای ورود به ساحت شعر نیازمند مجوزهای مختلف است البته بسیاری کلمات از بس در طول قرن‌ها در شعر حضور داشته‌اند که جلب توجه نمیکند کلماتی مانند(دل.عشق. یار. دوست و...) اما گاها کلماتی ناهمجنس وارد شعر میشود که ذهن مخاطب را درگیر میکند و یکنواختی و هارمونی زبانی را بهم میریزد. کلماتی که نتیجه ورود تکنولوژی به جامعه است و میخواهد به ادبیات و ویژه‌تر شعر و ویژه‌تر غزل نیز وارد شود که نیازمند مجوزهای لازم است. کلماتی مثل لباسشویی و پودر و پای سیب و فر . من استفاده ازین کلمات را منع نمیکنم بلکه در شعر شاعر آزاد است. فقط توصیه میکنم که این کلمات باید برایشان جایگاهی ایجادد گردد تا فرم شعر را بهم نزنند. ورود نابهنگامشان به شعر آنهم غزل میتواند به ضرر شعر تمام شود.


شاعر بمانید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.