عنوان مجموعه اشعار : ...
شاعر : محمد علی تهمی زنجانی
عنوان شعر اول : ...آسمان خراش ها
مسیر پرنده ها را عوض می کنند
بن بست ها راه ما را
خوشبحال انها که به علائم توجهی نمی کنند
اگر بخواهند
محکم خودشان را به شیشه ها می کوبند
ما اما هیچ کوچه ی بن بستی را تا انتها نمی رویم
عنوان شعر دوم : ...کلاغی در سرم پر کشید
صدایی
شاخه را تکان داد
سرود شوم
زبانه های زرد آویزان از درخت بود
که با هر هجا
فوجی فرو می ریخت
سفیدی می نشست
سبزی می رفت
سیاهی گوشه ی قاب جان تصویر را می گرفت
قار
قار
قار
عنوان شعر سوم : ...محبوب پوشالی
پوست پارچه ای
قلبت را که فشار می دادم
می خواندی
آواز معاد را در گوشم
پشت به پشت پشتی ها
اعترافاتم را به باد می دادی
در خانه ی کوچک زر زری
کنج اتاق خدایی میکردی تمام کودکیم را
با بدنی پلاستیکی
با موهای بلند مخملی
جناب آقای محمدعلی تهمیزنجانی، سلام.
آثار ارسالی شما به پایگاه نقد پیش رویم است. چند اثر ارسالی پیشین تان را یک به یک خواندم و نظرات دوستان دانشورم را نیز در موردشان مطالعه کردم.
اگر بخواهم آنچه را که پیشتر ها در نقد آثار ارسالی تان بیان شده؛ به اختصار خلاصه کنم؛ اشاره به این موارد شاید کفایت کند: " ایدهی خوب و ضعف اجرا " ، " مضمون بکر وشیوهی نادرست بیان آن " ، " عدم مهارت در روایت " ، " حرف، خوب می زنی اما خوب، حرف نمی زنی! " ، " توجه هدفمند به آشنایی زدایی " ، " توجه به جزئیات شعر، موجب ماندگاری اش می شود " ، " خیال پردازی نقطهی اتکای شعر است اما نه تمامی آن ". نکتهی جالب دیگر بیشتر آثار ارسالی گذشته، موضوع محوری آن هاست : مرگ، تنهایی، تقدس زدایی، جنگ و پدر، مرگ و زندگی و ...
در سه اثر پیش روی من اما دیگر نه خبری از ایده های جذاب است و نه موضوع محوری، ضعف اجرا هم به روال گذشته بر قرار است.
اثر نخست حول این ایده می چرخد : خوش به حال انها که به علائم توجهی نمی کنند
اثر دوم :
سفیدی می نشست
سبزی می رفت
سیاهی گوشه ی قاب جان تصویر را می گرفت
اثر سوم : اعترافات به محبوب پوشالی
نه اتفاق تازه ای روایت می شود نه موضوع جذابی مطرح می شود نه ایدهی خاصی در میان است قدری اثر نخست مرزهای تخیل را قلقلک می دهد اما خبر دیگری نیست. تمام آنچه که می توان سوخت-بارِ پیمودنِ راه ادبیات خلاق، نمود با شما به تمامی در نقدهای گذشتهی پایگاه در میان نهاده شده است به آن ها چند پیشنهاد شخصی می توانم ضمیمه کنم که به چند دوست دیگر پایگاه هم، پیش تر تقدیم کرده ام:
یک - مطالعه ی پیشینهی نوگرایی و توصیهی مشخص بنده، خواندن کتاب مستطاب تاریخ تحلیلی شعر نو به قلم جناب شمس لنگرودی است.
دو- مطالعهی جدی شاعران تراز اول شعر آزاد و توصیهی مشخص و حداقلی بنده : شاملو، نصرت رحمانی، فروغ، رویایی، براهنی، باباچاهی و چند شاعر مهم جریانی موسوم به شعر دیگر (الهی، هاشم نژاد، اردبیلی، چالنگی و بنیاد) و شعر دههی هفتاد
سه - مطالعهی چند کتاب مهم در مورد شعر و جریان شعر امروز و توصیهی مشخص و حداقلی بنده : "از زبان شناسی به ادبیات - جلد دوم شعر" نوشتهی دکتر کوروش صفوی، "از سکوی سرخ" و "عبارت از چیست" نوشتهی یدالله رویایی و کتاب های بسیار مهم جریان شعر امروز "طلا در مس"، "گزارش به نسل بی سن فردا" و "خطاب به پروانه ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم" نوشتهی دکتر رضا براهنی
چهار - آشنایی زدایی کلی ترین عنوان برای تکنیکِ تولیدِ شعر به حساب می آید و در نتیجه اقسام قاعده افزایی ها و قاعده کاهی ها که در کتاب ارزشمند دکتر صفوی ( در بند پیشین یاد شد ) به خوبی توضیح داده شده اند؛ به همین منظور - غریبه گردانی - صورت می پذیرد. ساده ترین راه، استفاده از روش هایی است که بر بدنه و رویهی زبان اعمال می شود ( مانند به کارگرفتن لغات محلی، آرکائیک و ... واج آرایی ها و یا آنچه قدما به آن مراعات النظیر می گفته اند. ) چرا که کاری کارستان برای تعویق معنا انجام نداده ایم و وارد بازی های معنایی حاصل از مجاورت و جانشینی ها نشده ایم تا ژرف ساخت هایی متنوع را در دل روساخت اثر جا داده باشیم و به تکثرِ معنا، دامن زده باشیم. برای روشن تر شدن منظورم به ذکر مثالی از جناب دریدا اکتفا می کنم: یک زبان آموز برای یافتن معنای کلمه ای ناچار به مراجعه به لغت نامه ایست که در همان زبان گرد آوری شده (نمونهی انگلیسی اش می شود آکسفورد) و لاجرم در دل توضیحات مقابل لغت مورد نظر به کلمه های دیگری بر خواهد خورد که با معنایش نا آشناست و در پی جستن معنای آن ها رفتن و رفتن به انتشار معنا منجر خواهد شد. در شعر عملکرد ما در محورهای جانشینی و هم نشینی تکثر روساخت اثر به ژرف ساخت هایی چندگانه و تاویل پذیر را موجب خواهد شد و حلاوت و ماندگاری اثر را تضمین خواهد کرد.
پنج - ضروری است این نکته را در نظر داشته باشیم که در کنار تکنیک، توجه به نحوه ی توسعه وتکثر معنا یعنی فرم و ساختار اثر ( شکل ذهنی و شکل بیرونی اثر )، ریتم، لحن و موسیقی نیز مسایل متنوع دیگری است که در تکمیل ظواهر و تعمیق بخشیدن به تکنیک های متنوع و به کار گرفته شدهی اثر موثر خواهد بود همان قدر که تازه و بکر بودن تصاویر و مضامین پرورش یافته در دل اثر.
شش - زیستِ مساله مندِ هنرمند هم یکی از مهم ترین رازهای هنرورزی اش می باشد - مضمون پردازی های تازه و بکر و عمیق نهفته در دل این نکته است - بدون تاثر لحظه ای و در فرایندی دراز مدت و در عرصهی خیال ورزی های هنری اش. زیرا که تحت تاثیر لحظه ایِ هر حادثهی تاریخی یا اثر هنری دیگر سرودن، نتیجه ای دم دستی و بی هویت فراهم خواهد ساخت که نه تازه است؛ نه عمق دارد و نه تحت تاثیر قرار می دهد.
و البته در کنار این موارد که ذکر شد درخواست می کنم خیلی سریع بچرخید سمت :
موج می زند زندگی در ساحل
دریا
پر از پیکرهایی ست که به آب زدند.
یا فکری به حال اجرایی مناسب تر برای پایان بندی این چنینی در یکی از اثرهای گذشتهی تان بکنید :
چمدانش را بست
چشم انتظار او
سردخانه ای در حسرت کارهای نکرده سوخت.
امیدوارم در آینده از ایده های خلاقانهی شما بر بستر اجرایی مناسب بیشتر بخوانم و انتفاعی دو چندان ببرم.