یک شروع نو




عنوان مجموعه اشعار : سرای دگر
شاعر : erfan jami


عنوان شعر اول : غایت غم
به بویت ای گل سرخم زمستانم بهاری شد
ولی اکنون بدون تو خزانی بین فروردین
در آن لحظه که دل دیدت حجاب از هرکه غیر از تو
گرفت اما کنون باشد چنان لامذهب بی دین
مکن دوری تو از چشمم که خشک است از نبود تو
که می خندد لبم اکنون و باشد غایت غم این
گرفته سینه ی دل از، مرور خاطرات تو
گرفته خاک، روی آن همه عشق و شده سنگین
تو دادی خاطرت بر من، ولی گویی رهایم کن
نشد رسم رفاقت این،گذاری قلب من بر مین
دلم چون رویت آمد بر حریمش بی خطر شد وان(و آن)
تو کردی رام و اکنون میروی آرام و شد غمگین
نباشد برتو اجباری، ولی دارم من اصراری
بیا و یک شروع نو،که دل شد از نبودت خین(خون)

عنوان شعر دوم : تمام تهی
می نویسم،مینویسم،می زنم خط آخرش
هیچ واژه یا که جمله برنیاید از پس اش
گشته غیر قابل توصیف حالم این زمان
بار بس سنگین و این شانه نباشد قادرش
روز و شب در انتظار صندوقی از جنس راز
تا سبک گردد بسی این دل ز بار آخرش
می فشارد این چنین دنیا به سردی قلب من
تا که در هم کوبد آخر این بهار آخرش
کور سو های امیدم رو به خاموشی رود
من نخواهم هم نمیزارد کنم دل باورش
دل نداند با که تقسیمش کند این غصه را
چون که دلداری نباشد هم مسیر جاده اش

عنوان شعر سوم : بوی حضور
همه نور شد شب چو دیدم نگاهت
سراسر متانت میان کلامت
میان خیالت فقط گفت گو بود
ولیکن برایم سراسر حلاوت
همه بلبلان را برای تو کشتم
که ناکرده خدشه نیابد صدایت
چنان محو آن رنگ چشمان نابت
که هوش از سرم میبرد آن لبانت
تمام زمان را نگه دارم اکنون
که این لحظه،زیبا شود بینهایت
زنبانم گرفتی تو آخر به رویت
تمام سخن ها نه چون تار مویت
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام

خوش آمد عرض میکنم به دوست تازه‌وارد و تازه‌کار. امید که آموزه‌ها و راهنمایی‌های صورت گرفته در این پایگاه توسط منتقدان مختلف مثمر ثمر واقع گردد و مسیر روشن و درستی را پیش روی شما قرار دهد.
با توجه به انچه که ارائه شده‌ است و با توجه به سن و سابقه شاعری میتوان گفت صاحب این آثار با تلاش و جدییت در مسیر ادبیات در آینده‌ای نزدیک آثار درخشانتری از خود ارائه خواهد داد. زیرا ملزومات و مقدمات مورد نیاز و شناخت و درک کافی از شعر و تفاوت شعر و غیرشعر دارد. فقط انچه که لازم است مطالعه و تمرین و آزمون خطاهای گوناگون است تا به تجربه خود بیفزاید

در شعر کلاسیک مساله‌ی قالب و اصول آن از جمله وزن و قافیه اولین قدم و به نوعی آزمون ورودی به شعر کلاسیک است که دوست شاعرمان این موارد را تا حد قابل قبولی دارد و بعد ازین بایست روی دیگر عناصر شعری همچون تخیل. اندیشه. عاطفه. موسیقی. زبان کار کند تا اثری که ارائه میدهد بصورت تمام عیار بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.به قول خودشان یک شروع نو داشته باشند.

با سه اثر مواجه هستیم که در قدم نخست میخواهم در مورد قالب آن به نکاتی اشاره کنم و سپس درباره وزن و قافیه‌هایش.
آنگونه که معلوم است قصد شاعر ارائه شعر در قالب غزل بوده است. اما اثر نخست چون بیت مطلع آن مصرع فردش قافیه ندارد نمیتواند نمره قبولی بگیرد. در تعریف قالب غزل اینگونه آمده است: دو مصرع اول و مصرع‌های زوج همقافیه باشد و محتوایش در محور عشق و عرفان و گاه اجتماعی بچرخد و مابین ۵ الی ۲۰ بیت باشد.همانطور که اشاره کردم در اثر نخست مصرع نخست آن قافیه ندارد پس از لحاظ شکلی نمیتواند غزل باشد و شبیه قالب قطعه است اما از نظر محتوایی قطعه محسوب نمیشود.
حال ازین مباحث بگذریم و وارد جزئیات شویم.

اثر نخست
از مساله قالب که پیش‌تر اشاره کردم بگذریم باید گفت شعر بدون ردیف کار را برای شاعر بسیار سخت میکند آنهم شاعر تازه‌کار زیرا ردیف که تکراری کلمه‌ای ست به ابیات فرم میدهد و محل فرود قافیه را مشخص میکند و به نوعی تکلیف قافیه مشخص است قافیه‌ای که بار معنایی تمام کلمات یک بیت را به دوش کشیده و باید فرود بیاید و ضربه نهایی را بزند و اینجاست که ردیف به کمک آن می‌آید اما اینجا شعر ردیف ندارد و کار سخت‌تر شده است. با این حال شاعر توانسته از عهده آن بر آید و قافیه پردازی‌های سالمی را ارائه دهد.
در همان ابتدا از محتوای بیت نخست مشخص میشود که پیام شعر هجران است. هجرانی که عشقی را پشت سر دارد و شاید هنوز آن عشق زنده ست اما با توجه به کلمه(لامذهب و بی دین) شاعر میخواهد بگوید که آن عشق از بین رفته است. همانطور که اشاره کردم آن عشق هنوز زنده است و در بیت سوم به نوعی به مساله عشق برمیگردیم.
در بیت‌ چهارم ترکیب (سینه‌ی دل) به چه معنا میتواند باشد. در ادبیات سینه و دل و قلب تقریبا کاربرد یکسانی دارند. و هربار به شخص یا موجودی جاندار نسبت داده میشوند یا هنگام جانبخشی به اشیا استفاده میگردد. مثلا: (سینه‌ی من. سینه‌ی دیوار. دل پرنده. دل آسمان و...) اما مولف اینجا سینه و دل را که مترادف هستند. نسبت غیرمنطقی به یکدیگر داده است .سینه‌ای که همان دل است انگار دل یک موجود مجزایی است که در درون خودش نیز دلی دارد. اما این نوع جانبخشی از لحاظ ادبی و منطقی قابل قبول نیست.
در بیت بعدی ( تو دادی خاطرت بر من...) خاطر به کسی دادن معنای مشخصی ندارد اگر منظور خاطرخواه شدن باشد باید گفت این نوع شکل بیان قابل قبول نیست.
در مصرع دوم (گذاری قلب من بر مین) تعبیر جالبی نیست و هیچ شاعرانگی ندارد. ورود کلمه نامتقارنی مانند (مین) به این بافت زبانی و معنایی و آنهم با این نوع تصویرپردازی که قلب من را روی مین بگذاری یک نوع کج سلیقگی در انتخاب کلمه و استفاده از آن است.

در بیت بعدی( دلم‌ چون رویت آمد...) اول اینکه باز از کلمه دل برای بار چندم در یک شعر استفاده شده است دوم اینکه معنای جمله گنگ است. و مولف بیان مناسبی از خود ارائه نکرده است. (چون رویت امد بر حریم دلم او بیخطر شد) این جمله چه معنایی دارد. البته منظور مشخص است اینکه با حضور تو دلم ارام و بی خطر است. و با رفتنت خشمگین و غمگین.
اما نحوه‌ی بیان این‌ معنا موفق نیست.
در بیت آخر مولف به جبر قافیه خون را به صورت خین استفاده نموده است حتی با قبول این که اگر صورت کهن خون همان خین باشد باز نمیتوان از دیدگاه زیبایی شناسی این نوع استفاده را قبول کرد آنهم در نقش قافیه که همیشه نسبت به دیگر کلمات نقش مهمی دارد. و هم اینکه قافیه انتخاب شده فراوانی بسیاری دارد و نیاز نیست که شاعر در تنگنای کلمات قافیه قرار بگیرد و دست به این انتخاب بزند.

اثر دوم

مساله اصلی در این اثر قافیه میباشد. در تعریف قافیه امده است که اصل کلمه را بدون در نظر گرفتن پسوندها باید قافیه گرفت مثلا کلمه(آخرش ) از آخر+ش تشکیل شده است پس ما باید پسوند(ش) را جزو قافیه به حساب نیاوریم حال با این دستور کلمات قافیه این اثر را نگاه کنیم:
کلمات (آخر. پس. قادر.آخر. آخر. باور. جاده ) همانطور که میبینیم کلمه( آخر) سه بار تکرار شده که تکرار قافیه جایز نیست انهم در یک اثر کوتاه ۶بیتی. خطای بعدی قافیه گرفتن پسوندهاست. در کلمات (پس. و جاده) پیوند ( َ ش) به عنوان قافیه در نطر گرفته شده است که این مورد هم صحیح نمیباشد

لازم میدانم یک تعریف ابتدایی از قافیه داشته باشم تا این مساله روش‌تر شود.

کلمات قافیه باید حداقل یک صامت و یک مصوت پایانی مشترک داشته باشند تا قافیه محسوب شوند و البته این کلمات باید اصل کلمه بدون پسوند و پیشوند باشند.
بطور مثال کلمات قافیه ازین قرار است
(آخر.باور) همانطور که میبینیم حروف و صدای (...،اَر ) در پایان هر دو کلمه مشترک است. پس کلماتی که این ویژگی مشترک را دارند میتوانند با این دو کلمه هم‌قافیه باشند مانند. یاوَر. مادَر. آذَر و... و اما نکته مهم دیگر اینکه کلمه(قادِر) نیز نمیتواند قافیه محسوب شود زیرا حروف مشترک پایانی آن (...اِر) میباشد یعنی( کسره+ر) در حالی که باید (فتحه+ر) باشد.
علت انحراف در قافیه این است که کلمات همراه با پسوند قافیه گرفته شده و بن اصلی کلمه توجه نشده است.

در تعریف صامت و مصوت نیز باید گفت:
صامت به تمام حروف الفبایی میگویند که ساکن هستند و باید توسط مصوتهای ششگانه صدادار بشوند
مصوتهای نیز دو دسته‌اند مصوتهای بلند شامل( آ. او. ای) و مصوتهای کوتاه شامل( اَ. اِ . اُ)
حالا در کلمات قافیه مد نظر که حروف(اَر) مشترک بود مصوت کوتاه (اَ) و صامت(ر) مشترک میباشند که با توجه به تعریف قافیه است.

مواردی که اشاره کردم مربوط به اصول تکنیکی یک اثر ادبی همچون شعر کلاسیک است. و در ابتدای راه بایست از سوی مولف رعایت گردد تا مخاطب بتواند با اثر ارتباط بگیرد و دچار لذت شود. و این‌مهم است که این موارد توسط مولف رعایت شود.

در مورد اثر سوم نیز همانطور که خود اقای جامی اشاره کردند به خطای قافیه واقف هستند و همانطور که من نیز اشاره کردم رعایت این موارد دستور و اصل است زیرا تا رعایت نشود اثر قابلیت ارائه ندارد.

حال جدای ازین موارد باید گفت آقای جامی استعداد درخشانی ست رگه‌ها و خمیرمایه‌ی شاعری را به قدر قابل قبولی دارد و در یک بازه سنی مناسبی نیز قرار دارد که میتواند با تلاش و مطالعه وارد دنیای جدی شعر شود.

شاعر بمانید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۱
erfan jami » جمعه 22 بهمن 1400
با عرض تشکر و قدر دانی از زمانی که برای نقد بنده گذاشتید و همچنین نکات بسیار ارزشمندی را که خاطر نشان کردید.

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.