عنوان مجموعه اشعار : یک غزل. یک ترانه ی کودکانه و یک ترانه برای مادر
شاعر : سمیرا طباطبائی
عنوان شعر اول : سطر بعدقدری مجال ده مرا! پیدا نمی شود
یک سکه مهر؟! نه! دلم شیدا نمی شود
تو خواستی که گرم کنی دست سرد من
گرمی دست سرد تو گرما نمی شود
دل خوش مکن به عهد زمانه که گر جهان
عهدش وفا کند دگر دنیا نمی شود
آن حلقه ی بزرگ سخنهای مبهمت
در گوش کوچک دل من جا نمی شود
چندین کتاب حرف برای تو داشتم
بگذار نقطه، سطر بعد، حالا نمی شود
...............................
..............................
عنوان شعر دوم : گندم طلاییوقتی بارون می باره رو سبزه ها
باعث خوشحالی مردم میشه
وقتی که از راه میرسه تابستون
فصل درو کردن گندم میشه
جرق جرق صدای داس چه خوبه
منم میخوام گندما را بچینم
دلم میخواد همیشه توی صحرا
شادی مردای دهو ببینم
دونه به دونه گندم طلایی
تو خوشه ها همیشه جا میمونه
اینو کشاورز عزیز میدونه
سهم پرنده های آسمونه
خوشه های طلایی رو نگاه کن
تپه به تپه سنبله تو صحراس
شکر می کنیم خدای مهربونو
خدای مهربون همیشه با ماس
دلم میخواد کنار مادربزرگ
نون بپزم بدم به دست مردم
رونق سفره های ما همینه
خوشه های زرد و قشنگ گندم
الهی که همیشه بارون بیاد
قلب زمین همیشه سیراب بشه
دونه به دونه خوشه های گندم
از خشکلی به رنگ آفتاب بشه
عنوان شعر سوم : قاب زندگیتو قاب چشات زندگی می کنم
نگاهت پراز موج دوست داشتنه
با این حس نابی که دادی به من
چراغ امید دلم روشنه
به قربون دستای پر مهر تو
فدای نگاهت که دل می بره
دلم ضعف میره بخندی برام
می دونی که لبخند تو محشره
می فهمم حالا که خودم مادرم
چرا هی دلت شور می زد برام
همیشه میگفتی که دوسم داری
تموم جوونی ت رو ریختی به پام
کنار تو کوک میشه ساز دلم
صدای تو آرامش قلبمه
میدونم که حرفامو خوب میشنوی
چه قدر جات توی قلب من محکمه
نشد حسمو توی شعرم بگم
میدونی رو اسمت قسم میخورم
خدا غرق نور و امیدت کنه
که نور چشای منی مادرم