عنوان مجموعه اشعار : انهدام
شاعر : حمید فیروزآباد
عنوان شعر اول : مثنوی نیستیدر سیه چالی نشسته اشک با رقص سیاه
تیره رگ هایش همه در انجمادی چون گیاه
نازدردی می وزد در ساحل ترسیم ها
مانده خیام ازل تعبیر این تنجیم ها
در حبابی هیکل هستی چو آدم برفی است
قطره قطره در فنا تبعید سرد حرفی است
آتشی می گرید و اطفا کند تف وجود
می کند ماه شکسته بهر ابرویش سجود
آه انسان لاجوردی شد هبوط عرشیت
می روی معراج و مشغولی به طرح فرشیت
هاج و واجی در هجوم لشکر مور و ملخ
رفته ای در هیبت تجسید در اوج سلخ
باز در انجام لاله واژه ها شد چاک چاک
شسته قیراب ازل نقش و نگار هیچ پاک
هلهله در هیبت فریادهایی تابناک
می زند بر طبل ماتم لحظه هایش تیک تاک
فوج فوج جام ها افتاده بر خاک شموس
در تلالو مست خور در پیش مه سازد جلوس
آسمان در نقطه ای جمع است و مهبانگش غریب
صور هستی منهدم تشییع او آمد قریب
آه دیگر واژه ای در تیره چاه ویل نیست
جز سکوتی تلخوش سر مرا هم میل نیست
لقمه ی آخر به کام تیره چاه هل مزید
خلع و لبسش را لباس پادشاه پاکدید
شعله در شعله چو آیینه طواف هیچ ها
مشت کوه لن تران بر آسمان گیچ ها
عنوان شعر دوم : عطشای عطش در تار و پود غم تو له له می زنی
در سراب سایه ها افتاده مشکت بر زمین
جوهر خشک قلم پرسوزتر از شعله ها
میکنی امضا به خونت نامرادی های فین
رنگ آتش زرد شد با دیدن روح عطش
نعره ها هردم زند سیگار خورشید خموش
داغدار لحظه ی وصلست در یخچال عشق
زیر کوه یخ منم ماهی چالاک جموش
در بیابان قطره قطره خون من قطب زمین
گاوصندوق مرا با خنجری بشکافته
ماهیم دوراز میاه و در تلظی مدام
شیربچه کش شدم در لانه ها چون فاخته
رفته ام منزل گرفتم در دل آتشفشان
همچو نیلوفر نشستم در سکوتی آتشین
خاطراتم برگه برگه افکنم در کوره ها
در دل آتش خیالم منهدم شد مثل مین