الهه‌ی شعر




عنوان مجموعه اشعار : به ظاهر شعر
شاعر : محمد مهدی شکیبایی


عنوان شعر اول : فکرِ گِلِ تو
صدای آب،
در گوش ها آهسته بود
آن قَدَر آهسته بود
که نسیم،
از نفس افتاده بود
احتمالا آب در فکر گِلَت افتاده بود
آری!آب زلال است
مَگَر این گِل چیست
که زلال،
به بلندایِ سَحَر در فکر آن افتاده بود


عنوان شعر سوم : تصورِ شیرین
به فکر افتادم
فکر آینده
فکری ز میهنی چنین برازنده
حتی تصورش؛
مرا شیرین می‌کرد
فکرم نوشته را؛
زِ لوح زرین می‌کرد
یاد روزی که تفکر انقلابی گردد
و خلیج فارس؛
مرکز کنترل کره ی خاکی گردد
هسته‌ای قدرتی از برای ما می گردد قدرتی به روی این کره ی خاکی گیریم
کره سهل است
کهکشان همای ما می گردد

لحظاتی که مدیران همه لایق باشند اقتصادنا¹ی علامه² نهایی گردد
نکته باقی است؛بِگُذارید خبرها بدهم: پی آن روز جهان  امن و امان می گردد
و همین بس که در آن روز عزیز
رهبری؛
امامت جمعه ی قدس الانبیا می‌گردد
که فلسطین بشود پاره ای از خاک وطن
همه ی امّت اسلام یکی می گردد
همزمان نشانه ی استعمار
که در این مدت آینده به لطف ایمان
شَرَّش از کره ی خاکی زمین کم گردد
بگذارید که مژده ای دهم یاران را
مسلمان ؛
عالمی باعظمت می گردد
دگر از نفت ؛
خبری نیست سر سفره ی ما
که دگر صنعت ما همچو طلا می گردد
و چنان ارز شود داخل این خاک سفید
که تورم به شیاطین جهان برگردد

1-اقتصادنا : کتابی از علامه سید محمد باقر صدر درباره اقتصاد اسلامی

2-علامه : سید محمد باقر صدر
نقد این شعر از : جواد چراغی
با عرض سلام و خوش‌آمدگویی به دوست تازه‌وارد پایگاه نقد شعر ،امید که آموزه‌ها و راهنمایی های صورت‌گرفته در این پایگاه بتواند راه روشنی را برای شما در شعر نشان بدهد .شما در ابتدای یک مسیر پر فراز و نشیبی به نام مسیر شعر قرار دارید. و باید بگویم که توسط الهه‌ی شعر انتخاب شده‌اید و این یک سعادت و موهبت است چرا که نوشتن ذاتا یک سعادت است و آنهایی که مینویسند در مقایسه با بسیارانی که نمینویسند تفاوتهای بسیاری در جهانبینی دارند و تعریفشان از هستی فرق دارد. نویسنده‌ها و در راس آن شاعران روح خدایی دارند یعنی دست به آفرینش میزنند ازین رو باید گفت شعر ذاتا قابل آموزش نیست. اما عناصر و تکتیکهای آن را میتوان با تجربه آموخت توجه کنید گفتم با تجربه نه صرفا همچون علوم دیگر با مطالعه‌ی صرف ، یعنی در طول زمان با توجه به تجربه‌های گوناگون یک شاعر مبتدی و بالقوه تبدیل به یک شاعر حرفه‌ای میشود با توجه به این مساله میتوان گفت مساله شعر هم کوششی ست هم جوششی. بخش جوشش بر میگردد به ذات و درون ما، یا همان به استعداد ذاتی ما که از یک‌ منبع الهام نامشخصی سرچشمه میگیرد و شاعر با استفاده از اموزش تکنیک ها سعی میکند این استعداد را به بهترین شکل شکوفا کند. و اما بخش کوشش همان تجربه‌ها و آموزه‌های ما از تکنیک‌ها و عناصر شعری ست که به میزان تلاش ما در این زمینه بستگی دارد.
دو اثر از دوست گرامی آقای شکیبایی پیش روی ماست، که میخواهم به نکاتی لازم درباره آن اشاره کنم

شعر در نگاه علمی از شش عنصر تشکیل میشود ( اندیشه. تخیل. عاطفه. موسیقی. زبان. فرم) که باید گفت یک متن برای شعر شدن بایست همه این عناصر را در خود داشته باشد یعنی شعر باید اندیشه مشخصی داشته باشد حال اینکه تعریف اندیشه چیست در مجالی دیگر میتوان به آن پرداخت. یا شعر باید عنصر خیال را دارا باشد یعنی چه و همچنین دیگر عناصر را. اما قبل از بررسی این عناصر مهمترین عنصری که باید به ان توجه داشت فرم یا شکل است البته فرم تعریف گسترده ای دارد و اینکه فرم را بتوان یک عنصر نامید باز جای بحث دارد. منظور از فرم در این نوشتار شکل یا قالب مشخص است. در ابتدا ما باید مشخص کنیم که شعر کلاسیک میخواهیم بنویسیم یا شعر آزاد و تعریف هر دو را بدانیم. حال با توجه به اینکه شکل آثار ارائه شده غیرکلاسیک است میتوان آن را در حوزه شعر آزاد و جزئی‌تر در حوزه شعر سپید بررسی نمود .و اما باز مهمترین مساله که باید به آن توجه داشت تفاوت بین شعر سپید و نثر است. باید دانست که چه چیزی موجب میشود به یک‌ متن گفت شعر سپید و به متن دیگر گفت نثر ادبی. این‌مساله در واقع مهمترین مساله در مورد شعر سپید است.

در اثر نخست آنچه که جلب توجه میکند توجه به عناصر خلقت است یعنی آب و باد و خاک و آتش که بجز آتش سه عنصر دیگر در شعر وجود دارد اما باید دید این‌ مساله چه هدفی را دنبال میکند. آیا وجود این عناصر در شعر ناخواگاه بوده یا با برنامه‌ریزی ست.
شعر با (صدای آب )شروع میشود که یاداوری صدای آب در رحم مادر است که در واقع اولین صدایی ست که جنین میشنود . صدای که از نسیم_باد_ هم آهسته تر است
سپس عنصر خاک_گل_ وارد میشود
این یک کلیتی از اندیشه شعر است یعنی مخاطب کلیت را میگیرد که میتواند در مورد خلقت باشد. اما شاعر باید بتواند با استفاده از عناصر دیگر همچون زبان. تخیل. عاطفه.‌ موسیقی عنصر اندیشه را به هدفی برساند.
اولین‌ مساله که باید مورد توجه قرار بگیرد، زبان است میخواهم با یک ویرایش پیشنهادی در متن کار تفاوت زبانی را بهتر نشان بدهم.


(صدای آب،
آهسته بود
آنقدر آهسته
که نسیم،
از نفس می افتاد
و خاک در فکر گل شدن بود...)

حال مقایسه کنید تفاوت زبانی این ویرایش را با اثر ارائه شده و تفاوت موسیقی و جمله بندی‌های آن را

در واقع میخواهم بگویم زبان یک اثر هرچقد شسته و رفته باشد میتواند عناصر دیگر را به بهترین شکل نمایان کند. زیرا شعر یک هنر زبانی ست یعنی در زبان اتفاق می افتد و هر چه زبان عاری از ضعف باشد موفق است

مساله دیگر در مورد مضمون پردازی در شعر است چنان که مشخص است در اثر دوم مضامینی دیده میشود که نشان میدهد شاعر به مسایل اجتماعی توجه بیشتری دارد. مثل استفاده از کلمات اقتصادنا. مدیران. رهبری. فلسطین . و... اما آنچه که باید توجه کرد در شاعرانه بودن سوژه‌های مورد استفاده ست. هر سخنی در جایگاه خود کاربرد دارد و در شعر نیز بعضی سوژه‌ها کاربرد ندارند. مثلا بیان حل یک معادله فیریک به وسیله وزن و قافیه و بیت پردازی در واقع یک شعر نیست. یا اشاره مستقیم به یک مساله اجتماعی مثل تورم و گرانی و دزدی یا یک‌ مساله انسانی حتی مثل جنگ و صلح نمیتواند صرفا شعر باشد. پس باید دید شعر چه موقع اتفاق می افتد چه چیزی باعث میشود که یک موضوعی مثل جنگ در شعر بتواند حضور پیدا کند ، همانطور که پیش‌تر اشاره کردم شعر از عناصری تشکیل شده است و هر مفهومی حتی عشق اگر عاری از این عناصر باشد نمیتوان گفت شعر است چه برسد به مفاهیم غیر شاعرانه‌ای مثل اقتصاد و ... یکی از اولین و سطحی‌ترین مسایلی که باعث میشود بگوییم یک‌ متن دچار شعر شده است مساله تشبیه است. وقتی انسان با کمک گرفتن از تخیل خود چیزی را به چیزی تشبیه میکند دچار شاعری میشود. مثلا وقتی عاشقی معشوق خود را در زیبایی به گل تشبیه میکند در واقع کار شاعری انجام میدهد. حال باید دید که در اثر ارائه شده چقدر به این‌ مساله توجه شده است.
در اثر پیش رو آرزوها و آرمانهایی به عنوان ارزش بیان میشود که شاعر آن را برای وطنش میخواهد اما آن را در حد یک آرزو نگه داشته است و از عناصر شعری برای شعر شدن موضوع استفاده نشده است. بگدارید مثالی بزنم:
وقتی عاشق میخواهد با معشوقش درد دل کند یا از او تعریف کند دو حالت دارد
اولی یک عاشق معمولی. دوم یک عاشق شاعر

عاشق معمولی میگوید (ای دختر تو چه زیبا هستی لحظه‌ای بیا با من حرف بزن)
ولی
عاشقِ شاعر میگوید ( امشب ای ماه به درد دل من تسکینی) یا (دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست)

پس تفاوت یک‌متن شعری با یک متن معمولی در این است . موضوع و پیام هر دو یکسان است اما نوع بیانش فرق دارد.

توصیه‌ای که در ابتدای این راه میتوانم برای شما داشته باشم مطالعه اثار سپید شاعران مطرحی همچون شاملو . فروغ و .... و نیز شاعران دیگر همچون غلامرضا بروسان و گروس عبدالملکیان میباشد تا به یک دید روشن و کلی از زبان شعر سپید و نو برسید


شاعر بمانید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.