عنوان مجموعه اشعار : شبِ نگاه
عنوان شعر اول : رباعی (حوای دل)
چندیست هوای شعر من غم دارد
ازهر دو جهان فقط «تو »را کم دارد
برگرد به سرزمینِ دلتنگِ غزل
حوّای دلم هوای « آدم» دارد...
مهناز ملکی ریزی
عنوان شعر دوم : خانه آرزو
آغازگر قصه ی بی پایانیم
در مرز امید وبیم سرگردانیم
تا خانهی آرزوی ما گم شده است
مانند کلاغ قصه ها حیرانیم
مهناز ملکی ریزی
عنوان شعر سوم : پاییز
پاییز نگاه بیقرارم را خواند
مرثیه ی تلخ انتظارم را خواند
اندوه شد وبه جان این باغ افتاد
شد زرد که درد بیشمارم را خواند
#مهناز_ملکی_ریزی
نقد این شعر از : روحالله احمدی
سلام بر شاعر بزرگوار. چه کار خوبی کردید که رباعیها را در یک نوبت فرستادید؛ گرچه امیدوارم در آینده فرصتی پیش بیاید که دربارۀ غزلهای شما هم صحبت کنیم. این سه رباعی را خواندم و لذت بردم. با توجه به سابقۀ شاعری شما، توقعهایی از نوشتههایتان داریم که یکی از آنها «زبان» است. شاید از ابتدای نوشتن هم مشکل خاصی در زبان نداشتید اما معمولاً شاعرانی که نوشتن را تازه شروع کردهاند این مشکل را دارند و به زمان نیاز دارند تا بتوانند آن را رفع کنند. زبان نوشتههای شما خوب و روان است؛ گرچه اگر وسواس بیشتری داشته باشید، میتوانید کیفیت آن را بالاتر هم ببرید. قبل از اینکه دربارۀ رباعیها صحبت کنم، نکتههایی را میگویم که خیلی به سرودن شعر مربوط نیست اما به نگارش آن چرا!
قرار گرفتن واژههایی مثل «تو» و «آدم» داخل گیومه شاید کار مناسبی نباشد. اینکه به مخاطب بگوییم حواست به این واژهها باشد، یا بدان که من روی این واژهها تأکید دارم، جالب نیست. مصرع «از هر دو جهان فقط تو را کم دارد» بدون اینکه «تو» در گیومه باشد، چیزی از دست نمیدهد. وقتی که «تو» را درون گیومه بگذاریم هم چیزی به آن اضافه نمیشود. دربارۀ «آدم» هم اوضاع به همین شکل است. سهنقطۀ آخر مصرع هم کارکردی ندارد. در کل وقتی از علائم نگارشی در شعر استفاده میکنیم که در صورت نبودشان، بدخوانی ایجاد شود؛ یعنی با بودنشان مشکلی حل شود یا از بروز ایراد جلوگیری شود. از کسرۀ اضافه هم میشود با همین فرمول استفاده کرد.
رباعی اول رسا و روان است. ساده نوشته شده است و میتواند حرفش را بهخوبی به مخاطب منتقل کند. اینها امتیازهای این نوشته است اما با تمام این امتیازها، این رباعی جذاب و درخشان نیست. دلیلش هم این است که مضامین این چهار مصرع «تکراری» و «معمولی» است. تکراری یعنی اینکه بارها دیگران دربارۀ این مضامین نوشتهاند و این رباعی حرف جدیدی نزده است. اگر شاعر بتواند مضمون جدیدی ارائه کند، به جذابیت اثرش اضافه کرده است. اینجا سوالی پیش میآید! مگر نمیشود از مضمونهای تکراری استفاده کرد؟ در جواب باید گفت که چرا، میشود! اما نه با همان شیوۀ معمولی! یعنی شاعری که میخواهد از مضمونهای تکراری و قدیمی استفاده کند، باید مضمونسازی خاص خودش را داشته باشد، زاویۀ نگاه جدیدی ایجاد کند و با خلاقیت خودش، مضمون را بازآفرینی کند.
دربارۀ رباعی دوم هم میشود خیلی از حرفهای قبلی را تکرار کرد. شعرها باید چیز خاصی برای مخاطب داشته باشند. حرف جدید، نگاه نو، خیالانگیزی، خلاقیت، کشف شاعرانه و... یادمان نرود که مخاطب، شعر میخواند که از آن لذت ببرد و اگر چیزی برای لذت بردن نباشد، آن نوشته فقط حرف موزون است. احتمالاً شنیدهاید که میگویند مصرع آخر رباعی باید غافلگیری و ضربه داشته باشد؛ این هم برای جذب مخاطب است. آرایههای ادبی هم میتوانند در این زمینه کمککننده باشند. با دیدن حوا و هوا، آغازگر و بیپایان و واژههایی از این دست، میفهمیم که شما هم سعی کردهاید از آرایههای ادبی استفاده کنید اما شیوۀ استفاده از آنها و قدرتمندی آنها تعیینکننده خواهد بود.
جای خالی جذابیتها و شاعرانگیها در رباعی سوم هم به چشم میآید. علاوه بر آن، میشود به یکی دو نکتۀ ریز هم اشاره کرد. مثلاً میشود گفت که «تلخ» در مصرع دوم اضافه است، کار خاصی انجام نمیدهد و فقط وزن را پر کرده است. چرا؟ چون مرثیۀ شیرین و شاد که نداریم! مرثیه تلخ است و تلخی در خودِ مرثیه وجود دارد. تکتک واژهها در شعر اهمیت دارند و باید به قدرتمندترین شکل انتخاب شوند؛ بهویژه در رباعی که واژههای کمتری دارد. ضمناً رباعی سوم به سادگی و روانی رباعیهای قبلی نیست. در پایان یادداشت، خوب است رباعی دلنشینی از قیصر امینپور بخوانیم تا بهتر بفهمیم چطور میشود نگاه نو، خلاقیت، خیال، جذابیت، بازیهای کلامی و شاعرانگی را در رباعی جاری کرد:
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچپچ کرد
چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟
قطعاً با سختگیری و وسواس بیشتر میتوانید مضمونپردازیهای قویتری داشته باشید و مخاطب را سر ذوق بیاورید. برایتان آرزوی موفقیت میکنم.