عنوان مجموعه اشعار : «شوری از او»
شاعر : علی صحرایی(کوثری)
عنوان شعر اول : شوری از او ۱-ای کاش در تاری شب؛ تابد مرا نوری از او
ترسم بمیرد جان تن؛ از زهرِ در دوری از او
۲-میلش به دیدارم، کمی؛ شوقم به دیدارش زیاد
ماهیِ آزادیِ دل؛ در بند در توری از او
۳- رد میشود از هرکجا؛ بویی ز گل ماند بجا
بینندهاش شاد است و من؛ غمگینِ رنجوری از او
۴-از عطر او هر عابری مشتاق دیدارش شود
عنوان اوّل در خبر: ”در کوچه ها شوری از او”
۵-پژمردهام! پژمردگی، باشد نشان از مرگِ دل
درمان ندارد این بلا؛ جز دوری از دوری از او
عنوان شعر دوم: بحرِ قهرباید روم چون بودنم دیگر ندارد حاصلی
در بحرِ قهرت ماندهام امّا نباشد ساحلی
ای کاش میگفتی: بمان! بی من کجا آرام جان؟!
از عشقمان افسانه خوان؛ هرگز نباشد مشکلی
اما نشد حاصل بجز آزار و جورت جان من
با موجِ هر گیسوی خود، کَشتیِ دل را قاتلی
چون از تو بینم رغبتی حتّی به یک هم صحبتی
آن دم بیابم فرصتی؛ زاری کنم از کاهلی
دور از تو یارا هر دمم تکرار ناکامی شده
از «بی تویی» دورم بکن؛ ای او که غم را باطلی
.
عنوان شعر سوم : علی (ع)[/b
خوشا آن کس که مست از جام او شد
چو سلمان، پیرو در هر گام او شد
دلا چون طایری در بندِ او باش
که هر کس رَسته شد در دام او شد
سه اثر از یک شاعر تازهکار با استعداد پیشروست. که پیشتر نیز یادداشتی برایشان نوشتهام در این نوبت میخواهم صرفا به نکاتی اشاره کنم که تصحیح آن میتواند به نفع شعر تمام شود با علم به اینکه اثر دارای نکات مثبت نیز هست و انچنان اشارهای به آن نمیکنم.
ذهن قرینه پرداز هرچیز را در متعادلترین حالت آن میپسند. و ذهن شاعر علیالخصوص شاعر کلاسیک نیز همینطور و این تعادل را در عناصر مختلف پی میگیرد یکی ازمهمترین عناصری که وجود تعادل لازم است زبان میباشد. در اثار پیشرو میخواهم علاوه بر اشاره به نکاتی مساله تعادل زبانی را بررسی کنم. برای همین جزئینگرتر هر بیت را بررسی میکنیم
بیت نخست.
طبیعت زبان میگوید کلمه (تابد) بایست (بتابد) و در مصرع دوم یک (واو) بین جان_ تن لازم است تا بصورت (جان و تن) بتواند معنای منطقی ارائه دهد. زیرا (جانِ تن) دارای منطق معنایی نیست. در نیم مصرع آخر( از زهر در دوری از او) کلمه (در) صرفا برای پر کردن وزن استفاده شده و هیچ توجیه معنایی و دستوری ندارد.
بیت دوم.
در این بیت به همان مساله قرینهپردازی زبانی که موجب ابجاد موسیقی میشود اشاره خواهم کرد.
از لحاظ دستوری و معنایی کلمه (کمی) در پایان نیممصرع جایگاه صحیحی ندارد. و طبیعتا بایست اینگونه میبود: (میلش به دیدارم کم است)، در نیممصرع آخر نیز وجود کلمه (در) قبل از کلمه(توری) از لحاظ معنایی و دستوری جایگاهی ندارد
نکته دیگر اینکه شاعر بطور ضمنی معشوق را به صیاد و دلش را به ماهی تشبیه کرده و طبیعتا میل و شوق صیاد به گرفتن ماهی بیشتر است و صید یا ماهی میل و شوقی به صیاد ندارد. اما اینجا میل صیاد را کم میداند و شوق خودش را بیشتر. البته این نوع آشنایی زدایی که یک نوع پارادوکس نیز محسوب میشود در ذات خود اتفاق مثبتی است اما باید یک توجیه شاعرانه در بیت وجود داشت تا مخاطب دچار لذت ادبی شود و از آن خرده نگیرد.
بیت سوم یک بیت سالم و متعادلی ست با توجه به اینکه عناصر مختلف از جمله بافت دستوری و معنایی جمله در شکل صحیح خود استفاده شده است
بیت چهارم.
این بیت توضیح اضافی برای بیت قبل است که به بوی گل در انجا اشاره میشود که از حصور معشوق در هرکجا مانده است و در این بیت نیز از عطر معشوق در کوچهها. در مصرع دوم یک شلختگی زبانی رخ داده (عنوان اول در خبر در کوچهها شوری از او) آنچه که شاعر میخواد بگوید این باید باشد ( عنوان اول هر خبر این است که در کوچهها شوری از معشوق برپاست) اما میبینیم جملهبندی دچار شلختگی شده است.
بیتپنجم.
در نیممصرع اخر(جز دوری از دوری از او) چه معنای منطقی میتواند داشته باشد؟ آیا تکرار (دوری) اشاره به شدت دوری دارد) یا به معنای دور ماندن از مفهوم (دوری )است؟
که در هر دو صورت نتوانسته است موفق عمل کند.
اثر دوم:
بیت نخست
در ابتدا میشود با اندکی جابجایی کلمات شکل بهتری به فرم معنایی آن داد بطور مثال کلمه(بودنم) میتواند (ماندنم) باشد تا آرایهی تضاد بین رفتن و ماندن ایجاد شود.
مساله دوم ترکیب (بحر قهر) است این ترکیب بجز موسیقی آوایی توجیه دیگری ندارد. و از لحاظ تصویری نیز منطق شاعرانهای ندارد. شاعر قهر شدن معشوق را به غرق شدن در دریا شبیه میکند ولی وجهشبه زیبایی که موجب لذت ادبی شود وجود ندارد.
بیت دوم.
در مصرع دوم این بیت چه کسی باید از عشقمان افسانه بخواند؟ و مشکل از بابت چه چیزی ست؟ این مصرع ارتباط بسیار گنگی با مصرع نخست دارد
بیت سوم کجتابی شکلی موجود در کَشتی و قاتلی یک آرایه محسوب میشود زیرا به دلیل حضور کلمه قاتل. کلمه کُشت در ذهن تداعی گشته و به نوعی ایجاد ایهام میکند.
شاعر باید به ترکیب سازیها توجه ویژه داشته باشد. ترکیباتی مانند (کشتی دل) یا ( ماهی دل) بسیار کهن است و ناخوداگاه شعر را چند رتبه کهنه جلوه میدهد.
بیت چهارم.
وجود قافیههای درونی در یک وزن دُوری بسیار میتواند تاثیرات مثبتی هم از نظر موسیقی و هم از نظر زبانی داشته باشد قوافی رغبتی. صحبتی. فرصتی. توانسته این نقش را به خوبی اجرا کند
بیت آخر.
آنچه که نمیتواند مورد قبول باشد نیممصرع آخر ست؛ (ای او که غم را باطلی) منظور شاعر این است ( ای کسی که موجب از بین رفتن غم میشوی) ولی جمله استخدام شده نتوانسته موفق عمل کند.
اثر سوم.
این اثر در قالب دوبیتی ارائه شده است.و همانطور که مشخص است به موصوع خاصی اشاره دارد
در مصرع دوم کلمه (در) خارج از وزن است و موجب شکست وزنی شده است. باید نوشت (چو سلمان پیرُوِ هر گام او شد)
نکته دیگه در مورد بافت معنایی مصرع چهارم .شاعر میخواهد بگوید هرکس در بند او باشد آزاد است .اما در مصرع دوم تاکید روی معنای دام است نه روی رسته شدن. انگار باید میگفت هر که که در دام او شد رسته شد. تقدم عمل در رسایی معنا مهم است.
آنچه که در مورد کلیت کار میشود گفت این است که شاعر تحت تاثیر زبان سعدی عمل کرده است. زبانی ساده و رسا بدون پیچشها و سختیها. اما بایست تا حد ممکنه بوی کهنگی را از این زبان بزداید