شعر یک فرامعیار است



عنوان مجموعه اشعار : شب نگاه
عنوان شعر اول : باران
دردی به دلش نهفته دارد باران
حق داشت که خسته تر ببارد باران
این بار کسی برای او شوق نداشت
چک چک غم خویش می شمارد باران

#مهناز_ملکی_ریزی


عنوان شعر دوم : شب نگاه
من عاشق شب های نگاهت شده ام
مجنون غریب بی پناهت شده ام
بیتاب ترین ماهی حوض کاشی
آشفته ی خواب روی ماهت شده ام

عنوان شعر سوم : عشق

عمریست زبان خود گزیدیم ای عشق
از بام تو بی هوا پریدیم ای عشق
گفتند علاجِ دردِ بی درمانی
ما از تو به جز درد ندیدیم ای عشق...


#مهناز_ملکی_ریزی
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام
رباعی با توجه به ویژگی‌هایش خاص‌ترین قالب شعر فارسی است.
در تعریف کلاسیک آن‌ گفته‌اند که مناسب لحظات زودگذر فلسفی است. این تعریف بسیار قابل توجه است. دو ویژگی زودگذر و فلسفی را باید تبیین کرد.
هر اتفاقِ فلسفی، شگفت و حتی ناگهانی است. اما حس فلسفی که زودگذر نیست. من کلمه زودگذر را با کلمه (کوتاه مدت) جابجا میکنم و گمان میکنم که مراد از زودگذر همین مفهوم بوده است. زیرا که رباعی با کمترین مواد بیشترین تاثیر را در کوتاه مدت انتقال میدهد. حال مراد از فلسفی بودن آن‌چیست وقتی که رباعی‌های عاشقانه و سیاسی و آیینی نیز در این قالب سرود میشود؟
در ذات کلمه فلسفه کلماتی مانند: (عمیق . اندیشه‌ای) نیز گنجانده میشود. پس فلسفی بودن نیز صرفا به معنی تبیین علم فلسفه نیست بلکه در دایره معانی فلسفه ، نگاه عمقی را باید در نظر گرفت. حال این دو ویژگی رباعی یکی از عوامل ایجاد شگفتی است. پس انتظار مخاطب از رباعی همیشه ایجاد شگفتی بوده است. اما امروزه این تعریف گاها اشتباه به کار گرفته میشود و یک رباعی سرا شگفتی و جاخوردن مخاطب را نه ازین طریق که از طریق تولید ضربه معنایی در مصرع آخر پی میگیرد. و گاه آنقدر افراط میکند که حتی سه مصرع نخست آنچنان نقشی نداشته و ارتباط معنایی مناسبی با مصرع چهارم بر قرار نمیکنند.
درحالی که شگفتی رباعی بایست در جای‌جای آن اتفاق بیفتد

در مساله شگفت زده کردن‌مخاطب شاعران امروز گاه با طنازی و گاه با آوردن کلمات نامتجانس و بیشتر با استفاده از ضربه‌ی معنایی در مصرع چهارم این کار را انجام‌ میدهند.

این روش مزایا و معایبی دارد که بنظرم معایب آن بیشتر باشد. زیرا شاعر را از اصول شعر و توجه به کل شعر باز میدارد.
پیش‌تر در یکی از نوشتارهایم از خیام یک رباعی به عنوان شاهد آورده بودم که شگفت‌زده‌گی در تک‌تک مصرع‌ها و تک‌تک کلمات هم از لحاظ معنایی و هم‌موسیقیایی رخ میدهد.

ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صدهزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی

همانطور که میبینیم ضربه‌ی موسیقیایی و معنایی در هیچکدام از مصرع‌ها نسبت به مصرع دیگر جلب توجه نمیکند و هرچهار مصرع این نقش را همزمان اجرا میکنند.

سه اثر در قالب رباعی پیش روی ماست که حال میخواهم جزئی تر به نکاتی درباره هرکدام اشاره کنم
در رباعی نخست ناخوداگاه رباعی معروف قیصرامین‌پور تداعی میشود:

( دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک ، چک چک... چکار با پنجره داشت؟)

قیصر با یک حرکت فرمی و موسیقیایی و زبانی باران را به تصویر کشیده است و حتی صدای آن را میشود از شعر شنید

در اثر خانم ملکی نیز در مصرع چهارم اتفاقی تقریبا شبیه به آن اتفاق افتاده است البته فقط یک وجهی ست و اتفاق زبانی خاصی ندارد

آنچه گفتنی است این است که همه چیز در شعر رعایت شده و سالم است ، همه چیز بر اساس معیار است. اما مخاطب حرفه‌ای به اینها راضی نمیشود و منتظر اتفاقهای خاص و شگفت انگیز در شعر است. چون شعر رسیدن به یک استاندارد نیست بلکه گذر کردن از آن است اثر پیش رو نیز به یک استاندارد رسیده است اما نتوانسته از آن رد شود. انتظار من از باران آنچیزی نیست که میبارد من منتظر هستم باران یک حرکتی در شعر بزند همانطور که در شعر قیصر یک حرکت زبانی زده و صرفا به باران بودن خودش راضی نشده است.

نکته دیگر در مورد دو صفت درد در دل داشتن و خسته بودن باران است.
دلیل درد داشتن به نوعی قابل توجیه است زیرا کسی با شوق منتظر او نیست
اما مراد از خسته تر باریدن باران چیست ؟ صرفا یک حس عاطفی ست؟ یا به آرام باریدن آن اشاره دارد؟ اگر آرام میبارد باید در مصرع نخست به این ارام باریدن اشاره کرد. درد در دل داشتن توجیه مناسبی برای ان نیست زیرا هر دو مورد صفت باران هستند.


اثر دو

نکته قابل توجه در مورد ترکیبات به کار رفته است که زبان شعر را کهن جلوه میدهد. ترکیب (شبهای نگاه) و (مجنون غریب بی پناه) و (ماه حوض کاشی) و (خواب روی ماه)
هرچند ترکیبی مثل شب نگاه بسیار زیباست و حالت استعاری اشاره به سیاهی چشم دارد. اما در مصرع دوم ترکیب مجنون غریب بی پناه که در واقع یک‌ نوع تتابع اضافات نیز هست لطافت را از شعر میگیرد. در واقع هیچ چیز جدیدی ارایه نمیدهد و صرفا در حد یک ترکیب کهنه باقی میماند.
و در مصرع سوم تشبیه معشوق به ماهی حوض کاشی که عاشق آشفته خواب روی ماهش میشود.

ارتباط بین‌ ماه و ماهی و جناسی که دارد شاید موجب شده شاعر برای استفاده از آن تشویق شود. اما باید گفت این کشف نیز یک کشف تازه و جدید نیست و در ادبیات معاصر سابقه دارد
نکته دیگر اینکه (اشفته روی ماه شدن) باید درست باشد . (آشفته خواب روی ماه) تصویر یا مفهوم قابل درکی نیست. یعنی چطور آشفته‌ی خواب کسی شدن یا خواب روی ماه یعنی چه؟
آنچه که من برداشت میکنم از نحواه خوانش خودم این است.


اثر سه

صورت صحیح از لحاظ دستوری اینگونه باید باشد:

عمری است زبان خود گزیده‌ایم
یا
عمری زبان خود گزیدیم

تفاوت فعل (گزیده‌ایم) با (گزیدیم )باید مورد توجه قرار بگیرد

نکته دیگر اینکه مفهوم‌ شعر با اینکه زیبا و دلنشین و عاری از اشکال است اما باز باید گفت حرف تازه‌ای برای ارائه ندارد یعنی همان پیامی را میرساند که پیشینیان در شعرشان به شکلهای مختلف بازگو کرده‌اند. میشود مثالهای فراوانی ازین‌ مضمون پردازی‌ها آورد که عشق یک درد بی درمان است و دردش هم همان درمان اوست. مثلا( دردم از یار است و درمان نیز هم) تقریبا پیام همان است که ۷ قرن پیش شاعری به آن رسیده است. پس نگاه نو در شعر امروز دغدغه‌ی اصلی شاعر باید باشد


شاعر بمانید

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۱
مهناز ملکی ریزی » سه شنبه 17 اسفند 1400
درود بر شما. از نقد شما بینهایت سپاسگزارم

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.