قابل تحسین در سرودن شعرهای کوتاه سپید




عنوان مجموعه اشعار : تازه طراویده ها
شاعر : فاضله هاشمی


عنوان شعر اول : نارنجی
دل ماه نارنجی بود
آسمان هوس پاییز نکرد
فاضله هاشمی غزل

عنوان شعر دوم : آسمانی
آسمانی باش
عقل خورشید به ماه
قد نمی‌دهد
فاضله هاشمی غزل

عنوان شعر سوم : روشن
آسمان حوصله کن
ماه زیر ابر
خانه ات را روشن میکند
در پی خورشید نباش
فاضله هاشمی غزل
نقد این شعر از : ضیاءالدین خالقی
از سرکار خانم فاضله هاشمی، 28 ساله، از استان فارس، با سابقه‌ی شاعری کمتر از سه سال، سه اثر به‌ دستم رسیده باعنوان‌های‌‌‌ «نارنجی»، «آسمانی» و «روشن»؛ سه اثر در قالب شعر سپید.
در نقد و بررسی پیشین درباره‌ی شعرهای کوتاه خانم هاشمی گفتم که با دوری از «کاریکلماتور» و «جملات قصار» و «ارائه دادن بخشی از یک شعر غیرکوتاه» به‌عنوان شعر کوتاه، تا حد زیادی می‌توان دریافت که چه شعرهای کوتاهی در حوزه‌ی شعر سپید، شعر کوتاه نیستند. این درک و دریافت، کمک شایانی در تشخیص و دریافت و درک ما از شعر کوتاه ارائه خواهد داد. در واقع وقتی شعر کوتاهی تنها بُرشی از یک شعر دیگر نباشد، معنایش این است که آن شعر ساختار دارد و شعری مستقل است. البته بعد از این باید به زبان و فرم اثر توجه کرد، و از این منظر به شعر کوتاه نگریست و به ارزش‌های داشته یا نداشته‌اش. البته گاه ممکن است به شاعرانگی‌ها و نزدیکیهایی در کاریکماتورها و جملات قصاری بر‌خوریم که به ذات و ماهیت شعر نزدیکند؛ اما باید توجه داشته باشیم، آنچه که شعر را، خاصه شعر کوتاه را به شعریت نزدیک می‌کند، زبان و فرم و ساختار یک شعر است که به‌نوعی و تقریبا می‌توان از آن به‌عنوان جوهره‌ی شعر نام برد. زیرا «زبان» و «فرم» و «ساختار» یک شعر حتی می‌تواند یک مضمون تکراری و یک مفهوم کهن و یک معنای معلوم و ساده را به یک اثر تازه و نو تبدیل کند.
تا حالا دوبار و هر بار سه شعر سپید کوتاه از خانم فاضله هاشمی خواندم که همه شعر بودند و در شعریتِ خود زیبا و بسیار هم امروزی و تقریبا مدرن. لیکن نکته این‌جاست که وقتی شعر شاعری ـ خاصه با این سرعت ـ به این مرحله از شعریت و امروزی‌بودن می‌رسد، طبعا توقع و انتظار منِ مخاطب حرفه‌ای را از شعرهای او بالا می‌برد. از این رو، وقت و زمان نقدی که ملاحظه‌ی تازه‌کاربودن و مبتدی‌‌‌‌بودن شاعری را می‌کند، کنار رفته، چشم‌پوشی و اغماض جایش را به صراحت می‌دهد. زیرا قرار است شاعر پیشرفت کند، وگرنه با تعریف‌های تکراری ما درجا خواهد زد یا حداقل پیشرفت کندی خواهد داشت. حقیقت این است که شاعران بعد از این مرحله، باید طعم تلخ و تندی بسیاری از حرف‌ها را بچشند تا راه برای رفتن و بال برای پروازشان مهیا شود. به همین دلیل، خانم فاضله هاشمی دیگر نباید از حرف‌های صریح منتقدان و شاعران و مخاطبان حرفه‌ای شعر برنجند، بلکه باید سعی کنند با فراخی فکر و دلی طالب و پذیرا، دقت گوش‌دادن را در خود بالا ببرند؛ نه این‌که چشم و گوش بسته باشند و رای خود را نادیده بگیرند. از این روست که باید بگوییم که شعر فاضله هاشمی باید ارتباط اجزایش قوی‌تر و همه‌جانبه باشد و نیز عمیق‌تر و گسترده‌تر، و اگر قرار است مثل شعر ذیل عادت‌زدایی کند، حتما باید پشت و پشتوانه‌‌ای قدرتمندتر برای این‌گونه از شعرهایش دست‌وپا کند:
«آسمانی باش
عقل خورشید به ماه
قد نمی‌دهد.»
ما همیشه از آن رو که خورشید بزرگ‌تر و نورانی‌تر است و... طبعا آن را در شعر آسمانی‌تر و عاقل‌تر خواهیم دانست؛ مفهومی که با واقعیت نزدیکی بیشتری دارد؛ اما وقتی شاعری می‌خواهد خلاف این رای و نظر و این نوع نگاه شعر بگوید، طبعا به تمهیدات قوی‌تر و بهتری نیاز دارد. اگرچه در شعر مد نظر، منِ مخاطب دریافت خودم را دارم و شعر هم برایم جالب است، خاصه از آن منظر که شاعر پرده‌ی عادت را کنار زده و ماه را به آسمان نزدیک‌تر و آن را عاقل‌تر دیده است. همین عادت‌زدایی مرحله‌ی طلایی برای شعرگفتن هر شاعری است؛ اما فقط مرحله و پله‌ای؛ مرحله و پله‌ای که شاعر را فقط بالا می‌کشد و شعرش را نوتر و تازه‌تر می‌کند، اما اگر فقط وسیله‌ای شد برای بزک دوزکش یا صرفا برای نشان‌دادن نگاه متفاوتش، کافی نیست. این‌ها همه مرحله و پله‌ای برای رسیدن به جوهره‌ی شعرند. زیرا در همین شعر (شعر دوم)، مخاطب دلیل و منطقِ آسمانی‌بودن و عاقل‌تربودن «شب» را تنها اندکی احساس می‌کند؛ مثلا در شب‌هایی که وجودش در آسمان تاثیرگذارتر است و روشن‌کردن زمین برایش در تعقلی که در شب نهفته است، در روز کمتر احساس می‌شود. همه‌ی این‌ها درست و زیبا و حتی منطقی (منظور منطق و دلیل شاعرانه است که در استعار و تشخیص و تشبیه و... است) و درست؛ اما باید گفت که پشتوانه‌ی شاعرانگی‌اش برای پذیرفتن احساسی که بیان شد و احساس‌هایی از این دست، چندان قوی و همه‌جانبه نیست، و بیش از حدِ طبیعی و استاندارد مشارکت مخاطب را میطلبد. اگرچه مشارکت مخاطب در شعر غیرطبیعی نیست.
یا در شعر اول، صرفا «با نارنجی‌کردن دل ماه»، نمی‌توان این توقع را داشت یا اعجاب مخاطب را برانگیخت(یا هرچیز) که «چرا آسمان هوس پاییزبودن نکرده است»؛ در عین حالی که باید اذعان داشت که این شعر هم زیباست و هم خالی از منطق شاعرانه نیست:
«دل ماه نارنجی بود
آسمان هوس پاییز نکرد.»
اما حرف این است که منطق و ارتباط بین اجز و روشنیِ ابهام و... چندان عمیق و گسترده و همه‌جانبه نیست و از این بابت کم‌رنگ و گاه نیز(در دیگر شعرهای خانم هاشمی) ممکن است کم‌جان باشد.
موارد گفته شده در مورد شعر سوم هم صدق می‌کند.
با این‌همه، من به شعر و آینده‌ی شعر خانم فاضله هاشمی بسیار امیدوارم و برایش آرزوی توفیق روزافزون دارم.

منتقد : ضیاءالدین خالقی




دیدگاه ها - ۲
ضیاءالدین خالقی » یکشنبه 19 تیر 1401
منتقد شعر
سلام. ممنونم.
عبدالحسین میرشکاری » پنجشنبه 16 تیر 1401
درودها به استاد ضیاءِ عزیز نقدتان عالمانه و عالی بود

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.