عنوان مجموعه اشعار : در من زنیست…
شاعر : حامد عزیزی
عنوان شعر اول : مردها که گریه نمیکنند!در من زنیست که در اندوه شب شکست
با بغض شانه به شانهٔ دیوارها نشست
گفتند: «هیس! مردها که گریه نمیکنند!»
آهسته اشک ریخت و خندید و لب فرو ببست...
عنوان شعر دوم : کلئوپاترای غمگیندر من کلئوپاترای غمگینیست
مصرش به آب نیل در سیل است
شهرش به آبِ دیده در باران
حالش دگرگون، چشم او گریان
***
در من کلئوپاترای غمگینیست
گویی سزارش دشنه در قلب است
گویی تمام مردم ممفیس
رفتند زیر بیرق ابلیس
***
در من کلئوپاترای غمگینیست
آتش درونش، عشق در جان است
پایان این عشقش غمانگیز است
افتادنِ یک برگ پاییز است
***
در من کلئوپاترای غمگینیست...
عنوان شعر سوم : کوچهدر این هوای سردِ کوچه کس نمیپلکد
به جز تو نازدارِ خداوندِ آخرِ شب
سکوت شب چه غمانگیز حالتی دارد
که کور سوی امید از قمر نمیبارد
تو میخرامی و مهتاب پشت دیوار است
نگاه شوم شب؛ ای وای! سوی ما دارد
صدای پای گرازی که پشت آن چپر است
چرای سخت الاغانِ دشت معلوم است
و چاک چاک علفهای هرز میآید
دوباره سورهٔ خورشید ورد هر روزم
که گرم شاید از الشمس و ضُّحا غزلم
دوباره آیه کرسی به روی لبهایم
که دور شاید از آسیب اهرمن کارم
...
غروب حادثه غمگین و خانمانسوز است
صدای خُرخُر امیدِ رفته میآید
خدای غافلم انگار خفته بر بام است
سکوت شب چه غمانگیز حالتی دارد...
تو میخرامی و مهتاب پشت دیوار است...
در شعر کلاسیک مساله قالب همواره اولین شرط ورود به این سبک محسوب میشود یعنی اثر بایست قالب مشخص و سالمی داشته باشد برای اینکه بتوان قالب یک اثر را تشخیص داد شرایط مختلفی وجود دارد از جمله جایگاه قافیه ، تعداد ابیات و حتی گاها وزن عروضی، اما مهمترین روش تشخیص قالب در واقع جایگاه قافیه است . قافیه به ما میگوید که اثر پیش رو غزل هست یا مثنوی.
سه اثر از دوست تازهوارد پایگاه پیش روی ماست که چالش اصلی آن وزن و قافیه است و میخواهم با بررسی جزئیتر به آن بپردازم. البته قبل از اینکه بخواهم تکنیکی صحبت کنم میتوانم بگویم روحیه نوگرایی ملموسی در این آثار دیده میشود که بسیار امیدوار کننده و نشان از استعداد بالای صاحب اثر دارد .
اثر نخست
این اثر در دو بیت ارائه شده است یعنی بر اساس تعریف قالب شعر کلاسیک یا باید رباعی باشد یا دوبیتی اما این دو قالب علاوه بر دو بیت ویژگیهای دیگر نیز همچون نوع وزن مخصوص و ویژگیهای محتوایی دارند که اگر رعایت نشود نمیتوان عنوان رباعی یا دوبیتی را راجع به هر (دو بیت)ی به کار برد. در اثر پیشرو مهمترین مساله که بایست به آن توجه ویژه کرد مساله وزن عروضی میباشد این اثر در واقع وزن ندارد یعنی اولین شرط ورود به شعر کلاسیک که تا حل نشود توجه به عناصر شعری و زیبایی شناسی آن تحت تاثیر قرار میگیرد.
جدای از مساله قالب و وزن آنچه در باب محتوای آن میتوان گفت این است که شعر از یک روایت معنایی عاشقانه با پیام هجران و اندوه برخوردار است همین که شاعر نوع بیانش موجب تخیل شده و زن را در وجود مرد یا در واقع زن و مرد را تکهای از وجود هم فرض کرده دچار تخیل زیبایی شده است. درد و اندوهی که در کلیت اثر جاری ست میتواند مورد توجه واقع گردد و بار معنایی کلمات نیز همین مساله را تایید میکند. کلماتی همچون گریه. اندوه. شب. شکست. بغض. دیوار. اشک. لب فرو بستن. که از یک جنس معنایی هستند و همنشینی آنها در واقع فرم معنایی شعر را ساخته است.
نکته دیگر نگاه تازهتر به زبان میتواند یکی از جرقههای قابل توجه باشد که نشان از نوگرایی شاعر دارد آنهم استفاده از کلمه محاورهگونهی (هیس) میباشد که در شعر کهن سابقه ندارد
اثر دوم
استفاده از تلمیحات در شعر همواره مورد توجه شاعران است معروفترین و پرکاربردترین تلمیحات در شعر، داستان لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین و ازین نوع داستانهای مشهور است به گمانم میشود با اطمینان گفت هر شاعری حداقل یکبار در شعرش به این دو داستان اشارهای داشته است و مضمون پردازیهای مختلفی انجام داده گاه شاعرانی نیز با آشنایی زدایی از اصل داستان سعی در نوآوری شعری داشتهاند. حال اشاره به کلئوپاترا _از پادشاهان زن در تاریخ_ در واقع استفاده از یک تلمیح بسیار کم کاربرد است در واقع برای مخاطب سوال پیش میآید اینکه این شخص کیست و نقش و ویژگی بارز او چیست و دلیل حضورش در این شعر چیست. همانطور که در مورد اثر نخست اشاره کردم این نوع استفاده خود نشان دهنده روحیه نوگرایی شاعر میباشد که در اثر نخست نیز میشد از روی کلماتی به این نوگرایی اشاره کرد و در واقع یک ویژگی مثبتی به حساب میآید.
حال میخواهم در جزئیات کار به نکاتی اشاره کنم. اول اینکه این اثر نیز همچون اثر نخست که میگفت( در من زنی ست که در اندوه شب شکست) از لحاط فرم معنایی در یک راستا قرار دارند و انگار شاعر در یک بازه زمانی مشخص هر دو را سروده است.
در مصرع دوم (مصرش با آب نیل در سیل است) آنچه که در اینجا مورد نقد واقع میشود نوع بیان است در واقع منظور شاعر این است (مصر را سیلِ نیل برد) . به آبِ نیل در سیل بودن شاید مشکل نحوی هم داشته باشد. اول این آب نیل یک نوع حشو است و وقتی میگوییم نیل و بعدش سیل می آید دیگر نیاز به کلمه آب نیست زیرا نیل در ذات خود آب را دارد.هر چند حضور کلمه ( آب نیل )در مصرع اول به دلیل قرینه سازی با ( آب دیده) در مصرع سوم میباشد. مساله دیگر اینکه (مصر) همان (شهر) است اگر در مصرع دوم مصر را آب نیل ویران میکند در مصرع سوم آب دیده باید چیز دیگری را که به مصر تشبیه شده ویران کند یک چیزی مثل(شهر دل) یا (شهر رویاها)و هم اینکه (در سیل بودن ) نمیتواند معنای (سیل بردن) را به زیبایی برساند. در مصرع چهارم نیز نیازی نیست بگوید( چشم او گریان) زیرا در دو مصرع قبلی به نوعی به گریان بودن چشم بطور مستقیم و غیر مستقیم اشاره شده است.
مواردی ازین دست در این شعر وجود دارد که باید بیشتر توجه گردد تا زبان به طبیعت خود بازگردد و مخاطب را جذب کند
اثر سوم
مساله اصلی در این اثر قافیه پردازی است که در واقع هیچ قافیه ای وجود ندارد تا قالب اثر مشخص گردد
بماند که وزن آن نیز دچار خطاست . و در بسیاری از مصرعها وزن مشخصی احساس نمیشود. برای آموختن وزن شعر روشهای مختلفی وجود دارد. که یک روش آموختن علمی و تکنیکی آن است با مطالعه کتب آموزشی. روش روم حفظ کردن شعر و توجه به آهنگ برخاسته از آن و نهادینه شدنش در ذهن که در واقع به صورت سماعی ذهن را با وزن آشنا میکند.