عنوان مجموعه اشعار : از فصل سوفیات
شاعر : آرزو حاجی خانی
عنوان شعر اول : از فصل سوفیات، ص۹۲روسری ام را به باد دادم
به سمت تو
و خانه ات
که بی ریا و صمیمی بود
ترانه های آبشار
برلبهایت ریخت
پنجره ها را بستیم
وپرده ها را...
عریان شدیم از تمام آرزوهامان
رودخانه ها
به من رسید
با سدهایی که مردمانت
اشتباه کردند وزدند!
داریم از تمام جهان می رویم،
دیگر دنیا به هیچ کس برازنده نیست
عنوان شعر دوم : از فصل سوفیات، ص۸۱توی دستهای کبود جهان
آرزوی روزهای کودکی ات
در اسارت ِخودش
فقط به تو فکر می کرد.
بزرگ شدی
و نمیشود با تو راه آمد
با نبودنت هم
هیچ قصه ای
آرام نمیگیرد
هوا سرده
وخدا هم عصبانی
یه وقت دیدی بارون زد
طوفان شد
تو هم نیومدی
فردا کی منو میبره دکتر؟!
عنوان شعر سوم : از فصل سوفیات، ص۷۶موجودات بی آزاری اند
خیلی....
فقط دوست داشتن را
با هر زنی که می شود
تجربه می کنند
با هر زنی که می شود
نفس کشید
زنده ماند
وقتی بیدار شدی
فیلمنامه ی عقاب را بنویس
که یک شب به ماه
دست کشید و
پرهایش ریخت