عنوان مجموعه اشعار : منتشر نشده
شاعر : محمد مجاهد
عنوان شعر اول : ۱دوبــاره عــاشقــی، دلتنگـی و انـــدوه تکـــراری
دوبـاره غصـه و بی خـوابـی و اشک و عـزاداری
دوباره وحشتِ تنها شدن نـزدیـکِ نـزدیـک است
دوبـاره وضـع نـامطلـوب عشـق و بی خـریـداری
پراز بغضم، مرا جز درقفس هرگـز نمی خـواهنـد
شبیــه مـرغ عشقـی کـه شــدم بـازیچــه انگـاری
اگـر چـه خسته ام اما به پـاس عاشقی خـاموش
بـرای من عـزیـز است این اسارت، این گـرفتـاری
بــه ظاهـر خنـدهٔ تلخـی نشـانـدم بـر لب خشکـم
کـه پنهـان می کنـد غـم را همیـن لبخنـد اجبـاری
عنوان شعر دوم : ..
عنوان شعر سوم : ..
شعر یک هنر زبانی است ،یعنی عنصر زبان همیشه در الویت قرار دارد و هر اتفاقی که در شعر میافتد از فیلتر زبان سنجیده میشود و زبان هم یک حوزهی بسیار گستردهی فرهنگی است و شامل تعاریف گسترده ای میباشد اما موجزتر در شعر میتوان تعریف خاصی برای آن داشت. یکی از مسایل زبانی در شعر ایجاد یا در واقع کشف روابط مختلف بین کلمات است که به آن موسیقی درونی نیز میگویند. شاعر با توجه به وجود لایه های معنایی و غیرمعنایی مختلف بین کلمات اقدام به استخدام هرکلمهای میکند و در واقع کلمات در شعر بایست سنجیده و فکر شده حضور داشته باشند. زیرا شعر با هر متن دیگر فرق میکتد شعر را میتوان اوج و بلوغ هر زبان نامید. ازین رو با داستان و نثر و متون دیگر تفاوتهای زبانی گستردهای دارد.بر اساس این مقدمه اثر پیشرو را بررسی کرده و ریزتر در مورد آن به نکاتی اشاره میکنم.
شاعر از عواقب یک عشق خبر میدهد از عشقی که آن را قبلتر تجربه کرده است و میداند که دلتنگی و اندوه و غصه و بی خوابی و اشک و... دارد و در طول شعر که پنج بیت است به این موارد میپردازد. علت اینکه شاعر آنچنان از جنبه مثبت و شیرین عشق حرف نمیزند همین تکراری بودن ان است یعنی یکبار آن را چشیده و تلخی هایش را دیده و شکست خورده. مفهوم کلی شعر همین است. که یادآور غزلی از حسین منزوی است: (دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس/دوباره عشق دوباره هوی دوباره هوس)
که در اینجا منزوی عشق دوم را هم تازه و هیجانی و پر از تلخی و شیرینی میداند همچون عشق نخستین.
حال لازم میدانم بیت به بیت اثر پیش رو را از لحاظ فنی بررسی کنم.
در مصرع نخست کل پیام شعر ارائه شده است و تکلیف مخاطب روشن میشود و درواقع همین پیام را شاعر تا آخر غزل ادامه میدهد. نکته ای که در این بیت میشود به آن خرده گرفت ردیف شدن مراعات نظیرهای مترادف و همنوع هست که اگر وزن و طول بیت اجازه دهد میتواند همینطور ادامه داشته باشد؛ کلماتی مانند: دلتنگی، اندوه، غصه، بی خوابی، اشک، عزاداری که در واقع یک نوع و از یک جنس هستند و در یک لایهی معنایی قرار میگیرند به نوعی میتوان در اصطلاح گفت شاعر دچار (بیت پر کنی) شده است. و بدتر اینکه این روال در بیتهای بعدی هم ادامه دارد : تنها شدن. وصع نامطلوب. بی خریدار بودن. بغض. در قفس بودن. بازیچه شدن. خسته. خاموش. اسارت. خنده تلخ. اگر توجه کنیم همه این کلمات یک بار عاطفی مشترک دارند و همانطور که گفتم در یک لایهی معنایی قرار میگیرند.در واقع درونمایهای که ازین سلسله کلمات حاصل میشود همان درونمایهی مصرع نخست هست که میشود گفت شاعر شعرش را تکرار کرده است
در بیت دوم از اصطلاح محاوره گونهی (نزدیکِ نزدیک) استفاده شده است که به مساله مدنظر شدت میدهد .حال سوال اینجاست که تنها شدن با این شدت چه ارتباطی میتواند به بیخریدار بودن داشته باشد جز یک ارتباط کلی و عمومی که در همان ترکیب وضع نامطلوب ایجاد شده است.
در بیت سوم وقتی از مفهوم بغض استفاده شده است ذهن مخاطب انتظار دارد این مفهوم ارتباطهای زبانی و معنایی بیشتری با دیگر کلمات بیت ایجاد کند. بغض یادآور باران و ابر و داغ و سوختن و هرچیزی شبیه به این مفاهیم میباشد حال مرغ عشق اسیر در قفس که بازیچه هم هست صرفا یک ارتباط معنایی عمومی در لایه ی اول با مفهوم بغص دارد زیرا مرغ عشق اسیر بدلیل اسارت همانطور که ممکن است بغض کند ممکن است بمیرد یا فریاد بزند یا خودش را به قفس بکوبد و... پس بغض کردنش آنچنان نقش بارزی در بافت معنایی شعر بازی نمیکند.
در بیت چهارم انسان خسته معمولا خاموش و ساکت است دیگر نیازی نیست که از کلمه (اما و اگر) استفاده کرد مگر اینکه نتیجه متضادی ارائه داد و گفت( اگرچه خسته ام اما همچنان به راه خودم ادامه میدهم) چون فرد خسته دیگر نمیتواند به راهش ادامه دهد و (خستگی و راه رفتن) دو امر مخالف هم هستند و کلمات( اما و اگر) در بافت جمله از لحاظ دستوری صحیح است اما در مصرع پیش رو این مساله رعایت نشده است.
البته منظور شاعر از خاموشی این است که اعتراض نمیکند که باز هم این نیز نمیتواند مقابل خستگی باشد.
در کل آنچه که میتوان توصیه کرد پرداختن به مساله لایههای معنایی است. یعنی شاعر بایست روابط مخفی بین کلمات را کشف کند و با گسترش دایره واژگانیاش به روابط چند لایه بین کلمات برسد. وگرنه اثرش برای مخاطب جذابیتی نخواهد داشت