پریم از صدای لالایی




عنوان مجموعه اشعار : آفتابگردان
شاعر : کوثر کوهستانی


عنوان شعر اول : آفتابگردان
کجاست شور غزل های ناب نیمایی؟
تمام شد مگر آن روز های رویایی؟

چه شد که ماند و نماندیم در کنارش ما؟
چه شد که ماند غریب، آشنای زیبایی!

دو روز در دل ما آفتاب مهمان بود
شب آمده است و رسیده است ناشکیبایی

نخواه خواب به چشمان خسته مان برود
برای ما که پریم از صدای لالایی

بیا که باز بیاید نفس به سینه مان
که سخت میگذرد این غبار آلایی

برای ما که کنار تو آفتابگردانیم!
تو را ندیدن و دیدن...چقدر رسوایی!

عنوان شعر دوم : .
.............
..........

عنوان شعر سوم : ......
............
نقد این شعر از : جواد چراغی
با سلام
در این نوبت یک غزل از یک شاعر جوان و تازه‌کار و با استعداد را بررسی خواهم کرد. شاعری که اصول ابتدایی را تمام و کمال میشناسد و آمادگی یک پرواز موفقیت آمیز را دارد. این را با توجه به متن کار پیش‌رو میتوان با اطمینان گفت. شاعر بیت پردازی و قافیه پردازی را خوب بلد است. و مهم تر جمله پردازی در بافت بیت را ، یعنی وقتی جمله‌ای را میخواهد بیان کند بدلیل اجبار وزن و فرم بیت ،زبان بافت طبیعی خود را از دست نمیدهد، حال جدای ازین مسایل میخواهم در باب مضمون‌پردازی صحبت کنم و عناصر تخیل و عاطفه و اندیشه را بررسی کنم، اثر لایه‌های عمقی پیدا نکرده یعنی شاعر در یک لایه‌ی سطحی مشخص حرکت میکند و دست به کشف نمیزند. روابط مخفی بین کلمات برای او مطرح نیست زیرا به موسیقی درونی کار توجه ندارد. سوژه پردازی نمیکند و... دلایل مختلفی نیز میتوان بر آن شمرد که به چند مورد اشاره خواهم کرد ابتدا اینکه شاعر سراغ تشبیه نرفته است و تقریبا شعر خالی از تشبیه است، تشبیه یکی از مهمترین عوامل ایجاد تخیل در شعر است شعری که تخیل در آن ضعیف باشد عناصر دیگرش مثل عاطفه و اندیشه تحت تاثیر قرار میگیرد . ساده ترین نوع تشبیه این است که چیزی را بر اساس مشابهت‌هایی به چیزی دیگر تشبیه کرد وقتی میگوییم (چشمهایی دریایی ) در واقع چشم را به دریا تشبیه کردیم بدلیل ترَ بودنش یا بدلیل آبی بودنش یا بدلیل زلال بودنش که این دلایل وجه‌شبه‌های تشبیه محسوب میشوند.
در اثر پیش رو به این مساله آنچنان پرداخته نشده است.
شاعر در بیت نخست یک اندوه را مطرح میکند که جنبه عاطفی کار را نشان میدهد، حال بخواهیم از نظر محتوایی ان را بررسی کنیم چند سوال مطرح میشود اینکه مفهوم (نیمایی) در جایگاه قافیه علاوه بر معنای سطعی چه رابطه‌ای با کلیت کار یا کلیت بیت دارد ذهن مخاطب در پی ایجاد یک رابطه منطقی بین غزلهای ناب نیمایی و روزهای رویایی است و از خود میپرسد که آیا غزلهای ناب نیمایی باعث ایجاد روزهای رویایی میشود؟ که این در واقع ساده‌ترین نوع برخورد با پدیده هاست. مثل این است که به یک شخص ده نوع غذای متفاوت را بدهیم و هر بار ازو طعمش را بپرسیم و وی در جواب بگوید :(خوشمزه است) در واقع آنچنان اطلاعات و شناختی از آن غذاها به ما نداده است حتی نمیگوید شور است یا شیرین یا ترش یا حتی اسم غذا را هم نمیگوید و ما نمیدانیم که این خوشمزگی مربوط به کباب هست یا آبگوشت. در این بیت نیز همین مساله اتفاق افتاده است شاعر وجود غزل ناب نیمایی را رویایی فرض کرده. همین!

در بیت دوم شاعر از یک شخص مفرد که در واقع میتواند معشوق یا قهرمان داستان باشد حرف میزند اما با جمع بستن فعل (نماندیم ) عاطفه کار را کم‌ میکنیم در واقع انتظار مخاطب این است که بگوید ( چه شد که ماند و نماندم در کنارش من)
در مصرع دوم شاعر در جمله پردازی ضعیف عمل کرده است که در واقع صورت سالمش این باید باشد :(چه شد که غریب ماند آشنای زیبایی)
حال آنچه که موجب این نوع پردازش شده اجبار وزن میتواند باشد.
در بیت سوم عاشق با رفتن آفتاب یا همان معشوق که موجب ایجاد شب و یا همان اندوه میشود ناشکیبا میشود من فکر میکنم بجای ناشکیبایی که نتیجه‌ی این اتفاق است کلمه مناسب‌تری میشد استفاده کرد که ربط آن به آفتاب بیشتر باشد که در واقع تشبیهی است برای معشوق و جزو معدود تشبیه‌های این شعر است. زیرا با رفتن افتاب و آمدن شب انسان ناشکیبا نمیشود.
در بیت بعد که در واقع زیباترین بیت این اثر است شاعر در قافیه پردازی بسیار موفق عمل کرده است و همین مساله سطح عاطفه و نیز موسیقی را بالاتر از بیتهای دیگر نشان میدهد. در این بیت یک نوع پارادوکس عاطفی نیز رخ داده است. لالایی معمولا برای آرامش است ولی وقتی میگوید پریم از صدای لالایی در واقع منظور این نیست که پر از آرامش هستیم و این‌ پر بودن از یک چیز آرامش بخش در واقع به نوعی شلوغی و پریشانی و ناآرامی را نشان میدهد یعنی لالایی که باید آرامش بخش و خواب آور باشد در واقع نتیجه عکس داده است که این اتفاق بسیار زیبا و شاعرانه است و به نوعی شاعر در اینجا از سطح گذر کرده و به لایه‌های عمقی‌تر شاعرانگی حرکت کرده است زیرا از آرایه‌ی کنایه استفاده کرده است

در بیت بعدی بجای کلمه (سینه‌مان) میشود از (سینه‌ی ما) استفاده کرد تا موسیقی بیرونی کار بهتر و زیباتر شود.
کلمه غبارآلایی که در جایگاه قافیه نیز به کار رفته است بنظر موفق نمی‌آید . منظور روزها و لحظات غباری است؟ در واقع مشکل در معنای کلمه‌ی غبارآلایی است شعار غبارآلایی را به معنی غبارآلوده به کار برده است که صحیح نیست غبارآلایی فاعل است و نمیتواند نقش غبار آلوده را به آن داد.

بیت آخر که حسن ختام هر شعری محسوب میشود بایست ضربه معنایی و موسیقیایی خاصی نسبت به دیگر ابیات شعر داشته باشد که در واقع شاعر با این کار میخواهد مخاطب دست پر برود حال در مصرع دوم این بیت یک جمله پردازی ضعیفی ارائه شده است که این اجازه را نمیدهد و در واقع کل شعر را تحت تاثیر قرار میدهد و بنطر شاعر با اوردن این بیت در جایگاه حسن ختام کلیت کار خود را زیر سوال میبرد.
همانطور که پیشتر اشاره کردم شاعر با توجه به کاری که ارائه کرده است و با توجه به بازه سنی و سابقه شاعری اش بسیار مستعد میباشد و میتواند آینده‌ی درهشانی داشته باشد از همین رو سعی بر آن شد تا بیشتر به نقاط ضعف کار اشاره شود تا در تجربه‌های بعدی کارهای به مراتب قابلتری از این شاعر شاهد باشیم

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.