فصل حرکتهای طولی




عنوان مجموعه اشعار : بی عنوان
شاعر : کاوه احمدی


عنوان شعر اول : گلم
تاکه‌اسم‌نازنینت‌آخرِ فال‌منست
شاه‌مرواریددریای‌غزل‌مال‌منست
ابرپربارم‌تویی‌وتشنه‌ی‌باران‌منم
تشنه‌ترازنخل‌های‌خشک‌خوزستان‌منم
گربه‌من‌جاری‌نمیگشتی‌شبیه‌زنده‌رود
اصفهان‌جسم‌سردم بی‌وجودت‌مرده‌بود
مثل‌رقص‌شعربا آهنگ‌باران‌دلنشین
بهترین‌مصداق‌این‌مصرع‌تویی‌ای‌بهترین
انگلیس‌وروسِ عشق‌بی‌زیانت‌بی‌نبرد
ازدل‌قاجاریِ‌من‌شعراستعمارکرد
ازمسیرعشق‌ممنوع‌خودت‌تامن‌برقص
لابلای‌بیت‌هامست‌کن‌وبامن‌برقص
داخل‌چشمت‌نشسته‌کوچه‌باغی باصفا
باوجوداین اثراسکارمیگیردخدا
من‌تورا درلحظه‌های‌خویش‌میکارم‌ گلم
تا ابد،تابعدمرگم‌دوستت‌دارم گلم

عنوان شعر دوم : شاهِ غزل
زندگی را گوشه‌ایی ‌ازکوله‌ات بگذارتا
بال بگشاییم و باهم بگذریم ازکوچه‌ها
شهرقبرستان رویاهاست ای‌بانوی‌عشق
دوزخی‌پرعمق‌وناپیداست ای‌بانوی‌عشق
آسمان بردوش،ماباید ازاینجابگذریم
باید‌از تاریکی‌این‌شهرحالا بگذریم
آه این قلب‌مدرنم را ببرتا باستان
یاکمی‌هم قبل‌تر تا قبل‌ازآغازِ جهان
تاهمانجایی که دستم‌وصلِ دستان‌ِخداست
دست در دستِ خدا رقصی‌وآهنگی‌به‌پاست
پیش‌چشمانِ خدا‌بی‌دلهره‌من‌راببوس
پشت‌ِ درهای عدم بی‌اعتنامن‌راببوس
پیچکانه‌ دور آغوشم‌بپیچ وسبزباش
چندمشت‌از زندگی‌براین‌تن‌سنگی بپاش
قصه‌های عشق را برقلب من سنجاق کن
بعدهم در داخل آن قصه‌ها اتراق کن
قصرشعرم با تو شیرین میشود شاهِ غزل
سلطنت‌کن برهمین اقلیم همراهِ غزل

عنوان شعر سوم : بوسه‌ی خیال
میبوسمت حوالی شعرخیالیم
میسازمت دوباره ای مضمون عالیم
برخیزو بوسه دم کن‌‌وباچاشنی گلاب
آنرا بریزداخل فنجان خالیم
هروقت مینویسمت واژه به واژه‌ام
دیوانه‌میشوند همین دور و حوالیم
آخرلب تورا که پراست ازانار سرخ
پیوندمیزنم به لب پرتغالیم
باصدهزارواژه همین کنج دفترم
میسازمت دوباره ای مضمون عالیم
نقد این شعر از : جواد چراغی
شاعری یک هیجان روحی ست که ابتدا عاطفه و اندیشه و بعدها تمام‌ زندگی فرد را از آن خود میکند به ظاهر حلول آن در زبان است اما یک نوع جهان بینی و هستی شناسی ست و فردی که دچار آن است جهان برایش تعریف دیگرگونه‌ای دارد. این نوع جهان بینی قسمت هرکسی نمیشود پس آنکس که برای شاعری انتخاب شده است سعادتمند است.
دوست جوان شاعرمان که در ابتدای این مسیر قرار دارند با توجه به اثاری که ارائه کرده‌اند بسیار با استعداد و با ظرفیت هستند و میتوان آینده روشن و همواری را در شعر برایشان پیشبینی کرد
سه اثر در قالب مثنوی و غزل از ایشان پیش روی ماست کرد که سعی بر آن است بصورت جزئی و بیت به بیت به نکاتی مهم در متن آن اشاره شود .
اثر نخست: یک مثنوی با درونمایه‌ی عاشقانه با رگه‌هایی از شعر وطنی است.

وطنی ازین جهت که سوژهایی در آن به کار رفته که از شعر عاشقانه‌ی صرف فاصله گرفته است سوژه‌هایی همچون خوزستان. زنده رود. اصفهان.انگلیس. روس. قاجار. وجود این کلمات در یک شعر عاشقانه توجیه منطقی ندارد ازین رو میگوییم که یک شعر وطنی است.
شعر در بیت نخست با یک مضمون عاشقانه شروع میشود. اسم نازنین معشوق که موجب شده است تا عاشق ،غزلهای والایی بنویسد. در بیت دوم با یک تغییر جهت و ورود کلمه خوزستان شعر رنگ و بوی وطنی میگیرد البته صرفا با وجود این کلمه در یک بیت نمیتوان گفت که شعر راجع به ایران خواهد بود در ادامه با توجه به حضور دیگر کلماتی ازین دست است که میگوییم شعر به مفهوم وطن پرداخته است. در این بیت که (منم) به عنوان ردیف میباشد در مصرع فرد نیز به کار رفته است. تکرار ردیف در مصرع فرد که قافیه ندارد تاثیر منفی بر روی موسیقی بیرونی شعر دارد.
در بیت سوم ترکیب (اصفهان جسم سردم) زیبایی شعر را دوچندان کرده است و ارتباط کلمه (جسم سرد) با (زنده) که یک تضاد محسوب میشود جلب توجه میکند.
در بیت چهارم یک تصویر انتزاعی غیر قابل درک وجود دارد (رقص شعر با آهنگ باران) ذهن مخاطب در تخیل خود نمیتواند ازین تصویر درکی داشته باشد. رقص شعر یعنی چه و شعر چگونه میرقصد آنهم با آهنگ باران ؟ هرچند در اصطلاح شعر را رقص زبان میدانند و مفهوم رقص را میتوان تا حدودی بر آن نسبت داد. در مصرع دوم نیز اتفاق و حرکت تازه‌ای رخ نداده است تا بتواند تصویر مصرع نخست را توجیه کند.
در بیت پنجم حرکت شاعرانه ای که اتفاق افتاده است مربوط به همین ترکیب (انگلیس و روس عشق بی زیان) و (دل قاجاری) میباشد. که شاعر بین یک‌ مساله عاشقانه و تاریخی_ سیاسی پیوند جالبی ایجاد کرده است.
بیت ششم. آنچه در این بیت کمی گنگ به نظر می آید رقصیدن از مسیر عشق ممنوع خود تامن میباشد که تصویر واضحی ارائه نمیدهد.
بیت هفتم.در این بیت آنچه به کل مردود میباشد حضور کلمه (اسکار) است به چند دلیل نمیتوان جایگاهی برای این کلمه در شعر آنهم غزل کلاسیک تعریف کرد: غیرفارسی بود آن. عدم پشتوانه و ارجاع تاریخی آن . موسیقی نامتجانس آن.
حضور کلمات تازه و کم‌کاربرد در غزل یا کلا در شعر نیاز به مجوزهایی دارد که در غیر این صورت تاثیر منفی آن ابتدا بر زبان و سپس بر موسیقی خواهد بود. هرچند از نظر معنایی حضور این کلمه کاملا به جا باشد.
در بیت آخر کلمه شبه‌عامیانه‌ی (گلم) آنهم در نقش ردیف آنهم در بیت آخر که حسن ختام یک شعر است دلنشین نیست و کج سلیقگی محسوب میشود.

اثر دوم

این اثر نیز در قالب مثنوی ست
اندیشه و روایت قابل توجه و موفقی در شعر جاری ست . یک دیدگاه فلسفی_عاشقانه که جای این نوع دیدگاه در شعر امروز بسیار خالی ست و شاعر باهوش میتواند از همین فرصت برای خلق شاعرانگی‌های تازه سود بجوید. شعر با یک فضاسازی انتزاعی شروع میشود :(زندگی را در گوشه‌ای از کوله قرار دادن) این نوع فضاسازی در واقع یک نگاه عاطفی به مساله تخیل میباشد شاعر با مدد از لایه های ابتدایی عاطفه به سمت تخیل میرود. آنجا که میتوان زندگی را در یک‌ کوله جای داد تخیل ایجاد میشود و آنچه که مصداقی برای این زندگی داخل کوله است برگرفته از عاطفه شاعر است که در ادامه شعر این عاطفه گسترش پیدا کرده و تشریح میشود.
مواردی را میتوان در این اثر برشمرد که اگر تصحیح شود به نفع کلیت کار تمام خواهد شد از جمله در بیت چهارم کلمه مدرن در ترکیب (قلب مدرن ) از لحاظ زبانی هیچ همخوانی با کلیت کار ندارد زیرا جنس کلمات تشکیل دهنده این اثر با این کلمه جور نیست.
تصاویر انتزاعی جنبه بارز و قابل توجه اثر است تصاویری همچون :(دوزخ پر عمق. آسمان بر دوش. دست وصل دستان خدا. با خدا رقصیدن.تن سنگی. سنجاق کردن بر قلب.)
و نیز بعضی ترکیبات قابل توجه از جمله :(قبرستان رویا. درهای عدم. تن سنگی. قصر شعر. شاه غزل. ) که میتواند یکی از جرقه‌های موفقیت این شاعر تازه‌کار و جوان باشد و در ادامه شاعری اش با حرفه‌ای تر شدن و به سمت استعاره رفتن اتفاقهای تازه‌ای را در شعر او رقم بزنم .

اثر سوم

در این اثر مساله اصلی وزن عروضی ست. چند جا شکست وزنی اتفاق افتاده است . وزت شعر بر اساس ارکان نفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن میباشد. در مصرع دوم بیت نخست وزن شکسته است. هجای بلند (ای) باید هجای کوتاه باشد. در مصرع نخست بیت دوم نیز وزن شکسته است در کلمه (چاشنی) حرف (ش) از تلفظ جا میماند. در واقع (چاش) یک هجای کشیده است ولی به اجبار وزن بلند تلفظ میشود که صحیح نیست.
در بیت سوم نیز مصرع نخست کلا خارج از وزن مدنظر میباشد. در مصرع دوم نیز هجای کشیده (دور) از وزن خارج است باید یک هجای بلند جایگزین آن شود.
بیت چهارم (آخر لب تو را که پراست از انار سرخ
پیوند میزنم به لب پرتقالیم) در این بیت یک تقابل و تجانس بسیار زیبا بین انار و پرتقال اتفاق افتاده است و کلمه پیوند زدن که یادآور عمل پیوند زدن در درختان میباشد بیت را به سمت یک فرم فکر شده برده است. و نیز ترکیب لب پرتقالی میتواند یک ترکیب تازه و نو محسوب شود.
در بیت آخر نیز مصرع دوم که تکرار مصرع دوم بیت نخست است همانطور که گفتم خارج از وزن میباشد.
گفتنی است در این نوع وزن که یک وزن‌ پر کاربرد نیز میباشد صرفا یک اختیار شاعری در رکن دوم میتواند وجود دلشته باشد آنهم تبدیل دو هجای کوتاه به یک هجای بلند است. که در مصرع‌های مشکل‌دار اشاره شده این تبصره رعایت نشده است.
سخن آخر اینکه دوست شاعرمان در فصل حرکت طولی قرار دارند و در این فصل تا میتوانند باید پر کار باشند و دست به تجربه ها و آزمونهای مختلفی بزنند .

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۳
جواد چراغی » شنبه 18 تیر 1401
موفق باشید
کاوه احمدی » دوشنبه 13 تیر 1401
در نهایت ممنونم از نظر بسیار سازنده‌ و والای شما
کاوه احمدی » دوشنبه 13 تیر 1401
سلام خدمت جناب چراغی عزیز باید عارض شم منظوراز رقص شعر با آهنگ باران اون حس و حال شاعرانه‌اییه که خودم با بارش باران متوجهش میشم و خب برای خودم شعر ساز بوده واسه همین تو خیالات من شعر با آهنگ باران با صدای باران به رقص میاد تعبیر گلم رو من دیدم تو خیلی شعرا و سوما اینکه مرحوم فروغ فرخزاد تویکی از مصاحبه هاش میگه به من چه که انفجار شاعرانه‌نیست احساس که داره شاعرانه‌ش میکنیم من تو شعرامروز دیدم که طرف چشم یارشو تشبیه کرده به روسیه و ناتو و و و خب اینام شعره و احساس داره

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.