عنوان مجموعه اشعار : رود
شاعر : علی حسینی اصیل
عنوان شعر اول : رودتقدیم به او که نامش را ابتدای کتاب ها می نویسند...
خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
ابری است آسمان نگاهم بدون تو
آوارگی است اول راهم بدون تو
سربازهای من همه از یک قبیله اند
باریدن است سهم سپاهم بدون تو
این رود را به سمت خودت رهسپار کن
راهی شده به مقصد چاهم بدون تو
با سنگ های چاه مرا هم نشین نکن
من کودکی بدون پناهم بدون تو
سد ها برای کشتن من صف کشیده اند
درگیر باتلاق گناهم بدون تو
یک بار بی نگاه تو پیدا نمی شوم
شب های تار اول ماهم بدون تو
علی حسینی اصیل
عنوان شعر دوم : **
عنوان شعر سوم : **
مساله مضمون پردازی یا مضمون سازی یا مضمون آفرینی در شعر کلاسیک علیالخصوص غزل نقش پررنگی دارد. این ویژگی که در واقع ویژگی بارز شعر سبک هندی میباشد در غزل امروز بخصوص غزل دو سه دهه اخیر حرف اول را زده است شاعر با کشف سوژههای گوناگون مضمون بیتهای را مشخص کرده و از کلیت کار باز میماند. که تمام انرژیاش صرف همین کشفهای یکنواخت میگردد. در اثر پیش رو که برای نقد ارسال شده همین مساله کاملا مشهود است. همانطور که میبینیم شاعر در بیت نخست از نگاه و تشبیه آن به آسمان ابری سخن گفته است و حتی در مصرع دوم سوژه را تغییر داده و به نوعی دچار تکمصرعسرایی شده است و کار از تک بیت سرایی گذشته. که اینمساله موجب سر درگمی مخاطب میشود. آوارگی در اول راه چه ربطی به آسمان ابری و چشم معشوق دارد؟.
در بیت دوم نیز یک سوژه تازه وارد فرم معنایی اثر شده : (سرباز...)
و در بیت سوم یک سوژه دیگر (رود) و همچنین در بیتهای و مصرعهای دیگر سوژههای جدیدی به کار گرفته شده است(چاه. سنگ. کودک بی پناه. سد. باتلاق. اول ماه) . اما آنچه که شاعر را قانع به استفاده ازین سوژههای رنگارنگ در هر بیت و حتی در هر مصرع کرده انتخاب نوع ردیف میباشد. ردیف (بدون تو )به کلیت کار یک فرم مشخص و یکنواخت داده یعنی هر حادثهای که رخ میدهد دلیلش عدم حضور تو بوده و در واقع محور عمودی کار با این کارکرد ردیف حفظ شده است. اما این کافی نیست. بلکه میشود ازین نوع ردیف خرده نیز گرفت که تخیل و روایت و اندیشه را در اختیار خود میگیرد و شاعر را به دنبال خود میکشد. اساسا ردیفهای خاص و اسمی این ویژگی را دارند .و در بسیاری مواقع توسط شاعران صاحب اندیشه مردود اعلام شده است هرچند هر شاعری ازین نوع ردیفها استفاده کرده است.
حال برای درک بهتر بعضی مسایل جزئینگرتر در مورد هر بیت به نکاتی اشاره خواهم کرد.
بیت نخست .علاوه بر موارد پیشتر اشاره شده که ربط آسمان ابری به آوارگی اول راه چیست باید به اینمورد نیز اشاره کرد که در مصرع دوم نوع بیان ضعیف است آنچه که مراد شاعر بوده این جمله است: (بدون تو در اول راه دچار آوارگی میشود) حال بیان این جمله را مقایسه کنید با مصرع مدنظر : (آوارگی است اول راهم بدون تو) مساله جابجایی ارکان جمله در شعر یک اتفاق معمول و جا افتاده است اما به شرطی که به زبان و بیان شعر لطمه نزند و حتی موسیقی آن را تقویت کند.
بیت دوم. مساله اصلی در این بیت ربط معنایی دو مصرع با یکدیگر میباشد. از یک قبیله بودن سربازها چه ربطی به مساله باریدن دارد؟ و هم اینکه باریدن چگونه سهم سپاه میشود؟ هیچ یک سوژههای بیت کمترین ارتباط معنایی با همدیگر ندارند یا آنقدر گنگ است که برای مخاطب قابل درک نیست.
بیت سوم.
کلمه (این) در ابتدای مصرع که نقش اشاره را دارد دقیقا به کدام رود یا سوژه اشاره میکند؟ کدام رود را؟ و هم اینکه معنای کلمه رهسپار نمیتواند به معنی راهنمایی کردن یا جذب کردن باشد چون در واقع منظور بیت این است :(این رود را به سمت خودت جذب کن ) .رهسپار کردن به سمت خود منطق معنایی ندارد.
مساله دیگر اینکه در مصرع دوم باید گفت (راهی شده به مقصد _چاهی_ بدون تو) کلمه چاهم یعنی چاهی که متعلق به من است و راهی شدن رود به سمت چاه من یعنی چه و اصلا چاه من کجاست و چاه من چیست ؟ اگر منظور از چاهم (وجود من) است باید گفت که این مفهوم را نمیتوان برداشت کرد.
بیت چهارم.
در این بیت به نوعی میشود به اسطورهی یوسف نیز رسید که انگار شاعر میخواهد بطور غیر مستقیم به آن اشاره کند و با توجه به سرنخهای موجود در بیت این مساله پررنگتر میشود. سرنخهایی مانند. چاه. کودک.
اما سوال اینجاست که منظور شاعر این است که از یار یا معشوق میخواهد او را در چاه نیندازد؟ یا او را در چاه رها نکند؟ یا توجیهش با توجه به مصرع قبلی است که باید آن را موقوفالمعانی در نظر گرفت؟
بیت پنجم.
شخصیت بخشی به پدیدهای مثل سد و نقش دادن به آن آنهم نقشی جدای از نقش ذاتیاش بدون منطق شعری و منطق معنایی ضعف اصلی کار است. جمع بستن سد. صف کشیدن سدها. آنهم برای عمل کشتن من یا همان رود. این موارد قابل درک نیست.
یعنی شاعر میگوید سدها برای از بین بردن رود صف کشیده اند چون رود درگیر باتلاق میباشد؟
جرم رود مشخص نیست و اگر جرمش باتلاق شدن است ارتباط آن با سد قابل قبول نیست.زیرا در واقعیت این دو پدیده سد و باتلاق در راستای یکدیگر نیستند.
بیت ششم.
شاعر در این بیت نیز سوژه را کلا عوض میکند و بعد از سه بیت موقوف المعانی که تقریبا در مفهوم رود ساخته شده بود به مفهوم ماه و نگاه میرسد. در واقع مخاطب ازین حرکت جا میخورد. سوژه اصلی در این بیت خورشید میباشد که بدون حضورش اثری از ماه نیست..
همانطور که در جایجای این یادداشت اشاره کردم مشکل اصلی اثر پیشرو وارد کردن سوژههای رنگارنگ به فرم معنایی شعر و رها کردن این سوژهها بدون ایجاد ارتباطهای محکم میباشد که علاوه بر اینکه شاعر محکوم به تک بیت سرایی شده بلکه در بیشتر موارد تک مصرع سرایی نیز کرده است. علت اصلی این مساله هم حضور پررنگ ردیف اسمی در شعر است که درواقع شعر را از دست شاعر درآورده و به دنبال خود کشیده است.
علاوه بر این به نکات مثبتی نیز میشود اشاره کرد که در واقع شاعر میتواند با تکیه بر آنها به قوت شعرش بیفزاید از جمله ذهن تصویر پردازی . سوژه یابی. تخیل پویا. که اگر همه موارد را بتوان با ارتباطهای منطقی و شعری پیش ببرد میتوان انتظار اتفاقهای روشن در یک اثر ادبی داشت.