عنوان مجموعه اشعار : گلشن اشعار
شاعر : علی باقری
عنوان شعر اول : درس آموز از نبی و از علیبسم اللّه الرّحمن الرّحیم
بر محمّد می دهد رحمان سلام
جبرئیل و روح و میکائیل هم
بندگانش آدم و عیسی مسیح
یوسف و یعقوب و اسماعیل هم
روح قرآن است ونامش آمده
در کتاب اصلی انجیل هم
پاک طینت٬ مخلص وپرهیزکار
بود احمد مَهبطِ جبریل هم
درس آموز از نبیّ و از علی
با عمل آن را نما تکمیل هم
بی خبر می آید ای غافل أجل
پس سزاوارست گه تعجیل هم
می چشد هر نَفْس طعم ِمرگ را
می رسد نوبت به عزرائیل هم
اصل و ریشه داشتن خوب است لیک
بود فرزند نبی قابیل هم
نیست یکسان حال دوران غممخور
می شود سختیِ آن تعدیل هم
دل چو شد آلوده با چرکِ گناه
هست لازم توبه و تغسیل هم
عادلانه حکمکن همچون علی
گر چه باشد متّهم فامیل هم
شامگاهان ساعتی قرآن بخوان
گاه آهسته گهی ترتیل هم
می دهد دل را جلا یادِ خدا
عشق ورزیدن و تهلیل هم
می توان همچون بزرگانکار کرد
در کنارش خدمت و تحصیل هم
مستی و غافل بدان فرعونِ دون
می برد فرمان زِ موسی نیل هم
می شود پیروز ایران گر دهند
ائتلافی دشمنانتشکیل هم
عنوان شعر دوم : عاشقانهبسم اللّه الرّحمنالرّحیم
می خوانمت همیشه اگر چه نخوانیَم
تنها تویی امید من و زندگانیَم
در این جهان بدون تو دلگیرم و اسیر
با تو سبک شبیهِ ملَک آسمانیَم
دست از طلب نمی کشم ای ماه رو بدان
می آیم از پنجره از در برانیَم
امواج سهمگینِ بلا می برند مرا
کِی می شود زِ لطف به ساحل رِسانیَم
با شعر گفتن از دَهنم شهد می ریزد
بی شک زِ توست عشقم و شیرین زبانیَم
گویند صبر موجب فرج شود جانا
هستم در انتظار بِده مژدگانیَم
عنوان شعر سوم : عشق یعنیبسم اللّه الرّحمنالرّحیم
عشق یعنی پر شدن از مهر ِ رب
اشک ها و ناله های نیمه شب
عشق یعنی قطره ای دریا شود
گمشده در خویشتن پیدا شود
عشق یعنی سجده هنگام سحر
تابناکی بهتر از شمس و قمر
عشق یعنی زندگانی در طلب
فارغ از جا و مکان و روز و شب
آنچه که موجب میشود یک متن را شعر نامید و متن دیگر را داستان و متن دیگر را مقاله و... چیست؟ این مهمترین و اصلیترین سوال در ادبیات است که جوابهای بسیاری میتوان بر آن شمرد. و به جواب واحدی نرسید، در تعریف علمی عناصر سازنده یک متن را شرط اصلی قلمداد میکنند که در این حالت تکلیف متنهای مختلف همچون داستان، مقاله ، خبر، متن علمی و... بطور کامل روشن میشود اما تکلیف شعر همچنان مبهم است حتی با بررسی کامل عناصر شعری باز نمیتوانیم بطور کامل و دقیق تعریفی از شعر ارائه دهیم که بگوییم چه عاملی باعث میشود یک متن را با دارا بودن تمام عناصر، شعر نامیده زیرا در بسیاری موارد متونی هستند که تمامی عناصر شعری را دارند اما به شعریت نرسیدهاند پس در اینجا عامل دیگری دخیل هست که نمیتوان تعریف روشنی برای آن ارائه داد. که آن عامل همان (آن) شعری ست همان اتفاق و حرکت شگفت انگیز که منجر به خلق میشود. حال جدای از آن عامل مبهم در نقد علمی عناصر مشخص و تعریف شده شعر مدنظر قرار میگیرد و میتوان با بررسی عناصر پنجگانه یا ششگانه شعر یک متن را کنکاش کرد و درباره آن به نکات گوناگونی اشاره کرد. عناصر شعری عبارت است از ( خیال، عاطفه، موسیقی، زبان، اندیشه،و فرم) که هر کدام تعریف مجزایی دارد و در یک فرم واحد موجب به شعریت رسیدن یک متن میشود
در آثار پیشرو قصد دارم عناصر شعری را بررسی کنم تا باتوجه به آن نکات ضعف و قوت اثر را شناخت. در اثر نخست شاعر دچار شعار نصحیتگونه شده است بخصوص در ابیات آخر مثل (درس آموز از نبی و از علی)، تا آخر. باید اشاره کرد شاعر معاصر وظیفهی نصیحت و نشان دادن راه را ندارد .شاعر بایست جهان خودش را بازگو کند و دریافتهای خودش را از جهان بیرون ارائه دهد پس ازین رو شعر شاعر در واقع جهانبینی او محسوب میشود. شاعر وظیفه و حق ندارد امرونهی کند این یک طرف ماجراست. طرف دیگر ماجرا به شعریت رسیدن یا نرسیدن این دیدگاه است. آیا میتوان عنصر تخیل یا اندیشه یا عاطفه را وارد مفاهیم نصیحت گونه کرد؟ مثلا آنجا که میگوید: (میتوان همچون بزرگان کار کرد/ در کنارش خدمت و تحصیل هم) عناصر شعری را در کجای این نوع بیت میتوان تعریف کرد؟ اینجاست که میگوییم این اثر به شعریت نرسیده. سادهترین راه اثباتش نیز این است که وزن و قالب را از آن بگیریم، چه چیزی باقی میماند؟ :(مانند بزرگان میتوان در کنار کار خدمت و تحصیل هم کرد) کجای این جمله رد و نشانی از شعر را با خود دارد؟ ضرورت این وجود این نوع جمله چیست؟
همانطور که گفتم معاصر بودن یعنی کشف خود و به تبع آن کشف جهان. زیرا معنای جهان در درون خود انسان نهفته است برای کشف جهان نباید جای دوری رفت. ازینرو مشکل اصلی اثر پیش رو جدای از تمام مسایل فنی و تکنیکی این است که شاعر به خودش توجه نکرده و جایگاه خودش را نشناخته است. شاعر معاصر نباید خود را در جایگاه مصلح اجتماعی و پیامبر و فرستاده فرض کند.
اثر دوم
اولین خطای این اثر مشکل وزنی آن در بعضی ابیات میباشد. وزن سالم شعر بر اساس (مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن) میباشد که به ابیات مدنظر اشاره خواهم کرد. بیت دوم باید اینگونه نوشت :(با تو سبک چنان مَلَکِ آسمانیام) تا کلمه ملک با کلمه آسمان حالت ترکیبی میدا کند و بصورت( ملکِ آسمانی) تلفظ گردد.
در بیت سوم قبل از کلمه (پنجره) یک هجای کوتاه نیاز هست تا مشکل وزنی آن حل شود
در بیت چهارم کلمه( میبرند) باید بصورت مفرد (میبرد) استفاده شود .زیرا در غیر اینصورت یک هجای کوتاه از وزن بیرون میزند
بیت پنجم کلمه( میریزد) خارج از وزن است که مجبوریم بصورت (میرِزد) تلفظ کنیم که صحیح نیست.
بیت ششم نیز کلمات فرج و جانا خارج از وزن است.
علاوه بر مساله وزن عروضی نکاتی دیگر نیز قابل اشاره است از جمله اینکه در بیت نخست تفاوتی بین (من) و( زندگانیام) نیست پس نیاز به تفکیک این دو کلمه نیست که بگوییم تنها تویی امید من و زندگی من.
در بیت دوم سبک و آسمانی هر دو صفت هستند و استفاده دوتا صفت همسو برای یک اسم مورد قبول نیست. سبک بودن و آسمانی بودن هر دو در یک دایره معنایی قرار دارند.
در بیت سوم مثل معروف (از در میرانمش از پنجره میآید) به خوبی استفاده شده است.
در بیت پنجم کلمه (عشقم) در مصرع دوم توجیه معنایی ندارد.
اثر سوم
در واقع میشود گفت یه اثر ناقص میباشد که شاعر نتوانسته از عهده قالب برآید. با توجه به ویژگیهایش که هر بیت دارای قافیه مجزا میباشد در قالب مثنوی ارائه شده است اما قالب مثنوی معمولا برای مفاهیم روایتی طولانی استفاده میشود که ازینرو چهار بیت برای مثنوی معمول و قابل قبول نیست. جدای ازین از لحاظ فرم معنایی نیز شعر تمام نشده، شاعر تعاریفی از عشق ارائه داده و صفاتی را به آن نسبت داده اما این تعاریفی به جایی نرسیده و بی تکلیف رها شده. پس با اینحساب مشکل اصلی این اثر انتخاب نامناسب قالب و محتوای ناقص آن میباشد.