مسیر روشن




عنوان مجموعه اشعار : گم‌شده در تهی...
شاعر : نازنین زهرا حاصلی


عنوان شعر اول : درمان نکرد
باز هم شعر و غزل درد مرا درمان نکرد
خنده‌های بر لبم اشک مرا پنهان نکرد

باز هم فهمیده‌اند عالم که از عشقت پُرم
ای دریغا، قلب تو عشق مرا مهمان نکرد

بی سر و جانم ولی هر روز عاشق تر شوم
چون خرابه نیمه‌جانم عشق تو سامان نکرد

رفتی و مانده فقط اشک و یه دنیا حسرتم
آنچه با قلبم تو کردی سیل و طوفان نکرد

بی تو من در خاطراتت غرق و مستم سالهاست
عقل و منطق این جنونم را چرا کتمان نکرد؟

باز من تنهای تنها باز پاییز و خیال
شسته‌ای قلب مرا از هرکسی، باران نکرد

این خیانت‌ها که دیدم از تو و چشمان تو
در درون قصه و افسانه‌ام یاران نکرد

جان من بودی و من مست تو و چشمت بُدم
لیک تو جانم گرفتی مرگم عشق پنهان نکرد



عنوان شعر دوم : پیش تو کم بود
یک عمر اگر از تو و عشقت پر و مستم
گر چشم تو و موی تو باشد همه هستم
یک عمر اگر شعر بگویم و غزل‌ساز
یک عمر اگر جان و دلم من به تو بستم

یارا و نگارا صنما، پیش تو کم بود...

از عشق چه شبها که نخفتم من مجنون
از درد و دلم باز نگفتم من محزون
در قلب غمینم پر از درد فراق است
لیکن به خدا هم که نگفتم من محزون

یارا و نگارا، صنما پیش تو کم بود...

از جام می چشم سیاه تو چه مستم
آن سرخی لب‌های تو گشته همه هستم
عاشق شدم و باز پر از شور و امیدم
عشق تو مهرت شده جانا همه هستم

یارا و نگارا، صنما پیش تو کم‌ بود

گر کل دو عالم به دو پای تو بریزم
از خویش به آغوش تو هر دم بگریزم
من ترک کنم کل وجودم به بَر تو
با خلق شب و روز برای تو ستیزم

یارا و نگارا، صنما پیش تو کم بود...

از عشق ببین پُر شده است کل وجودم
عشق تو همه دار و ندار، بود و نبودم
دائم تو ببین از تو بخوانم و بگویم
با این همه گو قلب تو را من نَرُبودم؟

یارا و نگارا، صنما پیش تو کم بود...

هر چند که عاشق نشدی یار نماندی
لیکن دلم را هرگز تو نراندی
من منتظر گفتن از عشق تو بودم
آوخ که برایم از عشق نخواندی...

یارا و نگارا، صنما پیش تو کم بود؟

عنوان شعر سوم : خلوت من
باز هم پنجره را باز بکردم شاید،
که بتابد خورشید
بر اتاق تاریک،
بی کسی و حسرت،
من اسیر غربت،
طعم تلخ قهوه
بوی عود و یک شمع
آه از خلوت من...
نقد این شعر از : جواد چراغی
شعر اوج زبان است. جایی که زبان به شگفتی میرسد و آفرینش اتفاق می‌افتد اینجاست که شاعر از همه قاعده‌ها بالاتر می‌ایستد و زبان در خدمت اندیشه‌ی او قرار میگیرد. حال با این جایگاه والایی که شعر دارد فرض کنید یک شخص ۱۶ ساله که طبیعتا هنوز نسبت به خیلی از ظرایف و پیچیدگی های زبانی آشنایی ندارد اما وارد حوزه شعر شده است این مرحله شگفت انگیز زبان است. اگر اسم این معجزه نیست پس چیست؟ اینجاست که مساله استعداد ذاتی و جوشش مطرح میشود. در این مرحله شاعرانگی قدمهای اولیه‌اش را طی میکند و دست شاعر را گرفته و با خود وارد دنیای رنگارنگی میکند که پیش ازین جایی ندیده است. اما مساله استعداد ذاتی نمیتواند صرفا همه این دنیای رنگارنگ را به شاعر تازه‌کار بنمایاند که شاعر بخشهای محدودی از آن را میبیند و درک میکند برای اینکه شاعر تازه‌کار بتواند این دنیای رنگارنگ را کشف کند نیاز به علم دارد به آموزش و تلاش تا بتواند در حد توانش زیبایی‌های بیشتری را تجربه کند. پس ازین‌ مرحله به بعد شاعر باید تلاش کند اموزش ببیند تمرین کند مطالعه کند و تا آنجا که میتواند خود را از لحاظ علمی غنی کند. تا بتواند آن استعداد جوششی را با کوشش به مراحل والا برساند.
نکاتی در باب متن آثار ارسالی:
اثر نخست. اولین مساله یک مورد خطای وزنی در مصرع دوم بیت آخر میباشد که کلمه (مرگم) و (عشق) خارج از ارکان وزن است.
مساله دیگر در بیت چهارم کلمه (یه دنیا) از لحاظ اصول رسمی نوشتاری صحیح نیست که بایست (یک دنیا) باشد. در یک شعر کلاسیک با زبان معیار و رسمی نمیتوان صورت گفتاری و محاوره‌ی کلمات را استفاده کرد.
در مورد کلیت غزل باید گفت که از لحاظ اصول اولیه و ملزومات قالب همچون قافیه و ردیف و وزن مشکل آنچنانی وجود ندارد و شاعر توانسته به این مرحله از موزون نویسی برسد مرحله ‌ای که شاید بسیاری از شاعران تا سالها با آن درگیر هستند ازین‌رو میتوان به آینده شاعر بسیار امیدوار بود.
مساله دیگر نوع ارائه معنا در بافت جمله ست. یعنی یک جمله بر اساس قاعده باید ابتدا بصورت سلیس و روان مفهومی را انتقال دهد. بطور مثال در مصرع (چون خرابه نیمه جانم عشق تو سامان نکرد) عدم توجه به جنس فعل موجب شده تا معنا جمله گنگ باشد و حتی از لحاظ دستوری نیز دچار مشکل شده است که صورت صحیح آن باید این باشد:(چون خرابه نیمه جانم عشق تو سامان نداد)
یا در مصرع (شسته‌ای قلب مرا از هرکسی باران نکرد) منظور شاعر این جمله میباشد ( قلب مرا از همه شسته‌ای آنچنان که حتی باران نمیتواند بشورد) اما آنچه که در مصرع مدنظر ارائه شده از لحاظ نحوی سالم نیست.
پس ازین رو اولین مساله‌ای که شاعر بایست به آن توجه کند این است که بتواند بدون اینکه وزن و قافیه محدودش کند جمله سازی‌های سالمی ارائه دهد. تا به یک زبان سلیس و فصاحت کلام برسد.

اثر دوم.

به چند نکته فنی نیز در این اثر اشاره خواهم کرد که میتواند در راستای پیشرفت شعر مثمر ثمر واقع گردد.
نکته نخست مربوط به مصرع (یارا و نگارا صنما پیش تو کم بود) که در پایان هر بند تکرار میشود. کلمات یارا و نگارا و صنما هر سه خطاب به یک شخص است و در واقع مترادف یکدیگر محسوب میشوند و عناوین مختلفی برای مورد خطاب قرار دادن معشوق میباشد. تکرار آن در یک مصرع آنهم مصرعی که خود دائم در حال تکرار است به ضرر موسیقی شعر تمام شده . نکته دیگر اینکه( پیش تو کم بود) در همه بندها نتوانسته به معنا وصل شود و مفاهیم هر مصرع را پوشش دهد. در بند اول میگوید اگر فلان باشم و فلان کار را انجام دهم پیش تو باز کم است، که قابل توجیه است. اما همین فرم معنایی در بندهای دیگر نیز بایست تکرار شود که در بند دوم و بند آخر این ارتباط معنایی کمرنگ‌تر شده است.

نکته دیگر خطای وزنی موجود در بعضی مصرع‌ها میباشد
در مصرع (از عشق ببین پر شده اس کل وجودم) حرف (ت) در کلمه (است) از وزن می افتد.

در مصرع (عشق تو همه داروندار بود و نبودم) که در کلمه( ندار) حرف( ر )خارج از وزن است.

مصرع (لیکن دلم را هرگز تو نراندی) از وزن خارج شده است توجه کنید هنگام خواندن این مصرع موسیقی و اهنگ روانی که در مصرع ها قبل احساس میشود در اینجا وجود ندارد

همچنین مصرع (آوخ که برایم از عشق نخواندی) نیز وزنش دچار خطا شده.

علاوه بر وزن، باید به بعضی نکات همچون‌ جمله بندی و جایگاه صحیح بعضی کلمات و نیز معنای کلمات نیز توجه گردد.
بطور مثال در مصرع نخست بند نخست کلمه( پر و مست) قابل درک نیست زیرا پر بودن و مست بودن دو مفهوم همسو نیستند.
از تو پر هستم یک مفهوم جداگانه ای دارد و نمیتواند (از تو مستم) را نیز پوشش دهد.

اثر سوم

بعد از دو اثر کلاسیک با یک اثر آزاد مواجهیم که میتوان تاثیرات زبانی را در آن ملاحظه کرد و تشخیص داد که صاحب این اثر تحت تاثیر شعر کلاسیک میباشد. استفاده از کلماتی مانند (بکردم. شمع. حسرت.) این مساله را ثابت میکند. با توجه به اینکه شاعر در ابتدای مسیر قرار دارد و هم باتوجه به اینکه به اصول شعر کلاسیک آشنایی دارد و نیز استعداد قابلی در این زمینه از خود نشان داده‌اند توصیه میکنم انرژی و توانش را در شعر کلاسیک صرف کند بخصوص اینکه در ابتدای مسیر در ۱۶ سالگی این‌ مهم است که انرژی‌مان را چگونه تقسیم و صرف کنیم.

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.