عنوان مجموعه اشعار : از غزل ها...
شاعر : سبحان شاکر اردکانی
عنوان شعر اول : .....
نمی ز ابر نگاه تو، وَ ریشه های حقیر من
وجب وجب همه دریا شد، کرانه های کویر من
قسم که ساقه به ساقَهم را، ز پا به فرق تو میپیچم
ولی چه حیف...! نمیخواهم، که سرو باشد اسیر من!
اگرچه عشق تو در جوبار بی تلاطم من افتاد
به جوی دیگری افتی زود، سیب سرخِ مسیر من!
گدای شهرم و با طوفم، چه گرد هاست به دامانت
به دورها بنشان آرش، مرا ز ملک امیر من!
نه من به وصف تو بیتی را سروده ام، که خودت شعری
ز اعتبار تو می کاهد، تناسبات کثیر من!
شکست چینی صبر آخر، ز بام طشت خود افکندم
دلیل چین جبینت شد، سروده های اخیر من!
عنوان شعر دوم : .......
ز داغمان دل فنجان، همیشه، سیاه است
شکافت سینه فنجان، ز بس که جانکاه است!
به نیم جامهی خونین، گناه هایش شست
هزار یوسف از این حیله، در بُن چاه است
چنان ز سستی ما کاخش استوار شده
که تا ابد به گمانش به تخت این جاه است
یقین بدان اگر ای شیخ، پرده ها بدرد
"عیار" زهد تو، سوزن به خرمن کاه است
ته اِستکانی ارادت....! ز حسن ظاهر توست
نه برکه در کفِ نقره، که محو در ماه است
قدم به راه صراط، نرم تر گذار ای شیخ
که روی دوش نحیفت، هزار و یک آه است
سرت به پستُوی برف است، نیم روزی سبز
بهار می رسد و گزمه هاش در راه است
نبین عمارتِ خان، قامتش به عرش رسید
بریده نان به هر آجر، وگرنه کوتاه است
به نقد و نسیه، دو دنیا، جهنم است مرا
شفاعتی نه ز شیخی، نه چشمی از شاه است
عنوان شعر سوم : .......
باید که در بگیریم، ما شعله های کم تاب
افتاده ایم از چشم، تا پا بگیرد ارباب!
با یک سپاه سَرپُر، تیرش به سنگ ها خورد
از ابرهه نماندهست جز نقشه های بر آب
از ابرهای پربار، دوشیده ایم قحطی
تا چشم ها رسانده، هر سینه، سیل خوناب
چوپان که بره ها را با جان، علوفه میداد
سیراب شد خودش هم ، با سکه های قصاب!
صدها فضیل شب ها، سرمست صوت قرآن
صبح از گناه دیشب، شهری شده است تواب!
در نای هر مناره، تکبیر گفته شیطان
وقت سحر موذن، درمیکده است در خواب!
از چاه های این شهر جز آه برنیامد
از خون پیشوایان، سرخ است روی محراب
ما خسته ایم دیگر، از یوسفان جعلی
حصر عزیزها را، بشکن ذلیل نایاب!
وقتی میگوییم فلانی شاعر با استعدادی ست یا فلانی استعدادی برای شاعری ندارد صرفا بر اساس کیفیت آثار ارائه شدهاش نیست بلکه نشانههایی در آن آثار مشاهده میشود که با توجه به ظرایف آن میتوان نتیجه گرفت شاعر مدنظر در شاعری استعداد والایی دارد یا بالعکس.
حال آن نشانهها و ظرایف چیست؟ عوامل مختلفی همچون نوع تخیل. نوع تصویر ، مضمونپردازی و... را میتوان برشمرد اما مهمترین و تاثیرگذارترین آن مساله زبان است و خاصه نوع برخورد شاعر با کلمات. هر کلمهای بار معنایی مشخصی دارد اما نوع ارائه آن بسیار مهم است.
در اثر نخست مضمون پردازیها و سوژهیابیهای آنچنان تازهای رخ ندادهاست. سرو همان نقش همیشگی را دارد یا سیب یا آرش. و... اما شاعر در برخورد با این سوژهها ظریف عمل کرده است. در برخورد با کلمه سرو آنچه که برجسته است صرفا مفهوم آزادی و بلندی سرو نیست بلکه مفهومی تازه در ضمن آن بوجود آماده که مخاطب هوشمند میتواند آن را درک کند آن هم مفهوم یا پیام ایثار عاشق در مقابل معشوق است. اینحا دیگر پیام شعر دگرگون شده و این مساله در واقع محل بحث ماست که یک مساله بسیار مهمی است.
حال ریز به ریز در ابیات مختلف به نکات ضعف و قدرت اشاره خواهم کرد.
اثر نخست.
مساله قابل توجه در این این اثر وزن عروضی آن است. وزن معمول در این افاعیل وزن (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن) میباشد که گاه با کم و زیاد کردن هجایی تغییر میکند. در اثر پیش رو وزن (مفاعلن فعلاتن فع مفاعلن فعلاتن فع) میباشد. که با توجه به نوع رکنبندی و موسیقی ایجاد شده که در واقع یک هجا (فع)به پایان هر نیم مصرع اضافه شده انتظار موسیقیایی ذهن این است که وزن بصورت دُوری باشد یعنی اینگونه :
(نمی ز ابر نگاه تو
و ریشه های حقیر من
وجب وجب همه دریا شد
کرانههای کویر من)
که کاملا یک موسیقی روان و دلنشینی را ایجاد کرده
اما شاعر در ابیاتی دیگر این روال را شکسته و آن را از حالت دُوری درآورده است مثلا در بیت سوم کلمه (جوبار) وسط دوتا نیممصرع قرار گرفته و دیگر نمیتوان آن را وزن دوری محسوب کرد
اینگونه:
(اگر چه عشق تو در جوبا_
_ر بی تلاطم من افتاد
به جوی دیگری افتی زو_
_د سیب سرخ مسیر من)
همانطور که میبینیم این اتفاق موجب شده وزن شعر دیگر دوری نباشد و آن آهنگ روان را نداشته باشد که در این صورت ما با یک وزن سنگین روبرو هستیم.
مساله دیگر ایجاد تناسبات موسیقیایی و زبانی در شعر یک حسن محسوب میشود و در واقع همانجنبه بارز اثار پیش روست
ترکیباتی همچون: کرانههای کویر. سیب سرخ مسیر.تناسبات کثیر. چینی صبر و چین جبین.
در واقع این نوع نگاه به جنس کلمه و استعداد آن که علاوه بر معنای مشخص ایجاد موسیقی کرده و معانی ضمنی دیگری را نیز با خود همراه میکند یکی از تمایزات زبانشعری با زبان عادی است. اینجاست که میگویند شعر رقص کلمات است. شاعری که در ابتدای مسیر شاعریاش به این جنبه پنهان توجه داشته باشد آینده روشنی دارد
اثر دوم
همانطور که میبینیم شاعر مضمونپرداز و سوژهیاب است. در هر بیت یک مضمون تازه با توجه به سوژه کشف شده کار را پیش برده است. در بیت نخست اشاره به سیاه ته فنجان و تشبیه آن به دل و ایجاد ارتباطهای خطی و معنایی بین کلمات (داغ و فنجان) و (سیاه و دل) و(سینه و جان) که نشان میدهد شاعر به موسیقی درونی توجه دارد همین توجه به موسیقی درونی در شعر و روابط ضمنی بین کلمات یک حسن محسوب میشود و نشان دهنده هوش و استعداد شاعری است. اما مساله قابل توجه در این بیت روابط معنایی ایجاد شده در ان است مثلا شکاف سینه فنجان به چه معناست. اصلا فیزیک فنجان طوری نیست که بتوان برای آن شکافی متصور بود. و هم اینکه شکاف سینه چطور میتواند جانکاه باشد و ارتباطش با مصرع نخست چیست؟
مساله دیگر تکرار کلمه فنجان در یک بیت آنهم بیت مطلع که در واقع این تکرار هیچ کارکرد مثبتی ندارد.
در بیت دوم شاعر به تلمیح یوسف و پیرهن خونین اشاره کرده و در واقع خواسته از یک اتفاق مشخص تاریخی کارکرد جدیدی ارائه دهد. که به آن آشناییزدایی میگویند ذات این کار بسیار خوب و در شعر امروز لازم است شاعر معاصر باید بتواند دست به آشنایی زدایی بزند. در این بیت نوع بیان و به مقصود رساندن معنا دچار ضعف است. مثلا در مصرع نخست من مخاطب نمیداند مرجع ضمیر (شین) در کلمه (گناه هایش) کیست. هر چند در بیت چهارم کلمه( شیخ) میتواند محل اشاره باشد ولی نباید اینگونه باشد. ضمیر و مرجع ضمیر در جمله یا بطور ضمنی در پیشینه متن باید مشخص باشد. و مساله دیگر اینکه آیا منظور شاعر این است که گناه را به نیمجامه خونین شستن همان حیله است؟ اصلا ترکیب نیمجامه به چه معناست؟
در بیت سوم نیز نوع بیان شاعر در مصرع دوم و رسیدن به قافیه دچار ضعف است در واقع انگار شاعر قافیه را باخته است.
تکرار (به) در (به گمانش) و (به تخت) موسیقی را تحت تاثیر قرار داده است.
در بیت چهارم . میشد به جای کلمه( بدرد) از کلمه (افتد) استفاده کرد فعل بدرد نیاز به یک فاعل دارد که در بیت این فاعل غایب است.
اینگونه: (یقین بدان اگر ای شیخ پرده ها افتد)
در بیت پنجم تصاویری وجود دارد که میتوانست نوع بیان آن را به مقصود مشخصی برساند. نه برکه در کف نقره به چه معناست؟ اصلا کف نقره یعنی چه؟
بیت ششم کلمه صراط همان به معنی مسیر و راه است و ازینرو ترکیب راهِ صراط مردود است.
مصرع دوم این بیت مصرع بسیار موفقی ست اگر در مصرع نخست مساله مذکور حل میشد میتوانستیم آن یکی از بیتهای خوب این غزل محسوب کنیم.
بیت هفت نیز به همان روال مضمون یابی انجام گرفته ولی شاعر در ارائه آن دچار مشکل شده است.
در قسمت( گزمههاش در راه است) گزمه های چه کسی؟
بیت هشتم شاعر با استفاده از یک مضمون به تصویر قابل قبول و زیبایی رسیده است که هر آجر عمارت خان با نان رعیت ساخته شده است. و جناس بین کلمه نان و خان نیز به موسیقی کار کمک کرده است.
بیت آخر که حسن ختام شعر است مفهوم شاه ناگهان و بدون پیشینه اش در شعر وارد شده و در واقع کلیت شعر گلایه و انتقاد از شیخ است و شاعر شاه را بدلیل مراعات نظیر معنایی با شیخ وارد کار کرده است. هر چند در بیت قبل خان که مترادف شاه است وارد شده اما در انجا نیز همین ورود ناگهانی محل بحث است.
اثر سوم
مفاهیم بسیار قابل توجه و زیبایی در شعر شکل گرفته این مساله نشان میدهد که شاعر چقدر حرف برای گفتن دارد و اسیر تکرار و مضمونهای خسته کننده نمیشود. اما مساله اصلی رسیدن به قافیه و ارائه معناست. شاعر در بسیاری موارد قافیه را قربانی میکند.یعنی توجه ویژه به آن ندارد و راحت از رویش رد میشود قافیه غرور خاصی دارد که نسبت به دیگر کلمات شعر باید توجه ویژه به آن داشت زیرا تاثیر موسیقیایی و عاطفی یک شعر کلاسیک بر دوش قافیه ست. قافیه رهبر دیگر کلمات است تا آن ها را به سرانجامی برساند. قافیه محل فرود است.
حال با این حساسیتهایی که نسبت به قافیه وجود دارد در یک شعر بدون ردیف مقفی کار شاعر در قافیه پردازی چندین برابر سختتر میشود
قافیه بایست علاوه بر رابطه معنایی که لازم است رابطه زبانی و موسیقیایی را نیز با دیگر کلمات و بیت و همزمان با دیگر بیتها و قوافی حفظ کند.
مثلا در بیت آخر قافیه نایاب با ترکیب ذلیل نایاب نه رابطه معنایی خوبی برقرار کرده نه رابطه زبانی قابل قبولی .
علاوه بر این بعضی نکات را نیز در ابیات مختلف لازم میدانم اشاره ای داشته باشم
در بیت نخست مضمون و پیام کلی این است که میگوید ارباب برای قدرتمند شدن ما را تضعیف کرده و ما باید خودمان را قوی کنیم. اما مساله اینجاست که از چشم افتادن نمیتواند صرفا مفهوم تضعیف شدن در راستای این پیام را برساند.
در بیت دوم ترکیب (سپاه سر پر )منطقی و ملموس نیست. تفنگ سرپر مصطلح است.
در بیت ششم . کلمه (در) دوبار تکرار شده است. (در میکده. در خواب) که علاوه بر نحو روی معنای هم تاثیر گذاشته است.
بنظر من شاعر در مصرع های نخست بسیار موفق عمل کرده که ازین رو شاهد مصرع های بسیار خوبی هستیم اما در مصرع های دوم نتواتسته بیت را به سرانجام خوبی برساند
مثلا مصرع های ذیل بسیار سلیس و قابل توجه هستند اما در مصرع های دومش نتوانسته به این سطح از فصاحت کلام برسد
(باید که در بگیریم ما شعله های کم تاب
.
از ابرهای پربار دوشیده ایم قحطی
.
در نای هر مناره تکبیر گفته شیطان
.
از چاه های این شهر جز آه برنیامد)
در کل میتوانم بگویم من به آینده این شاعر بسیار امید دارم و استعداد درخشانی و بارقههای شاعری را در وی میبینم. حتم دارم اگر بتواند مسیری را که انتخاب کرده هموار کند و با قدرت آن را بپیماید در آینده ای نزدیک شاهد درخشش های بیشتری خواهیم بود